تیپهای شخصیتی را بشناسیم
میترا فرینژاد(دریا حقی)
farinezhad_mitra@yahoo. com
همه انسانها درون خود تیپهای شخصیتیای دارند که تقویت هرکدام از آنها شخصیت غالب بر فرد را میسازد و تعدیل آنها موجب تعادل رفتاری، سلامت روانی و موفقیت در زندگی میشود. در موارد زیادی، بسیاری از رفتارهای آسیبزنندهای که از خود بروز میدهیم به دلیل حضور پررنگ یکی از این تیپهای شخصیتی است.
اتخاذ این تیپهای شخصیتی راههایی هستند برای چشمپوشی از تضادها و اجتناب از مواجهه با آنها، رفع اضطراب و ترسهایمان و. . . اما ما میتوانیم با شناخت و کار بر آنها در خود تعادلی ایجاد کنیم که به موفقیت ما در زندگی در تمام ابعاد آن بینجامد.
farinezhad_mitra@yahoo. com
همه انسانها درون خود تیپهای شخصیتیای دارند که تقویت هرکدام از آنها شخصیت غالب بر فرد را میسازد و تعدیل آنها موجب تعادل رفتاری، سلامت روانی و موفقیت در زندگی میشود. در موارد زیادی، بسیاری از رفتارهای آسیبزنندهای که از خود بروز میدهیم به دلیل حضور پررنگ یکی از این تیپهای شخصیتی است.
اتخاذ این تیپهای شخصیتی راههایی هستند برای چشمپوشی از تضادها و اجتناب از مواجهه با آنها، رفع اضطراب و ترسهایمان و. . . اما ما میتوانیم با شناخت و کار بر آنها در خود تعادلی ایجاد کنیم که به موفقیت ما در زندگی در تمام ابعاد آن بینجامد.
میترا فرینژاد(دریا حقی)
farinezhad_mitra@yahoo.com
همه انسانها درون خود تیپهای شخصیتیای دارند که تقویت هرکدام از آنها شخصیت غالب بر فرد را میسازد و تعدیل آنها موجب تعادل رفتاری، سلامت روانی و موفقیت در زندگی میشود. در موارد زیادی، بسیاری از رفتارهای آسیبزنندهای که از خود بروز میدهیم به دلیل حضور پررنگ یکی از این تیپهای شخصیتی است.
اتخاذ این تیپهای شخصیتی راههایی هستند برای چشمپوشی از تضادها و اجتناب از مواجهه با آنها، رفع اضطراب و ترسهایمان و... اما ما میتوانیم با شناخت و کار بر آنها در خود تعادلی ایجاد کنیم که به موفقیت ما در زندگی در تمام ابعاد آن بینجامد. در این متن به شناخت ویژگیهای سه تیپ شخصیتی «برتریطلب»، «مهرطلب» و «عزلتطلب» میپردازیم.
تیپ شخصیتی «برتریطلب»
ویژگیهای تیپ شخصیتی برتریطلب عبارتند از:
خشم و توقع. این تیپ پکیجی است از خشمها و توقعات. توقعات زیادی هم از خود که باعث تضاد شدیدی میان من واقعی و من ایدهآل میشود و هم از دیگران.
انتقامجویی. فرد همیشه میخواهد برتر و بالاتر از دیگران باشد، شکست او یا شکستن غرور او با برتر بودن در تضاد است پس انتقام گرفتن در واقع واکنش سیستم دفاع روانی وی برای کسب برتری و در نتیجه آرامش خاطر اوست.
ستایش و تحسین. میل شدیدی به خودستایی و مورد ستایش و تحسین و احترام واقع شدن دارد و توقع اینکه همه در مقابل او تعظیم کنند و همیشه از همه بالاتر باشد و در صورت عدم دستیابی به این موقعیت آشفته و خشمگین میشود.
نگاه به دیگران به دیده تحقیر. برای اینکه خودش همیشه برتر از دیگران باشد پس باید از بالا به دیگران نگاه کند. به راحتی دست به شکستن غرور دیگران میزند و در سطوحی، به راحتی به خود اجازه تعدی و تجاوز به حریم دیگران میدهد.
