گفت و گو با چنگیز حبیبیان؛ خواننده پیشکسوت آذری
موسیقی ایران ریکاوری میخواهد
لیلا رضایی چنگیز حبیبیان خوانندهای است که در سال هایی فعالیت حرفهایاش را آغاز کرد که موسیقی پاپ تا این اندازه گسترده نبود و محدودیت های زیادی وجود داشت. او از نسل خوانندههایی است که به سختی وارد عرصه موسیقی شدند و در دهه های ۷۰ و ۸۰ فضا را برای فعالیت خواننده های موسیقی پاپ آسانتر کردند. او تاکنون ۱۰ آلبوم روانه بازار کرده است و یازدهمین آنها نیز قرار است بهزودی منتشرشود. با این خواننده که حالا نسبت به قبل کم کارتر شده است گفت و گو کرده ایم:
شما سال های گذشته حضور فعالی داشتید اما مدتها است که کم کار شده اید.
شما سال های گذشته حضور فعالی داشتید اما مدتها است که کم کار شده اید.
لیلا رضایی چنگیز حبیبیان خوانندهای است که در سال هایی فعالیت حرفهایاش را آغاز کرد که موسیقی پاپ تا این اندازه گسترده نبود و محدودیت های زیادی وجود داشت. او از نسل خوانندههایی است که به سختی وارد عرصه موسیقی شدند و در دهه های 70 و 80 فضا را برای فعالیت خواننده های موسیقی پاپ آسانتر کردند. او تاکنون 10 آلبوم روانه بازار کرده است و یازدهمین آنها نیز قرار است بهزودی منتشرشود. با این خواننده که حالا نسبت به قبل کم کارتر شده است گفت و گو کرده ایم:
شما سال های گذشته حضور فعالی داشتید اما مدتها است که کم کار شده اید. دلیل این اتفاق چیست؟
این خیلی بد است که به یک نفر بگویید چرا دیده نمیشوید و اصلا نیستید. برای من که سالها درعرصه موسیقی فعالیت کرده ام، اصلا خوشایند نیست که امروزه با چنین پرسشی مواجه میشوم. من کم کار نشده ام و اگر چنین احساسی میکنید بهدلیل حساس بودن من درانتخاب ترانه، ملودی و همکارانی است که قرار است با آنها یک آلبوم را پیش ببرم. تا این لحظه من ۱۰ آلبوم منتشر کرده ام که همه آلبومهایم هماکنون در بازار موسیقی موجود هستند. تقریبا دوسال است در تلاش هستم که آلبوم یازدهم خود را نیز روانه این بازار کنم اما وسواس بیش از حدی که دارم موجب شده تا تولید آن زمانبر شود. برای این آلبوم ۲۰ ترانه انتخاب کردم که برای هر ۲۰ ترانه موسیقی ساخته و تنظیم شد. اما بازهم وسواسی که دارم اجازه نداد که از بین این ۲۰ قطعه دست به انتخاب بزنم بلکه هماکنون در حال تغییر برخی از این قطعات و به روز کردنشان هستم تا آلبومی به بهترین شکل ممکن به بازار بفرستم.
چرا فکر میکنید باید به روز شوند؟
من احساس میکنم موسیقی ما هر سه یا چهار ماه نیاز به یک ریکاوری دارد و برای همین هم وقتی آهنگی ساخته میشود اگر چند ماه از ساخت آن بگذرد دیگر در بازار موسیقی جایی ندارد و نمیتوان به شنیده شدن آن خوشبین بود. من هم وقتی میبینم که از زمان ساخت یک آهنگم چندماه میگذرد دیگر نیازی نمیبینم آن را منتشر کنم و صبر میکنم تا دستی به سروروی آن بکشم و بعد منتشر میکنم.
پس باید به محض اینکه کاری تولید میشود سریع به بازار برود تا به قولی بیات نشود.
بله ولی اگر هم این امکان میسر نشود، حداقل کاری باشد که هردفعه گوش داده میشود قابل شنیدن باشد و بتوان از آن لذت برد. متاسفانه این وسواس در من تبدیل به فاجعه شده است. باید از این وسواس کم کنم تا بتوانم سر فرصت کارهایم را منتشر کنم و فعالیتم بیشتر شود.
