سربازی اجباری یا ارتش حرفهای؟ مساله این است!
سپهر ساغری
کارشناس جامعهشناسی
مامونتف خبرنگار مجله نظامی روسیه وضعیت حاکم بر قوای مسلح دوره محمدعلی شاه را این گونه شرح میدهد: «من وقتی مشکلات قشون ایران را از روی اسناد محرمانه مطالعه میکردم، تعجب میکردم. . . لباس این سربازان بیچاره لجام گسیخته خیلی بد و اسلحه آنها قدیمی و طوری محافظت میشود که لوله به واسطه زنگ زدگی قطورتر شده و گلنگدن تفنگ غالبا باز نمیشود. . . استخدام نفرات بهطور داوطلب و از بین ولگردان تنبل به عمل میآید. نظر به اینکه خدمت سربازی موضوع خارجی ندارد سربازان بهکار خود مشغول و سواران اصلا در مرخصی هستند.
سپهر ساغری
کارشناس جامعهشناسی
مامونتف خبرنگار مجله نظامی روسیه وضعیت حاکم بر قوای مسلح دوره محمدعلی شاه را این گونه شرح میدهد: «من وقتی مشکلات قشون ایران را از روی اسناد محرمانه مطالعه میکردم، تعجب میکردم... لباس این سربازان بیچاره لجام گسیخته خیلی بد و اسلحه آنها قدیمی و طوری محافظت میشود که لوله به واسطه زنگ زدگی قطورتر شده و گلنگدن تفنگ غالبا باز نمیشود... استخدام نفرات بهطور داوطلب و از بین ولگردان تنبل به عمل میآید. نظر به اینکه خدمت سربازی موضوع خارجی ندارد سربازان بهکار خود مشغول و سواران اصلا در مرخصی هستند. تمایل ایرانیان به اغراق آنها را مجبور میسازد به کمی و قلت عده افواج خود راضی نگردند در صورتی که هر فوج 200- 100 نفر آدم دارد... در حین عبور از کوچههای تهران همه جا به مردم لباس پاره و برهنه برمیخوری. لباس رنگ به رنگ سربازان هم به لباس مردم شباهت دارد. این مردم غیرجنگجو با کیسه به دوش انداخته، راه میروند یا با چوب دست در کوچهها ولگردی میکنند. غالبا این سربازان مشغول دلالی یا صرافی هستند... روح سربازی و فهم انضباط و وظیفه و غیره اصلا وجود ندارد... صمیمیت و فدویت سربازها نسبت به شاه خیلی مشکوک است. برای آنها اصلا فرقی نمیکند که چه کسی بر تخت شاهی قرار گرفته است... مردم همیشه گرسنه و برهنهای که هیچ وقت مواجبی از خزانه نمیگیرند و فقط با غارتگری و امید به آن زندگی میکنند.»
پس از پیروزی انقلاب کبیر فرانسه در سال 1798 میلادی، نظام تازه تاسیس جمهوری از طرف کشورهای سلطنتی همسایه مورد تهدید قرار گرفت. در پاسخ به این تهدیدات ژان باتیست جردن نماینده مجلس در سپتامبر 1799 قانونی را در مجلس به تصویب رساند که اولین ماده آن بیان میداشت: «هر فرانسوی سربازی است که خود را موظف به دفاع از ملت میداند.» این قانون مقدمهای برای تشکیل ارتش بزرگ در زمان ناپلئون شد که آن را ملت مسلح مینامید. در ایران قانون خدمت سربازی جهت تامین نیروی مورد نیاز ارتش واحد و در راستای تحکیم ساختار دولت - ملت مدرن و همچنین تقویت روحیه وفاداری ملی و حفظ تمامیت ارضی در دوره پهلوی اول در سال 1304 خورشیدی به تصویب مجلس رسید. تا پیش از این، ارتش مجموعهای متشکل از نیروهای قومی و بومی بودند که بیشتر به فرمان و برای رئیس ایل خود میجنگیدند تا کشور و رئیس دولت.امروز با گذشت بیش از 90 سال از تصویب و اجرای قانون مذکور و تغییرات بنیادینی که از یک سو در ساختار جامعه و گفتمان حاکم بر آن با طرح مسائلی چون حقوق شهروندی و بسط مفهوم فردیت، حق انتخاب و اختیار به وجود آمده و همچنین طرح مقوله حرفهای شدن ارتش، پیشرفتهای تکنولوژیکی و تاسیس نهادهای نظامی بینالمللی و خصوصی چون ناتو (NATO) و بلک واتر (Black Water) از سوی دیگر، بازنگری و اصلاح در قانون نظام وظیفه اجباری و ساختار نیروهای مسلح اجتناب ناپذیر مینماید.