دیکتاتوری و زورگویی، منفعتطلبی و حق به جانبی و زورگویی خاصی در روابط دارد.
پنهان کردن خشم، رنجش و بخش آسیبپذیر خود. در مواقعی که برتر بودن فرد تهدید شود، آسیبپذیری خود را پنهان میکند. این عمل که به سرکوب و تظاهر منجر میشود، موجب ایجاد کینه، نفرت، دشمنی و بیماری (ذهنی، جسمی، روانی)، غیرفعال شدن برخی از نرمافزارهای درونی و... در او میشود.
توقع زیاد از خود برای همیشه برتر و کامل بودن. این ویژگی موجب تقویت شخصیت کمالطلب در وی میشود که او را با دو حالت مواجه میکند:
۱. یا موجب پیشرفت و دستیابی به اهداف بالا در فرد میشود که البته این دستیابی همراه با تقویت این تیپ شخصیتی و مضرات آن مانند حرص و طمع، حسادت، استرس، ترس، شرم، خشم و پرخاش، بیماری و... میشود.
2. یا شخصیت کمالطلب در او به حدی قوی میشود که چون توانایی او در حد برآوردن توقعاتش از خود نیست پس بهطور کل فلج و بیعلاقه میشود؛ به این معنی که در شروع هر کاری به بالاترین میزان پیشرفت فکر میکند و از ترس عدم توانایی برای دستیابی، دست از کار میکشد و نوعی ترس، اضطراب، سرزنش و سرکوب خود و... در وی تقویت میشود.
موجه نشان دادن توقعات خود از دیگران برای حفظ برتری. این در واقع یک بازی محسوب میشود. همیشه به نوعی رفتار میکند که خود دچار احساس گناه نشود اما این احساس را به راحتی در مواقع لزوم به دیگران میدهد.
باور غلط: «هیچوقت» نباید اشتباه کند؛ یا سعی میکند هیچوقت اشتباه نکند یا تصورش بر این میشود که هیچوقت اشتباه نمیکند و این مساله از موارد توقع بیجای فرد از خود و ناشی از جهل اوست.
تنبیه، تحقیر، تمسخر و ظلم به کودکان یا باعث تقویت شخصیت برتریطلب، کمالپرست، مُنتقم، خشک و شکستناپذیر و حق به جانب و در موارد شدیدتر موجب بروز بیماری نارسیسیزم (اختلال خودشیفتگی) در آنها میشود. افراد دیکتاتور در واقع دیکتاتور به دنیا نیامدهاند بلکه مشکلات دوران کودکی از آنها یک دیکتاتور ساخته است؛ یا موجب تقویت شخصیت مهرطلب در آنها میشود.
تیپ شخصیتی «مهرطلب»
دوستداشتنهای شرطی از دوران کودکی منجر به تقویت شخصیت مهرطلب درون ما میشود. این تیپ شخصیتی در ما جنبههای خصمانهای بهوجود میآورد که موجب خودتخریبی، وابسته کردن دیگران، ظالمپروری و همچنین قربانی کردن خود میشود.
شخص مهرطلبی:
ترس بزرگی از برتر بودن دارد.
درخواستهای منطقی خود را با عذرخواهی بیان میکند.
از موفقیتهای خود لذت نمیبرد.
از کارهایی که به نفع اوست اجتناب میکند.
از هرچه رنگ خودخواهی داشته باشد فرار میکند.
جرات دعوا و مجادله ندارد و هراسان از هر بحث و جدلی دوری میکند.
از مسخره شدن میترسد.
ضعفهای خود (احساساتی نظیر بیچارگی، میل به رنج، غصهخوردن، دلشکستگی و غمگین بودن، قابل ترحم بودن و... ) را حسن و کمال میداند.
میل زیادی به ملامت و محکوم کردن خود دارد.
همه آدمها را کورکورانه دوست دارد. دوستداشتنی که در واقع از روی عشق نیست بلکه از روی شخصیت مهرطلب و ارضای نیازهای درونی خودش است.
