طهماسب مظاهری در گفتوگو با «دنیای اقتصاد»:
کیفیت بخشی مدارس، مهم تر از مدرسه سازی
از آنجایی که اقتصاد آموزش و پرورش، در سنوات اخیر به یک چالش اصلی فراروی مدیریت این نهاد مولد سرمایه انسانی و اجتماعی تبدیل شده است، مدیریت بهینه منابع و مصارف، افزایش بهرهوری، استفاده حداکثری از مشارکتهای مردمی و افزایش سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی (GDP) در تراز کشورهای منطقه، نیازمند همراهی و مساعدت مراجع سیاستگذار فرادستی و شناسایی منابع مالی جدید و متنوع است. در همین رابطه «دنیای اقتصاد» با طهماسب مظاهری بهعنوان یکی از اقتصاددانان برجسته کشور گفتوگویی انجام داده است. وزارت اقتصاد و دارایی و ریاست کل بانک مرکزی از مهمترین سوابق کاری مظاهری بوده است.
از آنجایی که اقتصاد آموزش و پرورش، در سنوات اخیر به یک چالش اصلی فراروی مدیریت این نهاد مولد سرمایه انسانی و اجتماعی تبدیل شده است، مدیریت بهینه منابع و مصارف، افزایش بهرهوری، استفاده حداکثری از مشارکتهای مردمی و افزایش سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی (GDP) در تراز کشورهای منطقه، نیازمند همراهی و مساعدت مراجع سیاستگذار فرادستی و شناسایی منابع مالی جدید و متنوع است. در همین رابطه «دنیای اقتصاد» با طهماسب مظاهری بهعنوان یکی از اقتصاددانان برجسته کشور گفتوگویی انجام داده است. وزارت اقتصاد و دارایی و ریاست کل بانک مرکزی از مهمترین سوابق کاری مظاهری بوده است.
چگونه میتوان برای بالا بردن بهرهوری در آموزش، برنامههای آموزشی را به سمت سایر بخشهای اقتصادی و اجتماعی جهتدهی کرد؟
ساختار آموزشی وزارت آموزش و پرورش بهطور کلی باید عوض شود و روش تفویض اختیار به استانها و مناطق برای سازماندهی استانها با توجه به تفاوتهای فرهنگی که در کشور وجود دارد باید تغییر کند و البته گفتن حرف و رسیدن به این نتیجه بسیار انرژی بر است. آنچه به نتیجه میرسد، محصول آن با تغییر بسیاری رخ خواهد داد. اما استراتژی دیگری وجود دارد که در زمان کوتاه میتوان به نتیجه خوبی رسید، حداقل در سطح یک روستا یا مناطق دورافتادهتری که دچار فقر مطلق آموزشی است. در واقع با تجهیز امکاناتی که فراهم میشود باید بتوان به نتایج ملموسی رسید. نتیجه مثبت این کار کوچک به شرط انعکاس خوب در جامعه باعث جذب امکانات بیشتر خواهد شد. دربخش حکومتی و دولتی سند آن به راحتی بیرون نمیآید و کمتر افراد وقت خواهند گذاشت و عدهای هم ممکن است مدتی در مورد این مساله صحبت کنند و به نتیجه نرسند.
یکی از دغدغههای مهم دولت در ارتباط با نظام آموزشی، میزان تخصیص بودجه است. بسیاری از کارشناسان معتقدند از بودجه تخصیص داده شده به بخش آموزش و پرورش بهصورت بهینه استفاده نمیشود. به نظر شما نزدیک کردن مدیریت مدارس به واحدهای شهر ومحله تا چه اندازه میتواند مشکلات ناشی از کمبود بودجه در بخش آموزش را کاهش دهد؟
من وقتی در وزارت اقتصاد بودم نامهای به رئیس جمهور وقت نوشتم و پیشنهاد دادم اداره آموزش و پرورش را در وظایف شورای شهر قرار دهیم. شوراها یکی از کارهایی که میتوانند انجام دهند این است به دلیل نزدیک بودن به مردم، رابط مردم و شهرداران هستند و اگر مشکلی در آموزش و پرورش باشد به دلیل همین نزدیکی بیشتر به مردم. علاوه براینکه شهرداریها هم بهلحاظ بودجهای امکانات خوبی دارند و میتوانند از این امکانات به خوبی استفاده کنند. اتفاقا شهرداران و شورای شهرکه بسیار مایلند توجه مردمی را جلب کنند اگر برخی از وظایف آموزش و پرورش در اختیار این افراد گذاشته شود آنها بهجای اینکه بخشی از منابعشان را به ساختوساز اختصاص دهند، در بهبود آموزش و پرورش در شهرستانها و مناطق حاشیهای حضور فعالی خواهند داشت و از این امکانات به خوبی استفاده میشود. در تمام سالهایی که از شکلگیری و تصویب لایحه بودجه در مجلس شورای اسلامی گذشته است در تمام سالها بلا استثنا بودجه آموزش و پرورش دائما دچار کسری بوده حتی برای هزینههای جاری شان. در شرایط فعلی همه میدانند بودجهای که برای آموزش و پرورش تصویب میشود خرج ۹ یا۱۰ ماه آموزش و پرورش است و باید در دو ماه آخر از اصلاح بودجه استفاده کنند تا هزینههای دوماه آخر را بتوانند پرداخت کنند، تازه با همین کیفیتی که دیده میشود. درحالی که اگر در اختیار شورای شهر گذاشته شود و همین بودجه بهعنوان کمکی به این نهادها داده شود و آموزش و پرورش بهجای مجری بودن، خود ناظر بر کار باشد و استانداردها را بگوید و کیفیتها را ببیند قطعا کیفیت آموزشی ارتقا پیدا خواهد کرد و این مساله در همه جای دنیا تجربه شده و نتایج خوبی گرفته شده است. در سطح عموم اگر اختیار به شوراها داده شود و بودجه آموزش و پرورش همینی که هست باشد و این را آموزش و پرورش خرد کند و بهصورت یارانه به این افراد دهد قطعا اتفاقات بهتری در بخش آموزش و پرورش میافتد که البته این کار باید تدریجی باشد.
