شبهجزیره اسرارآمیز (بخش پانزدهم)
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمهای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کرهشمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمدهباشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصلهایی از کتاب مذکور است میتواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کرهشمالی میگذرد به خواننده ارائه دهد.
با سازگاری کمونیسم جنگی و سوسیالیسم در یک کشور از سوی جوچه، پیونگ یانگ در واقع از مفاهیم اصلی مارکسیسم- لنینیسیم برای فاصله گذاری و تمایز میان خود از آنچه که- تا دهه ۸۰ - نظام شکست خورده در اتحاد شوروی و سیستم بازار محور در چین بود استفاده میکرد. با آگاهی عملی از اینکه استوانههای مارکسیسم- لنینیسیم تقریبا تا دهه ۸۰ محو شدند. اینکه کیم از تفکر مارکسیستی ارتودوکس به چشمگیرترین وجهی منحرف شد برخاسته از رویکرد او در «اراده آزاد» بود. مارکس اعتقاد داشت که مردم با شرایط اجتماعی و اقتصادی غالب شکل میگیرند و اینکه این ساختار اجتماعی منجر به «تناقضات تاریخی» میشود که جامعه را به ناچار به سوی سوسیالیسم حرکت میدهد. کیم- که شاید به ریشههای مسیحی خانوادگیاش باز میگردد- در جوچه تاکید میکرد که اراده آزاد محرک یا انگیزه بخش اقدامات مردم، مستقل از ضروریات اقتصادی است. این رویکرد از جوچه بعدها در زمان حکومت کیم جونگ - ایل مورد تاکید قرار گرفت. مفهوم اراده آزاد در کره شمالیِ تحت سلطه حزب تقریبا به اندازه مفهوم خودکفایی پوچ است. با این حال، این مفهوم به لحاظ سیاسی در تصدیق این مساله مفید است که کرهشمالی، در مقایسه با کرهجنوبی که در برابر امپریالیسم امریکایی خاضع و خاشع است، به لحاظ فلسفی و به واسطه جوچه از ظرفیت استقلال برخوردار است.
در این پارادایم نظری، کرهشمالی یک کشور آزاد به نظر میرسد و کرهجنوبی بهعنوان مِلکِ آمریکاییها، از سوی آمریکاییها به بردگی گرفته شده است.سهم مارکسیسم - لنینیسم در جوچه کاملا از استالینیسم نشأت گرفته و این سهم تا حد زیادی در حوزه اقتصاد و ساختار حزبی است. با این حال، پیروی کیم از نظریه مارکسیست- لنینیستی به او یک سیستم نظری داد که به وی اجازه میداد همزمان هم ضداستعماری (و سپس ضدغربی) و هم ظاهرا مترقی باشد. نسخه تجدید نظر شده قانون اساسیِ جمهوری دموکراتیک خلق کره در سال ۱۹۹۸ که تقویتکننده جوچه بود، به صراحت در ماده ۲۰ اظهار کرد که «ابزار تولید فقط در دست دولت و سازمانهای همکار و تعاونی جویانه است». همانطور که خواهیم دید، مفهوم ایجاد یک جامعه واقعا برابری طلب بهزودی به نفع تجدیدنظر طلبی انقلابی در ساختارهای سنتیِ اجتماعی کره کنار گذاشته شد درحالیکه جوانسازی سیاسیِ دوباره از طریق انقلاب ماندگار به سبک مائوئیستی برای کرهشمالی نامناسب تشخیص داده و رد شد. هرچند برابری ممکن است تنها یک اصطلاح یا عبارت سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی باشد اما شعار برابری باقی ماند. در مقابل، در کرهشمالی جوچه برای خلق و تقویت یک سیستم سلسله مراتبی بهکار گرفته شد.
اقتباسهای گزینشی از مائوئیسم
با توجه به ضرورت نگهداشتن صفوف مردمی و الزام به اینکه رهبر ملی باید یک هادی سیاسی در تمام سطوح هم باشد جوچه به شدت از مائوییسم وام میگیرد، هرچند بدون اعتراف آشکار به آن. از این رو، دیدارهای گسترده و مکرر گزارش شده کیم جونگ- ایل و سایر کادرهای ارشد از کارخانهها و حومه شهر برای ارائه «دستورات فوری» [در لحظه] سنتی است که از سوی کیم جونگ- اون هم انجام شد. در روزهای آغازین شکلگیریکرهشمالی وقتی تازه جوچه مطرح و توسعه یافته بود، کیم ایل- سونگ، هر چند به خاطر پشتیبانی، روابط نظامی، کمکهای برادرانه و بدهیهای فراوان به شوروی گره خورده بود، اما مخفیانه چینِ مائو را تحسین میکرد، حتی شعار «خود احیاگری » چینیها را هم بهعنوان شعار خود پذیرفته بود؛ او احساس قرابت بیشتری با این کشور جدید و ظاهرا مستقلتر داشت. وقتی کیمِ اول، ابتدا جوچه را در سال ۱۹۵۵ اعلام کرد آشکارا دست در دست اصلاحات سیاسی مائوئیستی (و ملهم از مائوئیسم) نهاد و خواستار روزنامههایی شد که از کپیبرداری مستقیم سرخط اخبار «پراوادا» خودداری کنند. تا حدی این مساله نه تنها بازتاب رابطه تاریخی میان کره و چین است بلکه ابراز نابرابری روزافزون در رابطه تجاری با اتحاد جماهیر شوروی در مقایسه با برابریِ ظاهرا بیشتر در رابطه با چین یا به اصطلاح نزدیکی «لب و دندان» بود. مائوئیسم برای کیم -یک کرهای با سابقهای طولانی از روابط با چین که تصور میکرد این کشور را خوب میشناسد- جذاب به نظر میرسید. همچون مائوئیسم، جوچه هم به شدت مطالعه رسمی سیاسی، نقد و خود انتقادی و نیز نقش مبارزات عمومی در بسیج مردمی برای اهداف خاص را مورد تاکید قرار میداد. این تئوری همچنین شامل یک ارتشِ خلقِ دائمی و آماده میشد که از آمادگی مبارزه با جنگ مردمی برخوردار بود؛ این سیاست «ابتدا ارتش» بر زندگی ملی حاکم است. مفهوم جنگ مردم تقریبا کلمه به کلمهاش از مائو گرفته شده (که مائو هم آن را از «هنر رزمِ» سون تسی اخذ کرده بود).
ارسال نظر