به متجاوزان خود صفت برجسته هم میدهد و توجیهشان میکند.
بدون اینکه از او درخواستی شود کمک میکند و درواقع نوعی معامله محبت راه میاندازد.
خود را برای رفع توقعاتش از جانب دیگران و گذشت از خطاهایش از سوی آنها رنجور نشان میدهد.
شرایط را برای ظلم به خود از سوی دیگران آماده میکند تا مورد تعدی قرار گرفته و قربانی واقع شود.
وقتی توقعاتش برآورده نمیشود و جواب محبتی که داده است را نمیگیرد شروع به مظلومنمایی و رنجور نشان دادن خود، دشمنی و طغیان و خشم و دادن احساس گناه به دیگران میکند.
وقتی از سوی دیگران تحقیر میشود خود را ملامت کرده و حق را به آنها میدهد.
همیشه این بهانه را دارد که: «اگر به خاطر بیچارگیام نبود من هم به جایی میرسیدم.»
• در مقابل پیشرفتهایی که بر سر راهش قرار میگیرد ترمزی نامرئی از درون او کشیده میشود وکه وی را از ادامه فعالیت باز میدارد و برنامهها را خراب میکند.
باور درونیاش بر این است که لیاقت خوشی، خوشبختی، موفقیت و بهترینها را ندارد، پس همیشه بدبختیها و مصیبتها و کمترینها را به خود جذب کرده و قبول میکند.
هر وقت رفتار مهرطلبانهای از خود بروز میدهد بعد از آن دچار اضطراب و ناراحتی میشود.
دائما در اندیشه این است که دیگران راجع به او چه فکری میکنند و آیا پذیرفته میشود یا خیر؟ (شخصیت تایید طلب)
اکثر مواقع فرد منفعلی است، به این معنی که زیاد نظری از خود ارائه نمیدهد و مخالفتی نمیکند و خود را همیشه موافق نشان میدهد، حتی اگر مخالفت هم کند به راحتی نظرش را تغییر میدهد و این رفتار به علت ترس او از جنجال و مورد پذیرش و تایید واقع نشدن است،
سازگاری بیش از حد در عشق دارد،
خانمهای این تیپ خود را کاملا تحت حمایت مرد قرار میدهند و از خود استقلالی بروز نمیدهند.
در تماسهای جنسی خود را خوار جلوه و مورد تحقیر و توهین و سوءاستفاده قرار میدهند و سعی میکنند مرد را تبرئه کنند و خود را مقصر جلوه دهند.
تیپ شخصیتی«عزلتطلب»
در ادامه برخی ویژگیهای اشخاص عزلتطلب اشاره شده است.
دنیا را ترک میکند و در گوشهای آرام و به دور از جمعها اوقات خود را میگذراند.
نه تلاشی میکند و نه آرزویی دارد و بهطور کل از «خواستن» که به «تلاش کردن» منجر میشود گریزان است.
از دیدن استعدادهای خود و تشویق شدن توسط دیگران آشفته و هراسان میشود.
از جاهطلبی فاصله میگیرد و تلاشی برای پیشرفت نمیکند.
سوال همیشگیاش: «چه ارزشی دارد؟» «که چه بشود؟»
نه برنامهای برای آینده دارد و نه هدفی.
اصلا نمیداند که از زندگی چه میخواهد.
برای چنین شخصیتی هیچچیزی نباید آنقدر مهم باشد که نتواند بدون آن زندگی کند.
در روابط، وابستگی خود را پنهان میکند و از ترس وابستگی رابطه را زود قطع میکند.
مسائل جنسی برای او بهصورت زودگذر است یا کلا آن را منتفی میکند.
احساسات عمیق درون خود را پنهان میکند.
نسبت به هر نوع توقع دیگران واکنش نشان میدهد زیرا از تلاش و تغییر بیزار است و ترجیح میدهد همه چیز همانطوری که هست باقی بماند.
هم محبت میخواهد و هم از قید و بند و آنچه خلوتش را برهم زند فراری است. پس کلا از محبت و قهر اطرافیان دست میکشد و آن را بیاهمیت تلقی میکند.
