حسین راهداری
تحلیلگر بازارهای جهانی
هنوز دو هفته از اعلام افزایش مخفیانه ذخایر طلای چین نگذشته بود که روز سه‌شنبه دو هفته پیش این کشور اعلام کرد ارزش یوآن در برابر دلار آمریکا را کاهش خواهد داد. در پی این تصمیم یوآن تقریبا دو درصد در برابر دلار افت کرد که این میزان افت روزانه ارزش یوآن در ۲۰ سال گذشته بی‌سابقه بوده است.


به این ترتیب چین فصل جدیدی از جنگ ارزی را آغاز کرد. ناگفته پیداست که این کار بانک مرکزی چین سبب افزایش صادرات چین به شرکای اقتصادی‌اش به‌خصوص آمریکا و کاهش واردات از آنها به چین خواهد شد و تراز تجاری چین را مثبت خواهد کرد که این البته خبر خوبی برای شرکای تجاری چین نیست. در ضمن از طریق افزایش خالص صادرات چین، رشد اقتصادی این کشور نیز خواهد توانست تا مدتی قدرت و شتاب خود را حفظ کند.
اما دو کشور آمریکا و چین مناقشه‌ای طولانی بر سر نرخ تبدیل یوآن چین در برابر دلار آمریکا دارند. در حقیقت اگر چه نیکسون در اوایل دهه ۷۰ میلادی به چین سفر کرد و با مائو دیدار داشت، اما روابط چین با آمریکا تا سه دهه بعد تاریک و پرتنش باقی ماند. حملات یازده سپتامبر در سال ۲۰۰۱ و اعلام حمایت چین از آمریکا در جنگ علیه تروریسم سبب شد که آمریکا در تحریم‌های خود علیه چین تجدید نظر کرده و روابط اقتصادی خود را با این کشور گسترش دهد. این حرکت سیاسی چین و به دنبال آن استقبال آمریکا از این حرکت، نتایج مثبت اقتصادی عظیمی برای چین و رابطه این کشور با آمریکا داشت. ناگهان دروازه‌های اقتصاد آمریکا به روی چین گشوده شد.

چین در مدت کوتاهی توانست در برابر آمریکا تراز تجاری مثبت قابل توجهی پیدا کند. علاوه بر این، در همین مدت، چین در حال صدور کالاهای ارزان به آمریکا بود که به نوعی فشار تورم منفی در اقتصاد آمریکا را افزایش می‌داد. بنابراین با توجه به اثرات منفی اقتصادی عظیم تراز تجاری مثبت چین با آمریکا و نیز واردات ارزان قیمت از چین به آمریکا، دولتمردان آمریکا سعی در پیدا کردن راهی برای مهار چین داشتند و به همین دلیل یکی از مهم‌ترین ابزارهای چین در تسخیر بازارها را نشانه گرفتند: ارزش پایین مصنوعی یوآن.
آمریکا چین را همواره متهم می‌کرد که با دستکاری نرخ برابری یوآن در برابر دلار و پایین نگه داشتن مصنوعی ارزش آن، در حال کاهش قیمت کالاهای صادراتی چین به آمریکاست و در مقابل واردات از آمریکا را نیز گران می‌کند. آمریکا بارها حتی گاه با تهدید از چین خواست که نرخ ارز خود را با دستکاری پایین نگه ندارد و با رهاسازی تعیین نرخ برابری یوآن در برابر ارزهای دیگر به قوانین بازار آزاد احترام بگذارد. اما چینی‌ها هر بار با سیاست محافظه‌کارانه و وقت‌کشی خود از این کار شانه خالی کردند و آمریکایی‌ها نیز در وضعیت اقتصادی چندان بدی نبودند که بخواهند بر سر این مساله با چین تنش زیادی ایجاد کنند.