ایران در مسیر دگرگونی
ایران در عصر قاجار به ویژه در دوره کوتاه مدت میرزاتقی خان امیرکبیر تحولات بسیاری به خود دید. توسعه ارتباطات با غرب به ویژه در حوزه روابط تجاری و علمی (نظیر اعزام دانشجویان، ساخت مدارس عرفی و نظامی و...) موجب دگرگونیهای عمیقی در جامعه ایران شد که در نهایت به وقوع انقلاب مشروطه و در پی آن برآمدن رژیم سیاسی جدید منتهی گردید. آبراهامیان در مورد دگرگونیهای این دوره مینویسد: «سده بیستم تغییرات عمیقی تقریبا در همه ابعاد زندگی ایرانیان به همراه داشته است. جمعیت ایران در ابتدای سده کمتر از 12 میلیون نفر شامل 60 درصد روستایی، 25 تا 30 درصد جمعیت ایلاتی و کمتر از 15 درصد جمعیت شهری بود. تهران نیز شهری متوسط با جمعیت 200 هزار نفر بود. امید به زندگی احتمالا کمتر از 30 سال و نرخ مرگومیر نوزادان 500 مورد به ازای هر 1000 نفر بوده است. اما در پایان سده، شمار جمعیت به 69 میلیون نفر رسید. درصد جمعیت ایلات و عشایر به کمتر از 3 درصد رسیده و بخش شهری آن به بیش از 66 درصد رشد یافته است. تهران به کلانشهری با جمعیتی بیش از 6,5 میلیون نفر تبدیل شد. نرخ امید به زندگی به 70 سال رسیده و درصد مرگومیر نوزادان به 28 نفر در هر هزار نفر کاهش یافته است. میزان با سوادان کشور در ابتدای سده حدود 5 درصد بود که عمدتا به دانشآموختگان حوزههای دینی، مکتب خانههای قرآنی و مراکز وابسته به میسیونرهای خارجی محدود میشد. سرگرمیهای جمعی عبارت بود از نمایشهای ورزشی در زورخانههای محلات، شاهنامهخوانی در قهوهخانهها و چایخانهها، معرکهگیریها، تماشای مراسم اعدامهای موردی در میادین عمومی اما پایان سده نرخ باسوادی به 84 درصد رسید.
تقریبا 1,6 میلیون نفر در مراکز آموزش عالی در حال تحصیل بودند و شمار دانشآموزان به رقم 19 میلیون نفر رسید. سرگرمیهای عمومی نیز بهصورت مسابقات فوتبال، فیلم، رادیو، روزنامه و از همه مهم تر ویدئو،DVD و تلویزیون درآمد. اکنون تقریبا همه خانوادههای شهری و سه چهارم خانوارهای روستایی تلویزیون دارند. در ابتدای این سده، راهزنی و دزدی مسلحانه قبیلهای، حیوانات وحشی، اجنه، چشمزخم و عبور گربه سیاه بر سر راه، گرسنگی و انواع بیماریها نظیر طاعون، مالاریا، دیفتری، اسهال خونی، سل، آبله، وبا، سیفلیس و آنفلوآنزا از ترسهای همیشگی هر فرد عادی بود. اما در پایان سده این هراسها به نگرانیهای مدرنی همانند بیکاری، مستمری بازنشستگی، مسکن، سالمندی، آلودگی هوا، حوادث جادهای و هوایی، مدارس مملو از دانشآموز و رقابت سراسری برای ورود به دانشگاهها تبدیل شده است.» ارتباط با غرب به ورود تکنولوژیهای نوین، ساخت کارخانجات، تولیدیهای بزرگ و یا احداث ساختمانها و راههای جدید محدود نمیشد. بلکه جامعه ایرانی را با مفاهیم تازهای چون روشنفکری، ناسیونالیسم، قانون، آزادی و مفاهیمی از این دست آشنا کرد. «زبان سیاسی در ایران نیز به شیوههای متفاوت دچار دگرگونی شد. استبداد، سلطنت، اشراف، اعیان، ارباب، رعیت و تیره - یک واژه بسیار ناآشنا برای ایرانیان شهری - کلمات کلیدی فرهنگ سیاسی ایران در اوایل قرن بیستم بود. اما در اواخر سده اصطلاحاتی همانند دموکراسی، پلورالیسم، مدرنیته، حقوق بشر، مشارکت و واژه جدید شهروند اهمیتی ویژه یافتند.