درخواست کمک از سوی دیگران را میپذیرد اما فراموش میکند که خواستهشان را برآورده کند.
از سر دلزدگی و ناامیدی، توقع هیچ پاداشی در قبال کارهایش ندارد و هر نوع اجبار بر وی منجر به بیعلاقگیاش میشود.
در معاشرتها از صحبتهای جدی خودداری میکند.
با نفی ارزشها سعی در تظاهر به روشنفکری دارد.
به مرور ابتکار و فعالیت او کمتر میشود.
خود را از لذتها محروم میکند.
چند عاملی که عزلتطلبی را در فرد تقویت میکنند:
وجود اجبار و فشار بر فرد از دوران کودکی
عدم توجه و فقط تظاهر به دوست داشتن فرد
یک روز علاقهمند بودن و روز دیگر قهر بودن با فرد
دوستداشتنها و محبتهای نادرستی که در فرد احساس تنفر ایجاد کند
farinezhad_mitra@yahoo.com
همه انسانها درون خود تیپهای شخصیتیای دارند که تقویت هرکدام از آنها شخصیت غالب بر فرد را میسازد و تعدیل آنها موجب تعادل رفتاری، سلامت روانی و موفقیت در زندگی میشود. در موارد زیادی، بسیاری از رفتارهای آسیبزنندهای که از خود بروز میدهیم به دلیل حضور پررنگ یکی از این تیپهای شخصیتی است.
اتخاذ این تیپهای شخصیتی راههایی هستند برای چشمپوشی از تضادها و اجتناب از مواجهه با آنها، رفع اضطراب و ترسهایمان و... اما ما میتوانیم با شناخت و کار بر آنها در خود تعادلی ایجاد کنیم که به موفقیت ما در زندگی در تمام ابعاد آن بینجامد. در این متن به شناخت ویژگیهای سه تیپ شخصیتی «برتریطلب»، «مهرطلب» و «عزلتطلب» میپردازیم.
تیپ شخصیتی «برتریطلب»
ویژگیهای تیپ شخصیتی برتریطلب عبارتند از:
خشم و توقع. این تیپ پکیجی است از خشمها و توقعات. توقعات زیادی هم از خود که باعث تضاد شدیدی میان من واقعی و من ایدهآل میشود و هم از دیگران.
انتقامجویی. فرد همیشه میخواهد برتر و بالاتر از دیگران باشد، شکست او یا شکستن غرور او با برتر بودن در تضاد است پس انتقام گرفتن در واقع واکنش سیستم دفاع روانی وی برای کسب برتری و در نتیجه آرامش خاطر اوست.
ستایش و تحسین. میل شدیدی به خودستایی و مورد ستایش و تحسین و احترام واقع شدن دارد و توقع اینکه همه در مقابل او تعظیم کنند و همیشه از همه بالاتر باشد و در صورت عدم دستیابی به این موقعیت آشفته و خشمگین میشود.
نگاه به دیگران به دیده تحقیر. برای اینکه خودش همیشه برتر از دیگران باشد پس باید از بالا به دیگران نگاه کند. به راحتی دست به شکستن غرور دیگران میزند و در سطوحی، به راحتی به خود اجازه تعدی و تجاوز به حریم دیگران میدهد.
دیکتاتوری و زورگویی، منفعتطلبی و حق به جانبی و زورگویی خاصی در روابط دارد.
پنهان کردن خشم، رنجش و بخش آسیبپذیر خود. در مواقعی که برتر بودن فرد تهدید شود، آسیبپذیری خود را پنهان میکند. این عمل که به سرکوب و تظاهر منجر میشود، موجب ایجاد کینه، نفرت، دشمنی و بیماری (ذهنی، جسمی، روانی)، غیرفعال شدن برخی از نرمافزارهای درونی و... در او میشود.
توقع زیاد از خود برای همیشه برتر و کامل بودن. این ویژگی موجب تقویت شخصیت کمالطلب در وی میشود که او را با دو حالت مواجه میکند:
۱. یا موجب پیشرفت و دستیابی به اهداف بالا در فرد میشود که البته این دستیابی همراه با تقویت این تیپ شخصیتی و مضرات آن مانند حرص و طمع، حسادت، استرس، ترس، شرم، خشم و پرخاش، بیماری و... میشود.