فکر میکنید این ریکاوری کردن و در واقع به روز کردن بر چه مبنایی باید اتفاق بیفتد؟
برمبنای شناخت! این شناخت در وهله اول درزمینه روحیات مردم است و بعد شرایط روز جامعه! یک موسیقی باید با حال و هوای روز مردم پیش برود، نه آنهایی که از خط خارج هستند بلکه با قشرفرهیخته که بتوانند به تو خوب خط بدهند و بتوانی به کمک آنها خودت را بهروز کنی.
مگر در عرصه موسیقی چه اتفاقاتی میافتد که باید مطابق آنها پیش رفت؟
اتفاقی که در موسیقی نمیافتد! اما در ذائقه مردم چرا! اتفاق دقیقا در ذائقه مردم میافتد این تغییر ذائقه هر ۶ ماه یکبار، یا هر یکسال یکبار اتفاق میافتد. این درحالی است که طی دهههای ۷۰ و ۸۰ ذائقه مردم روی یک روال بود. بعد اواخر دهه ۸۰ و اوایل ۹۰ تغییرات بسیار زیادی در این ذائقه رخ داد و نوع گوش کردن ترانه و موسیقی عوض شد. دیگر از پیچیدگی کارهای گذشته خبری نبود. ریتم موسیقیها ساده شد و ترانهها همه دست نوشتههای خود خوانندههایی شدند که از خوانندگی بویی نبرده بودند. جالب اینکه این قبیل کارها هنوز هم ادامه دارند و اتفاقا توسط اکثریت پذیرفته میشود؛ یعنی ذائقه جوانهای ما آنها را میپذیرد.
زمانی در موسیقی ما به هیچوجه موسیقی راک مفهومی نداشت و زیاد جا نیفتاده بود اما از اوایل دهه 90 به این سمت، این موسیقی بخشی از موسیقی ایران را گرفته است. من در دهه 80 که میخواستم یک قطعه راک بخوانم، از ترسم نخواندم. ترسیدم از آن استقبال نشود و به این معنا است که ذائقه مردم در حال تغییر است و هرلحظه امکانپذیرش چیزهای جدید را دارند. این روزها موسیقی بیشتر بر روی ذائقه میچرخد تا چیزهای دیگر!
ولی شما از آن دسته خوانندگانی هستید که همیشه مخاطب خاص خود را داشتهاید!
مخاطب خاص من با سن من بالا میآید. این درحالی است که به این اصل باور دارم که مخاطب یک هنرمند تولیدکننده باید بهروز شود و جدید! او هم موظف است تا مخاطب جدید تولید کند چون قرار نیست من نوعی با همان مخاطبها جلو بروم. یکسری خواننده داریم که نسل جوان آنها را پذیرفتهاند که از دهههای 40 و 50 هستند. ولی همچنان بین جوانها از جذابیت برخوردارند و هنوز هم از آنها استقبال میشود و کارهایشان شنیده میشود. اینها بهدلیل این است که در زمان خودشان آنقدر خوب کار کردهاند که امروزه توانستهاند ماندگار شوند و مردم را باخود همراه کنند. با مردم جلو رفتند و ذائقه آنها را همراه با تواناییهای خود پیشبردهاند و ضمن اینکه مخاطب را حفظ کردهاند به جذب مخاطب جدید نیز اقدام کردهاند. ولی ما نه، متاسفانه درجذب مخاطب جدید ناتوان بودهایم. خودمن در این زمینه ناتوان بودهام، به همین دلیل است که یکسری از همکاران من اصلا کمرنگ شدند یا مخاطبان خود را ازدست دادند. برای همین است که میگویم باید به تولید مخاطب جدید به موازات تولیدات بهروز خود همت بگماریم. در این صورت است که موفق خواهیم شد.
هرکسی میتواند مخاطب خاص داشته باشد. هر ایرانی که صبح از خواب بیدار شود و یک قطعه مندرآوردی بخواند، قطعا یک مخاطب خاص خواهد داشت.
