خانه سکوت ملاصدرا
مهرداد گوران کهک، جایی است در نزدیکی قم؛ دهکدهای دورافتاده در روزگار ملاصدرا که سالهای سکوت و گوشهگیری این فیلسوف شیرازی در آنجا سپری شده است. خانه ملاصدرا در کهک را میتوان منزلگاه روح او دانست؛ خانهای با معماری ایرانی و نورگیرها و پنجرههایی که زمین و آسمان را به هم پیوند میدهند. چنانکه حتی رنگ آجر و آبگینهها نیز به دقت انتخاب شده است. ملاصدرا بیش از پنج سال در این خانه سکوت و سکونت کرده و بنا به روایت خودش در همان جا به کشف و شهود رسیده است. از سقف گنبدی شکل این خانه نوری به درون آن میریزد که چه بسا الهام بخش این فیلسوف بزرگ ایرانی در تفسیر آیه نور بوده است؛ «نوری افزون بر نور دیگر.
مهرداد گوران کهک، جایی است در نزدیکی قم؛ دهکدهای دورافتاده در روزگار ملاصدرا که سالهای سکوت و گوشهگیری این فیلسوف شیرازی در آنجا سپری شده است. خانه ملاصدرا در کهک را میتوان منزلگاه روح او دانست؛ خانهای با معماری ایرانی و نورگیرها و پنجرههایی که زمین و آسمان را به هم پیوند میدهند. چنانکه حتی رنگ آجر و آبگینهها نیز به دقت انتخاب شده است. ملاصدرا بیش از پنج سال در این خانه سکوت و سکونت کرده و بنا به روایت خودش در همان جا به کشف و شهود رسیده است. از سقف گنبدی شکل این خانه نوری به درون آن میریزد که چه بسا الهام بخش این فیلسوف بزرگ ایرانی در تفسیر آیه نور بوده است؛ «نوری افزون بر نور دیگر.»
نور، مقوله مهمی در فلسفه و معماری ایرانی است. چنانکه ملاصدرا در مقدمه تفسیر آیه نور میگوید: شیخ محمد غزالی در «مشکاه الانوار» یادآور شده که نور عبارت است از: آنچه اشیا بدان پدیدار و آشکار میشوند.
خانه کهک برای ملاصدرا جایگاه کشف و شهود بوده است؛خانه اندیشیدن در سکوت. ننوشتن در عین نوشتن. ما از معمار خانه او چیزی نمیدانیم، اما میدانیم که او شاگرد شیخ بهایی بوده. شیخ بهایی هم فیلسوف و هم معمار و ریاضیدان است. حمام شیخ بهایی در اصفهان که طراحی و ساخت آن کار خود او بوده از نمونههای بیبدیل معماری ایرانی است. طراحی چهل ستون و منارجنبان را نیز به او نسبت دادهاند. همین طور طرحریزی کاریز نجفآباد-اصفهان و طراحی چند باغ و... از دیگر آثار معمارانه اوست. پس اگر ردپای شیخ معمار را در طراحی خانه ملاصدرا دنبال کنیم، به بیراهه نمیرویم. این بخشی از یک کار تحقیقی میتواند باشد. ملاصدرا خود حجرهدار پدرش بوده. تجربه بازرگانی را از سر گذرانده و از نظر مالی توان این را داشته که اسباب و مصالح معماری خانه خود را فراهم کند و آن را بر اساس نقشه طراح آن بسازد. پس تحقیق در این زمینه ارزش تاریخی دارد. خانه رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی همدوره ملاصدرا اکنون بهصورت یک موزه در تورین، شهر زادگاهش درآمده است. نه فقط موزه فلسفه که مکانی برای دیدن و گشتن و بررسیهای پژوهشی و رسیدن به یک تجربه مشترک با فیلسوف. بر سردر خانه او نوشته شده؛ «میاندیشم پس هستم.» و این همان جملهای است که مسیر تفکر در غرب را تغییر داده است.
خانه ملاصدرا تا پیش از مرمت در اواسط دهه ۱۳۷۰ به متروکهای تبدیل شده بود. چنین بهنظر میرسد که هنگام مرمت اصالت معمارانه آن نیز مخدوش شده و زیبایی این بنا و فضای آمیخته به درخت و حوضچه آن که خود نشانهای از خلوت درون این مرد حکمت و اشراق بوده کمابیش از دست رفته است. این خانه نه تنها به موزه تبدیل نشده، بلکه در بررسیهای مرتبط با ملاصدرا و درمجموعه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری هم نادیده گرفته شده است. هر چند رازورمز این مکان فراتر از آن است که فقط بهعنوان یک نقطه گردشگری به آن پرداخت و همان طور که در آغاز گفتیم آن را باید منزلگاه روح فیلسوف دانست.
نور، مقوله مهمی در فلسفه و معماری ایرانی است. چنانکه ملاصدرا در مقدمه تفسیر آیه نور میگوید: شیخ محمد غزالی در «مشکاه الانوار» یادآور شده که نور عبارت است از: آنچه اشیا بدان پدیدار و آشکار میشوند.
خانه کهک برای ملاصدرا جایگاه کشف و شهود بوده است؛خانه اندیشیدن در سکوت. ننوشتن در عین نوشتن. ما از معمار خانه او چیزی نمیدانیم، اما میدانیم که او شاگرد شیخ بهایی بوده. شیخ بهایی هم فیلسوف و هم معمار و ریاضیدان است. حمام شیخ بهایی در اصفهان که طراحی و ساخت آن کار خود او بوده از نمونههای بیبدیل معماری ایرانی است. طراحی چهل ستون و منارجنبان را نیز به او نسبت دادهاند. همین طور طرحریزی کاریز نجفآباد-اصفهان و طراحی چند باغ و... از دیگر آثار معمارانه اوست. پس اگر ردپای شیخ معمار را در طراحی خانه ملاصدرا دنبال کنیم، به بیراهه نمیرویم. این بخشی از یک کار تحقیقی میتواند باشد. ملاصدرا خود حجرهدار پدرش بوده. تجربه بازرگانی را از سر گذرانده و از نظر مالی توان این را داشته که اسباب و مصالح معماری خانه خود را فراهم کند و آن را بر اساس نقشه طراح آن بسازد. پس تحقیق در این زمینه ارزش تاریخی دارد. خانه رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی همدوره ملاصدرا اکنون بهصورت یک موزه در تورین، شهر زادگاهش درآمده است. نه فقط موزه فلسفه که مکانی برای دیدن و گشتن و بررسیهای پژوهشی و رسیدن به یک تجربه مشترک با فیلسوف. بر سردر خانه او نوشته شده؛ «میاندیشم پس هستم.» و این همان جملهای است که مسیر تفکر در غرب را تغییر داده است.
خانه ملاصدرا تا پیش از مرمت در اواسط دهه ۱۳۷۰ به متروکهای تبدیل شده بود. چنین بهنظر میرسد که هنگام مرمت اصالت معمارانه آن نیز مخدوش شده و زیبایی این بنا و فضای آمیخته به درخت و حوضچه آن که خود نشانهای از خلوت درون این مرد حکمت و اشراق بوده کمابیش از دست رفته است. این خانه نه تنها به موزه تبدیل نشده، بلکه در بررسیهای مرتبط با ملاصدرا و درمجموعه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری هم نادیده گرفته شده است. هر چند رازورمز این مکان فراتر از آن است که فقط بهعنوان یک نقطه گردشگری به آن پرداخت و همان طور که در آغاز گفتیم آن را باید منزلگاه روح فیلسوف دانست.
ارسال نظر