2. یا شخصیت کمالطلب در او به حدی قوی میشود که چون توانایی او در حد برآوردن توقعاتش از خود نیست پس بهطور کل فلج و بیعلاقه میشود؛ به این معنی که در شروع هر کاری به بالاترین میزان پیشرفت فکر میکند و از ترس عدم توانایی برای دستیابی، دست از کار میکشد و نوعی ترس، اضطراب، سرزنش و سرکوب خود و... در وی تقویت میشود.
موجه نشان دادن توقعات خود از دیگران برای حفظ برتری. این در واقع یک بازی محسوب میشود. همیشه به نوعی رفتار میکند که خود دچار احساس گناه نشود اما این احساس را به راحتی در مواقع لزوم به دیگران میدهد.
باور غلط: «هیچوقت» نباید اشتباه کند؛ یا سعی میکند هیچوقت اشتباه نکند یا تصورش بر این میشود که هیچوقت اشتباه نمیکند و این مساله از موارد توقع بیجای فرد از خود و ناشی از جهل اوست.
تنبیه، تحقیر، تمسخر و ظلم به کودکان یا باعث تقویت شخصیت برتریطلب، کمالپرست، مُنتقم، خشک و شکستناپذیر و حق به جانب و در موارد شدیدتر موجب بروز بیماری نارسیسیزم (اختلال خودشیفتگی) در آنها میشود. افراد دیکتاتور در واقع دیکتاتور به دنیا نیامدهاند بلکه مشکلات دوران کودکی از آنها یک دیکتاتور ساخته است؛ یا موجب تقویت شخصیت مهرطلب در آنها میشود.
تیپ شخصیتی «مهرطلب»
دوستداشتنهای شرطی از دوران کودکی منجر به تقویت شخصیت مهرطلب درون ما میشود. این تیپ شخصیتی در ما جنبههای خصمانهای بهوجود میآورد که موجب خودتخریبی، وابسته کردن دیگران، ظالمپروری و همچنین قربانی کردن خود میشود.
شخص مهرطلبی:
ترس بزرگی از برتر بودن دارد.
درخواستهای منطقی خود را با عذرخواهی بیان میکند.
از موفقیتهای خود لذت نمیبرد.
از کارهایی که به نفع اوست اجتناب میکند.
از هرچه رنگ خودخواهی داشته باشد فرار میکند.
جرات دعوا و مجادله ندارد و هراسان از هر بحث و جدلی دوری میکند.
از مسخره شدن میترسد.
ضعفهای خود (احساساتی نظیر بیچارگی، میل به رنج، غصهخوردن، دلشکستگی و غمگین بودن، قابل ترحم بودن و... ) را حسن و کمال میداند.
میل زیادی به ملامت و محکوم کردن خود دارد.
همه آدمها را کورکورانه دوست دارد. دوستداشتنی که در واقع از روی عشق نیست بلکه از روی شخصیت مهرطلب و ارضای نیازهای درونی خودش است.
به متجاوزان خود صفت برجسته هم میدهد و توجیهشان میکند.
بدون اینکه از او درخواستی شود کمک میکند و درواقع نوعی معامله محبت راه میاندازد.
خود را برای رفع توقعاتش از جانب دیگران و گذشت از خطاهایش از سوی آنها رنجور نشان میدهد.
شرایط را برای ظلم به خود از سوی دیگران آماده میکند تا مورد تعدی قرار گرفته و قربانی واقع شود.
وقتی توقعاتش برآورده نمیشود و جواب محبتی که داده است را نمیگیرد شروع به مظلومنمایی و رنجور نشان دادن خود، دشمنی و طغیان و خشم و دادن احساس گناه به دیگران میکند.
وقتی از سوی دیگران تحقیر میشود خود را ملامت کرده و حق را به آنها میدهد.
همیشه این بهانه را دارد که: «اگر به خاطر بیچارگیام نبود من هم به جایی میرسیدم.»