مشارکتهای مردمی در بهبود ظرفیتهای آموزشی بسیار تاثیرگذار است اما معمولا این همراهیها دچار پراکنده کاری میشود. حتی پیشنهاد تاسیس صندوقهای سرمایهگذاری آموزشی هم مطرح شده است اما اعتماد کمککنندگان جلب نشده است.
پیشنهادی که دارم این است که چه امکانات مردمی داخل و چه استفاده از ظرفیتهای علقهای و انگیزهای ایرانیان خارج از کشور را میتوان جذب چنین کاری کرد. مردم هم علاقهمندند به فرزندان خود و فرزندان دیگران کمک کنند ولی باید اول مطمئن باشند پولی که میدهند در کجا خرج میشود و باید در این ارتباط یک سازماندهی اتفاق بیفتد؛ مانند خیرین مدرسه ساز. این روزها دیگر مدرسهسازی اولویت ندارد زیرا مدرسهها به لحاظ فیزیکی به تعداد لازم رسیده است و همین را میشود با این انگیزهای که ساخته شده سروسامان دهند. از خیرین مدرسه ساز بخواهند وارد بهبود کیفیت ساختوساز مدارس درمناطق محروم شوند و تجهیزات لازم را در اختیار آنها بگذارند. در این حالت امکانات عظیمی فراهم میشود. مردم ما برای آموزش فرزندانشان از نان شب خود میزنند و برای فرزندان دیگران هم حاضر هستند چنین کاری انجام دهند. مساله مهم این است که چگونه از ظرفیت مردم خارج از کشور برای تامین منابع در داخل کشور بتوان بهره لازم و کافی را برد. ایرانیانی که طیفهای مختلفی دارند و حتی کسانی که بهلحاظ ایدئولوژی مخالفتهایی دارند اما همینها هم مایل هستند در بهبود و پیشرفت کشور در زمینه آموزشی فعالیت داشته باشند. اکثر ایرانیان خارج از کشور که منابع درآمد خوبی هم دارند علاقهمند هستند که در این عرصه حضور داشته باشند. اگر سازوکاری پیدا شود البته بدون اینکه سرنوشت فکری فرزندان به آنها سپرده شود، این افراد بهصورت بالقوه حاضرند وارد شوند. با حفظ خط قرمزهای فرهنگی که وجود دارد میتوان به کمک این اشخاص امکانات فیزیکی را در مدارس بالا برد. با این استراتژی اگر جلو برویم در کوتاه مدت میتوان نتیجههای خوبی گرفت و همین مبنای تغییر اصلی شود و اگر غیر از این باشد باید حوصله کرد تا به نتیجه برسد.
خاطرم هست اوایل انقلاب حضرت امام(ره) درارتباط با بنیاد مستضعفان حکم میداد و منطق ایشان این بود که اموال بنیاد متعلق به فقرا است و باید صرف خودش شود. با وجود اینکه در شرایط جنگ بودیم ایشان معتقد بودند فعالیت عمده حکومتی مثل رفع فقر در سطح مملکتی یا بالا بردن سطح رشد اقتصاد مملکت یا بهبود وضع معیشت مردم وظیفه دولت است اما بنیاد مستضعفان و هر آنچه در آن است متعلق به فقراست و باید فقرا را تامین کرد. اینجا هم اگر بخواهم چنین تعبیری داشته باشم باید بگویم بهبود وضع آموزشی در کشور چه در سطح وزارت علوم و چه در سطح آموزش عالی وظیفه دولت است. کاری که این جمع میتواند انجام دهد این است که فقر آموزشی در مکانهایی را که از یک حدی پایینتر است با امکاناتی از داخل مملکت یا دولت و سیستم مالیات و غیره تامین کند. قوانین و تبصرهها در اختیار وزارت آموزش و پرورش است که باید خرج کند و اینکه چگونه خرج میکند در حالی که میشد همین ظرفیت را با روشهای دیگری انجام داد که آموزش و پرورش مجری آن نباشد بلکه کسانی که پول میدهند خودشان بیایند و عامل باشند تا بتوانند حضور داشته باشند، مانند خیرین مدرسه ساز مردمی باشد تا نتایج لازم آن گرفته شود.
ارسال نظر