فکر میکنید چه باید کرد؟
کمی تدبیر لازم است و همینطور حمایت رسانه ملی! ما نیاز به حمایت داریم. خوانندههای پیشکسوتی که خوب میخوانند باید حمایت شوند. مگر دیدهشدن در رسانهای مثل صداو سیما خواسته بزرگی است؟
شما که چنین رسانهای را دراختیار دارید.
نه انصافا ندارم! شاید در گذشته به تلویزیون میرفتم یا کارهایم پخش میشد اما از وقتی یکسری افراد جدید وارد رسانه ملی شدهاند آدمهای خودشان را آوردهاند و دیگر کاری به ما و امثال ما ندارند. تهیهکنندههای جدید با خوانندههای جدید کار میکنند. شاید اگر دوباره قدیمیها بیایند راه برای ما باز شود اما فعلا خبری از این حرفها نیست. این بزرگترین دلیل برای این موضوع است که ما دیده نمیشویم و امروز شما از ما میپرسید چرا نیستید؟ همین موضوع باعث میشود تا ما کارهایمان را از طریق اینترنت پخش کنیم که این اصلا کار درستی نیست. باید رسانه ملی حمایتمان کند نه شبکههایی مثل جمتیوی، مهاجر و.... که ما خود را به هیچیک از آنها نفروختیم.
کم کارکردن شما باعث نشد از کار کناره بگیرید؟
ما کم کار شدیم، ولی بدکار نشدیم. اتفاقا ضعیف نشدیم و صدایمان قویتر و بهتر از قبل شد. جاافتادهتر شد و حتی تکنیکمان را تقویت کردیم. شناختمان ازموسیقی بیشتر شد و روی شعرها دقیقتر شدیم اما چه اتفاقی افتاد؟ هیچ! ما که صادقانه کار کردیم، توقع داریم صادقانه با ما برخورد شود چون نیاز به شنیدهشدن کارهایمان داریم. مثل این است که شما به عنوان یک شاعر شعر بنویسی و بعد آنها را روی طاقچه برای خودت نگهداری! نوشتن برایتان بیمعنا و مفهوم میشود. الان کجایند خوانندههای خوبی مثل محمد اصفهانی و علیرضا افتخاری با صدایی خوب یا صدای تنومندی مثل خشایار اعتمادی، خواننده توانایی همچون امیر کریمی و... نه که از اینها کاری نمیشنویم، نه! بلکه کم میشنویم! تنها راهی که باقی مانده این است که خودمان دست بهکار شویم و واقعا مگر ما به تنهایی چقدر کار میتوانیم انجام بدهیم؟ واقعا متاسفم که چنین شرایط سخت و بغرنجی برای موسیقی ما بهوجود آمده که هنرمند فعال در آن نمیتواند به تنهایی از پس کارهای خود برآید و کسی هم حامی او نیست. امیدوارم نجاتدهنده در گور نخفته باشد!
شما سال های گذشته حضور فعالی داشتید اما مدتها است که کم کار شده اید. دلیل این اتفاق چیست؟
این خیلی بد است که به یک نفر بگویید چرا دیده نمیشوید و اصلا نیستید. برای من که سالها درعرصه موسیقی فعالیت کرده ام، اصلا خوشایند نیست که امروزه با چنین پرسشی مواجه میشوم. من کم کار نشده ام و اگر چنین احساسی میکنید بهدلیل حساس بودن من درانتخاب ترانه، ملودی و همکارانی است که قرار است با آنها یک آلبوم را پیش ببرم. تا این لحظه من ۱۰ آلبوم منتشر کرده ام که همه آلبومهایم هماکنون در بازار موسیقی موجود هستند. تقریبا دوسال است در تلاش هستم که آلبوم یازدهم خود را نیز روانه این بازار کنم اما وسواس بیش از حدی که دارم موجب شده تا تولید آن زمانبر شود. برای این آلبوم ۲۰ ترانه انتخاب کردم که برای هر ۲۰ ترانه موسیقی ساخته و تنظیم شد. اما بازهم وسواسی که دارم اجازه نداد که از بین این ۲۰ قطعه دست به انتخاب بزنم بلکه هماکنون در حال تغییر برخی از این قطعات و به روز کردنشان هستم تا آلبومی به بهترین شکل ممکن به بازار بفرستم.