• در مقابل پیشرفتهایی که بر سر راهش قرار میگیرد ترمزی نامرئی از درون او کشیده میشود وکه وی را از ادامه فعالیت باز میدارد و برنامهها را خراب میکند.
باور درونیاش بر این است که لیاقت خوشی، خوشبختی، موفقیت و بهترینها را ندارد، پس همیشه بدبختیها و مصیبتها و کمترینها را به خود جذب کرده و قبول میکند.
هر وقت رفتار مهرطلبانهای از خود بروز میدهد بعد از آن دچار اضطراب و ناراحتی میشود.
دائما در اندیشه این است که دیگران راجع به او چه فکری میکنند و آیا پذیرفته میشود یا خیر؟ (شخصیت تایید طلب)
اکثر مواقع فرد منفعلی است، به این معنی که زیاد نظری از خود ارائه نمیدهد و مخالفتی نمیکند و خود را همیشه موافق نشان میدهد، حتی اگر مخالفت هم کند به راحتی نظرش را تغییر میدهد و این رفتار به علت ترس او از جنجال و مورد پذیرش و تایید واقع نشدن است،
سازگاری بیش از حد در عشق دارد،
خانمهای این تیپ خود را کاملا تحت حمایت مرد قرار میدهند و از خود استقلالی بروز نمیدهند.
در تماسهای جنسی خود را خوار جلوه و مورد تحقیر و توهین و سوءاستفاده قرار میدهند و سعی میکنند مرد را تبرئه کنند و خود را مقصر جلوه دهند.
تیپ شخصیتی«عزلتطلب»
در ادامه برخی ویژگیهای اشخاص عزلتطلب اشاره شده است.
دنیا را ترک میکند و در گوشهای آرام و به دور از جمعها اوقات خود را میگذراند.
نه تلاشی میکند و نه آرزویی دارد و بهطور کل از «خواستن» که به «تلاش کردن» منجر میشود گریزان است.
از دیدن استعدادهای خود و تشویق شدن توسط دیگران آشفته و هراسان میشود.
از جاهطلبی فاصله میگیرد و تلاشی برای پیشرفت نمیکند.
سوال همیشگیاش: «چه ارزشی دارد؟» «که چه بشود؟»
نه برنامهای برای آینده دارد و نه هدفی.
اصلا نمیداند که از زندگی چه میخواهد.
برای چنین شخصیتی هیچچیزی نباید آنقدر مهم باشد که نتواند بدون آن زندگی کند.
در روابط، وابستگی خود را پنهان میکند و از ترس وابستگی رابطه را زود قطع میکند.
مسائل جنسی برای او بهصورت زودگذر است یا کلا آن را منتفی میکند.
احساسات عمیق درون خود را پنهان میکند.
نسبت به هر نوع توقع دیگران واکنش نشان میدهد زیرا از تلاش و تغییر بیزار است و ترجیح میدهد همه چیز همانطوری که هست باقی بماند.
هم محبت میخواهد و هم از قید و بند و آنچه خلوتش را برهم زند فراری است. پس کلا از محبت و قهر اطرافیان دست میکشد و آن را بیاهمیت تلقی میکند.
درخواست کمک از سوی دیگران را میپذیرد اما فراموش میکند که خواستهشان را برآورده کند.
از سر دلزدگی و ناامیدی، توقع هیچ پاداشی در قبال کارهایش ندارد و هر نوع اجبار بر وی منجر به بیعلاقگیاش میشود.
در معاشرتها از صحبتهای جدی خودداری میکند.
با نفی ارزشها سعی در تظاهر به روشنفکری دارد.
به مرور ابتکار و فعالیت او کمتر میشود.
خود را از لذتها محروم میکند.
چند عاملی که عزلتطلبی را در فرد تقویت میکنند:
وجود اجبار و فشار بر فرد از دوران کودکی
عدم توجه و فقط تظاهر به دوست داشتن فرد
یک روز علاقهمند بودن و روز دیگر قهر بودن با فرد
دوستداشتنها و محبتهای نادرستی که در فرد احساس تنفر ایجاد کند
ارسال نظر