با بروز بحران مالی جهانی در سال 2008 وضعیت فرق کرد. برای خروج از رکود، آمریکا راهی جز افزایش صادرات خود به کشورهای دیگر به‌خصوص چین و کاهش واردات از این کشورها نداشت. چین اما در برابر این موضوع سعی در مقاومت داشت و نمی‌خواست بپذیرد که بار اشتباهات اقتصادی آمریکا را اقتصاد چین به دوش بکشد. آمریکا بارها سعی کرد که در قالب گروه 20 چین را قانع کند تا با افزایش ارزش یوآن، بخشی از رشد اقتصادی خود را به دنیای دچار رکود اقتصادی به‌خصوص اقتصاد آمریکا بدهد. با استفاده از این اجماع جهانی، آمریکا تا حدودی موفق شد که چین را در افزایش ارزش یوآن هدایت کند. اما در نظر سیاستمداران آمریکایی این میزان افزایش کافی نبود. با شروع برنامه تسهیل کمی در آمریکا، دلار در سراشیبی سقوط قرار گرفت و یوآن راهی جز تقویت در برابر آن نداشت. زیرا در غیر این‌صورت از آمریکا تورم عظیمی به چین وارد می‌شد که کنترل تبعات اجتماعی آن برای چین دشوار بود.

این روزها اما چین با واقعیت تلخی در حال روبه‌رو شدن است: فرود سخت اقتصاد چین. چین سال‌ها از رشد اقتصادی حدود 10 درصدی و بالاتر بهره برده است و حالا رشد اقتصادی این کشور در مرز 7 درصد به سختی در حال حرکت است. آمارهای صادراتی اخیر این کشور نیز ناامیدکننده بوده‌اند. دلیل اصلی کاهش شدید و شوک‌آور ارزش یوآن نیز همین آمار اخیر ناامید‌کننده صادرات چین بوده است که کاهش حدود هشت درصدی را نشان می‌داده است. راه‌حل چین در چند ماه گذشته، افزایش سیاست‌های انبساطی از طریق کاهش سپرده بانک‌های چینی نزد بانک مرکزی چین و نیز کاهش نرخ بهره بوده است. اما حالا با این اقدام به نظر می‌رسد که زنگ‌های خطر برای اقتصاد چین به صدا درآمده‌اند و چین با مشکلی جدی روبه‌رو است. آنقدر جدی که سیاستمداران این کشور را به اتخاذ چنین تصمیمی واداشته است. اما فرود اقتصاد چین، نه تنها برای چین بلکه برای دنیا نیز نگران‌کننده است. چین مأمن صدها میلیارد دلار سرمایه دنیا است، موتور رشد اقتصاد دنیا در چندین سال اخیر بوده است و از همه مهم‌تر تبعات رکود اقتصادی در چین، از منظر بحران بانکی به‌دلیل بانکداری سایه در این کشور، قابل تشخیص نیست.

اما شروع فصل جدیدی از جنگ ارزی چه تبعاتی دارد؟ با توجه به اثرات مستقیم اقدام چین در اقتصاد جهانی به‌خصوص آمریکا، اقدام چین در کاهش ارزش یوآن، اقتصاد شرکای تجاری چین را با مشکل روبه‌رو خواهد کرد به‌خصوص اینکه اگر این اقدام اولین اقدام از یک رشته اقدامات چین برای نجات اقتصاد این کشور باشد. بنابراین مشخص است که اقتصادهای پیشرفته درگیر رکود و تورم پایین در مقابله با این اقدام چین، فعالانه وارد عرصه جنگ ارزی شده و سیاست‌های انبساطی خود اعم از چاپ پول و بهره پایین را تداوم ببخشند. البته پیشاپیش همین اتفاق نیز افتاده است. بسیاری از ارزهای کشورهای شرق آسیا و حوزه اقیانوسیه در برابر دلار افت یک درصدی را تجربه کردند تا به نوعی افت بزرگ‌ترین شریک تجاری خود یعنی چین را جبران کرده باشند. بنابراین اقدامات مشابهی از سمت آمریکا، اروپا و انگلیس انتظار می‌رود که همین می‌تواند رشد این ارزها را در آینده مهارشده نگه دارد. به‌خصوص در مورد آمریکا چشم‌انداز افزایش نرخ بهره در هاله‌ای از ابهام فروخواهد رفت تا شاید خانم یلن تفسیر جدیدی از تحولات اخیر و اثرات آن بر اقتصاد آمریکا و چشم‌انداز افزایش نرخ بهره بدهد. به هر حال هر چه هست، به نظر می‌رسد که جنگ ارزی در اقتصاد امروز دنیا بیش از هر زمانی واقعیت دارد.