این روند در دوره پهلوی اول با سیاست ایجاد دولت - ملت مدرن و بهویژه تاسیس دانشگاه و در دوره پهلوی دوم با توسعه هرچه بیشتر ارتباطات با غرب، ادامه یافت. روندی که گرچه امروز به شکل گذشته نیست اما به مدد وسایل ارتباط جمعی (اینترنت، خاصه شبکههای اجتماعی، تلفن همراه، ماهواره و...) همچنان ادامه دارد. پیامد آن نیز شناخت اهمیت و منزلت شهروندان در جوامع دموکراتیک و تاثیر آرای عمومی در اتخاذ سیاستهای خرد و کلان است. در چنین شرایطی جامعه به حقوق شهروندی و حق انتخاب بیش از گذشته واقف شده و بدیهی است برای جامعه آگاه امروزی راه اقناع و فراهم کردن بستر مناسب میتواند نتیجه بخش باشد. در مقابل تصویب قوانینی جهت ایجاد محدودیت اجتماعی و موانع، فرضا برای مشمولان نظام وظیفه (اعم از فراری و...) جز تحمیل هزینه به دولت، ثمره قابل اشارهای نخواهد داشت. توجه به نیازها و خواستههای نیروی جوان کشور، بهعنوان سرمایه اجتماعی، نکته مهم دیگری است که از نظر نباید دور داشت.
جامعه، توسعه و سربازی اجباری
پییر بوردیو، اندیشمند متاخر، سرمایه را به چهار دسته شامل سرمایه اقتصادی، سرمایه انسانی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی تقسیم میکند. وی سرمایه انسانی را اینگونه تعریف میکند: « این نوع از سرمایه ماهیت اکتسابی و فردی دارد. انسان پایه اصلی توسعه است. لیکن انسان بصیر و ماهر با فرد عادی متفاوت است توسعهنیافتگی و بیسوادی لازم و ملزوم یکدیگر میباشند.» رابرت پاتنام سرمایه اجتماعی را مجموعهای از مفاهیم مانند: اعتماد، هنجارها و شبکههایی میداند که موجب ارتباط و مشارکت اعضای یک جامعه میشود و منافع متقابل آنان را تامین میکند. او سرمایه اجتماعی را وسیلهای برای رسیدن به توسعه سیاسی و اجتماعی در نظامهای مختلف سیاسی میداند و تاکید عمده او بر اعتماد است. در واقع فراهم آوردن زمینهها، متصل کردن حوزههای اجتماعی - سیاسی در راستای توسعه کمی و کیفی جامعه، تحقق جامعه مدنی و برقراری تحکیم دموکراسی سرمایه اجتماعی نامیده میشود. جدا از ضرورت و تاثیرات رضایتمندی، توجه به کارکرد سربازی اجباری نیز حائز اهمیت است. اتمام جنگ جهانی دوم و تلاش قدرتهای بزرگ جهت طراحی و ساخت سلاحهای پیشرفته، لزوم استفاده از نیروهای متخصص را مطرح ساخت. این مهم با توسعه مفاهیمی چون حقوق شهروندی و حق انتخاب در دنیا و با علم به ناکارآمدی نیروهای وظیفه در میدان نبرد و تغییر رویکردهای امنیتی از داشتن نیروی دفاعی مشخص (ارتش) به عضویت در نهادهای نظامی بینالمللی همه و همه مقوله ارتش حرفهای را بهعنوان جایگزینی مهم و غیرقابل انکار معرفی نمود. اکنون مدتی است که امنیت ملی در مناطقی از جهان به امنیت جمعی متحول شده است. کشورهای عضو اتحادیه اروپا نمونه شاخص این کشورها هستند. فرآیند ادغام این کشورها در نهادهای فراملی آن چنان تعمیق یافته که احتمال وقوع جنگ میان آنها منتفی شده است.