چرا فکر میکنید باید به روز شوند؟
من احساس میکنم موسیقی ما هر سه یا چهار ماه نیاز به یک ریکاوری دارد و برای همین هم وقتی آهنگی ساخته میشود اگر چند ماه از ساخت آن بگذرد دیگر در بازار موسیقی جایی ندارد و نمیتوان به شنیده شدن آن خوشبین بود. من هم وقتی میبینم که از زمان ساخت یک آهنگم چندماه میگذرد دیگر نیازی نمیبینم آن را منتشر کنم و صبر میکنم تا دستی به سروروی آن بکشم و بعد منتشر میکنم.
پس باید به محض اینکه کاری تولید میشود سریع به بازار برود تا به قولی بیات نشود.
بله ولی اگر هم این امکان میسر نشود، حداقل کاری باشد که هردفعه گوش داده میشود قابل شنیدن باشد و بتوان از آن لذت برد. متاسفانه این وسواس در من تبدیل به فاجعه شده است. باید از این وسواس کم کنم تا بتوانم سر فرصت کارهایم را منتشر کنم و فعالیتم بیشتر شود.
فکر میکنید این ریکاوری کردن و در واقع به روز کردن بر چه مبنایی باید اتفاق بیفتد؟
برمبنای شناخت! این شناخت در وهله اول درزمینه روحیات مردم است و بعد شرایط روز جامعه! یک موسیقی باید با حال و هوای روز مردم پیش برود، نه آنهایی که از خط خارج هستند بلکه با قشرفرهیخته که بتوانند به تو خوب خط بدهند و بتوانی به کمک آنها خودت را بهروز کنی.
مگر در عرصه موسیقی چه اتفاقاتی میافتد که باید مطابق آنها پیش رفت؟
اتفاقی که در موسیقی نمیافتد! اما در ذائقه مردم چرا! اتفاق دقیقا در ذائقه مردم میافتد این تغییر ذائقه هر ۶ ماه یکبار، یا هر یکسال یکبار اتفاق میافتد. این درحالی است که طی دهههای ۷۰ و ۸۰ ذائقه مردم روی یک روال بود. بعد اواخر دهه ۸۰ و اوایل ۹۰ تغییرات بسیار زیادی در این ذائقه رخ داد و نوع گوش کردن ترانه و موسیقی عوض شد. دیگر از پیچیدگی کارهای گذشته خبری نبود. ریتم موسیقیها ساده شد و ترانهها همه دست نوشتههای خود خوانندههایی شدند که از خوانندگی بویی نبرده بودند. جالب اینکه این قبیل کارها هنوز هم ادامه دارند و اتفاقا توسط اکثریت پذیرفته میشود؛ یعنی ذائقه جوانهای ما آنها را میپذیرد.
زمانی در موسیقی ما به هیچوجه موسیقی راک مفهومی نداشت و زیاد جا نیفتاده بود اما از اوایل دهه 90 به این سمت، این موسیقی بخشی از موسیقی ایران را گرفته است. من در دهه 80 که میخواستم یک قطعه راک بخوانم، از ترسم نخواندم. ترسیدم از آن استقبال نشود و به این معنا است که ذائقه مردم در حال تغییر است و هرلحظه امکانپذیرش چیزهای جدید را دارند. این روزها موسیقی بیشتر بر روی ذائقه میچرخد تا چیزهای دیگر!
ولی شما از آن دسته خوانندگانی هستید که همیشه مخاطب خاص خود را داشتهاید!
مخاطب خاص من با سن من بالا میآید. این درحالی است که به این اصل باور دارم که مخاطب یک هنرمند تولیدکننده باید بهروز شود و جدید! او هم موظف است تا مخاطب جدید تولید کند چون قرار نیست من نوعی با همان مخاطبها جلو بروم. یکسری خواننده داریم که نسل جوان آنها را پذیرفتهاند که از دهههای 40 و 50 هستند. ولی همچنان بین جوانها از جذابیت برخوردارند و هنوز هم از آنها استقبال میشود و کارهایشان شنیده میشود. اینها بهدلیل این است که در زمان خودشان آنقدر خوب کار کردهاند که امروزه توانستهاند ماندگار شوند و مردم را باخود همراه کنند. با مردم جلو رفتند و ذائقه آنها را همراه با تواناییهای خود پیشبردهاند و ضمن اینکه مخاطب را حفظ کردهاند به جذب مخاطب جدید نیز اقدام کردهاند. ولی ما نه، متاسفانه درجذب مخاطب جدید ناتوان بودهایم. خودمن در این زمینه ناتوان بودهام، به همین دلیل است که یکسری از همکاران من اصلا کمرنگ شدند یا مخاطبان خود را ازدست دادند. برای همین است که میگویم باید به تولید مخاطب جدید به موازات تولیدات بهروز خود همت بگماریم. در این صورت است که موفق خواهیم شد.
هرکسی میتواند مخاطب خاص داشته باشد. هر ایرانی که صبح از خواب بیدار شود و یک قطعه مندرآوردی بخواند، قطعا یک مخاطب خاص خواهد داشت.
فکر میکنید چه باید کرد؟
کمی تدبیر لازم است و همینطور حمایت رسانه ملی! ما نیاز به حمایت داریم. خوانندههای پیشکسوتی که خوب میخوانند باید حمایت شوند. مگر دیدهشدن در رسانهای مثل صداو سیما خواسته بزرگی است؟
شما که چنین رسانهای را دراختیار دارید.
نه انصافا ندارم! شاید در گذشته به تلویزیون میرفتم یا کارهایم پخش میشد اما از وقتی یکسری افراد جدید وارد رسانه ملی شدهاند آدمهای خودشان را آوردهاند و دیگر کاری به ما و امثال ما ندارند. تهیهکنندههای جدید با خوانندههای جدید کار میکنند. شاید اگر دوباره قدیمیها بیایند راه برای ما باز شود اما فعلا خبری از این حرفها نیست. این بزرگترین دلیل برای این موضوع است که ما دیده نمیشویم و امروز شما از ما میپرسید چرا نیستید؟ همین موضوع باعث میشود تا ما کارهایمان را از طریق اینترنت پخش کنیم که این اصلا کار درستی نیست. باید رسانه ملی حمایتمان کند نه شبکههایی مثل جمتیوی، مهاجر و.... که ما خود را به هیچیک از آنها نفروختیم.
کم کارکردن شما باعث نشد از کار کناره بگیرید؟
ما کم کار شدیم، ولی بدکار نشدیم. اتفاقا ضعیف نشدیم و صدایمان قویتر و بهتر از قبل شد. جاافتادهتر شد و حتی تکنیکمان را تقویت کردیم. شناختمان ازموسیقی بیشتر شد و روی شعرها دقیقتر شدیم اما چه اتفاقی افتاد؟ هیچ! ما که صادقانه کار کردیم، توقع داریم صادقانه با ما برخورد شود چون نیاز به شنیدهشدن کارهایمان داریم. مثل این است که شما به عنوان یک شاعر شعر بنویسی و بعد آنها را روی طاقچه برای خودت نگهداری! نوشتن برایتان بیمعنا و مفهوم میشود. الان کجایند خوانندههای خوبی مثل محمد اصفهانی و علیرضا افتخاری با صدایی خوب یا صدای تنومندی مثل خشایار اعتمادی، خواننده توانایی همچون امیر کریمی و... نه که از اینها کاری نمیشنویم، نه! بلکه کم میشنویم! تنها راهی که باقی مانده این است که خودمان دست بهکار شویم و واقعا مگر ما به تنهایی چقدر کار میتوانیم انجام بدهیم؟ واقعا متاسفم که چنین شرایط سخت و بغرنجی برای موسیقی ما بهوجود آمده که هنرمند فعال در آن نمیتواند به تنهایی از پس کارهای خود برآید و کسی هم حامی او نیست. امیدوارم نجاتدهنده در گور نخفته باشد!
ارسال نظر