در کشورهای مختلف دنیا به دلایل گوناگونی ارتش حرفهای جایگزین نظام وظیفه اجباری شده است که تقریبا در همه آنها یک دلیل مشترک بوده است؛ ناکارآمدی سربازان وظیفه. بهعنوان مثال تحقیقات در ارتش آمریکا نشان داد که تقریبا 15 درصد سربازان آمریکایی در طول جنگ جهانی از اسلحه خود استفاده میکردند. قابل تامل است که این مساله در جنگ ویتنام نیز به نوعی تکرار شد. ناتوانی ارتش در پاسخ سریع و مناسب به شرایط اضطراری در جنگ اول خلیج فارس باعث روی آوردن فرانسه به ارتش حرفهای شد. این سیستم به دلیل کارآمدی و فواید بیشمارش به سرعت در جهان رواج یافت و اکنون ۱۰۹ کشور از مجموع ۱۹۷ کشور جهان سربازی را حذف کرده و ارتش حرفهای بنیان گذاشتهاند. اکثر کشورهای باقی مانده نیز طرحهایی عمدتا 3تا5 ساله برای ایجاد ارتش حرفهای تدوین کردهاند. ۱۰ کشور سربازی انتخابی دارند. ۱۵کشور از ترکیب سربازان داوطلب و اجباری استفاده میکنند. ایران به همراه ۲۵ کشور دیگر ۱۸ ماه یا بیشتر سربازی، بدون حق انتخاب و همراه با به کارگیری در امور عملیاتی نظامی دارند؛ که متاسفانه نشان میدهد بهرغم تمام اصلاحات و بهبودها هنوز با وضع مطلوب فاصله داریم. در میان همسایگان ایران کشورهای افغانستان، عراق، عربستان، عمان، قطر، امارات متحده، پاکستان و بحرین سربازی اجباری را لغو کردهاند.
جوان امروزی آگاه از مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی در مییابد که از سربازی نه فقط شخصیت اجتماعی حاصل نمیکند بلکه با برخوردهای ناصواب عموما تحت لوای عبارت « ارتش چرا ندارد» مورد تحقیر قرار میگیرد. میبیند در محیط سربازی عدالت نه براساس حقیقت که بر پایه منصب (کادر یا وظیفه بودن) تعریف میشود. به بیان دیگر با این پرسش روبهرو است که وقتی دو سال از بهترین روزهای زندگی اش را با کمترین دستمزد که خرج رفت و آمد، واکس و سایر خرجهای سربازیش را به سختی میتواند تامین کند، به واقع مشغول خدمت است؟ ! براساس نظریههای کارکردگرا، جرم و کجروی ناشی از تنشهای ساختاری و نبود نظم و ترتیب اخلاقی در جامعه است. اگر خواستهها و آرزوهای افراد و گروههای جامعه با مواهب و پاداشهای موجود تطابق نداشته باشد، این اختلاف میان آرزوها و تحقق آرزوها به محرک و انگیزهای برای کجروی برخی از اعضای جامعه مبدل خواهد شد. ظاهر سربازان (کیفیت پوشش و موهای تراشیده) بیشتر آنها را در معرض تحقیر اجتماعی قرار میدهد. استفاده از الفاظی چون آش خور در بیرون از یگان و پایه بوق بودن و... در درون یگان معضلاتی است که شخصیت سرباز را نشانه گرفته است. سربازی که از او انتظار جانبازی در راه امنیت و استقلال کشور میرود. این شرایط مشمولان را وادار میکند برای فرار از سربازی دست به اقداماتی چون ادامه تحصیل، پارتی بازی، عدم معرفی خود به نظام وظیفه و... بزنند.
بدیهی است که هریک از این موارد مشکلات خاص خود را بهوجود میآورد. تقاضای کاذب برای ادامه تحصیل: از آنجایی که فرد نه برای علم آموزی که برای فرار از سربازی به تحصیلات میاندیشد، نقطه ضعف دیگر تاثیری است که از ورود چنین افرادی به دانشگاهها وارد میآید. جوان با علم به مشکلات اقتصادی متعدد، صرفا دنبال اخذ مدرک و پیدا کردن شغلی برمیآید. به این ترتیب در کنار معضلات اقتصادی حاکم بر جامعه، خدمت اجباری به نحوی موجب رشد مدرک گرایی شده است. استفاده از روابط نیز به بیاعتمادی نسبت به قانون دامن زده و از همه بدتر با تاثیر قابل ملاحظهای که روابط بر پیشرفت کارها دارد، از افراد جامعه، مردمی قانون گریز و منفعت طلب میسازد. سربازی اجباری به گسترش دروغ، استفاده از روابط و حتی بروز و افزایش ناهنجارهای چون فرار، خودزنی و خودکشی در بین مشمولان میانجامد که هریک به نوبه خود هزینههای مالی و جانی فراوانی برای کشور به همراه دارد. ارتش حرفهای میتواند بر پایه اختیار، احترام به کرامت انسانی و توزیع عالانه ثروت و مزایا پاسخی قابل قبول و درخور برای حل مشکلات مذکور باشد.
ارسال نظر