مرتضی احمدی؛ مردی که «عاشق» مرد
خزان وفاکُش!
بهروز رسایلی ظهر روز یکشنبه و از زمانی که خبر درگذشت مرتضی احمدی منتشر شد، بیشتر از هنریها این اهالی ورزش بودند که واکنش نشان دادند. خیلی زود موج بزرگی از تاثر فضای این حوزه را در برگرفت و بسیاری از بزرگان فوتبال ایران فورا پیام تسلیت فرستادند؛ از دایی و کریمی و کریم باقری گرفته تا باشگاههای پرسپولیس و استقلال و البته خود فدراسیون فوتبال. موضوع عجیبی هم نبود البته؛ چه اینکه میلیونها تن از مردمان کشورمان به خوبی میدانستند مرتضی احمدی یک هوادار دوآتشه فوتبال بود که هرگز علاقهاش به پرسپولیس را انکار نکرد.
بهروز رسایلی ظهر روز یکشنبه و از زمانی که خبر درگذشت مرتضی احمدی منتشر شد، بیشتر از هنریها این اهالی ورزش بودند که واکنش نشان دادند. خیلی زود موج بزرگی از تاثر فضای این حوزه را در برگرفت و بسیاری از بزرگان فوتبال ایران فورا پیام تسلیت فرستادند؛ از دایی و کریمی و کریم باقری گرفته تا باشگاههای پرسپولیس و استقلال و البته خود فدراسیون فوتبال. موضوع عجیبی هم نبود البته؛ چه اینکه میلیونها تن از مردمان کشورمان به خوبی میدانستند مرتضی احمدی یک هوادار دوآتشه فوتبال بود که هرگز علاقهاش به پرسپولیس را انکار نکرد. او تا زمانی که میتوانست راهی ورزشگاه شود، از نزدیک مسابقات تیمش را میدید و سرخپوشان را از جایگاههای معمولی استادیوم، کنار سایر مردم تشویق میکرد. از آن زمان هم که دیگر شرایط جسمانی وی به او اجازه حضور در ورزشگاه را نداد، از پای تلویزیون برای قرمزها حرص میخورد و با پیامهایش به آنها دلگرمی میداد. مرتضی احمدی یک مرد بزرگ بود که سزاوار است او را نمادی راستین برای هواداران فوتبال در ایران بدانیم.
فقط یک کلمه؛ پرسپولیس
این روزها یکی از بزرگترین آفتهای فرهنگ هواداری در فوتبال ایران، وقوع چند دستگی بین طرفداران تیمهای مختلف است. این طرف پرسپولیسیها سر این میجنگند که دایی بهتر بود یا کریمی، آن طرف هم خیلی از استقلالیها بین قلعهنویی و فرهاد مجیدی یا علیرضا منصوریان مردد هستند. با این همه اما، فوتبال ایران تا همین چند روز پیش جواهری را در کنار خودش داشت که وفاداری به «اصل» را به بهترین شکل ممکن بلد بود. مرتضی احمدی در همه عمرش فقط گفت پرسپولیس؛ چه در زمان پروین و دایی و چه در دوران دنیزلی و گلمحمدی، چه وقتی تیمش قهرمان ایران بود و چه وقتی خطر سقوط سرخها را تهدید میکرد. دو سال پیش در روزهایی که برخی از بازیکنان جدید پرسپولیس در مصاحبههایشان میگفتند به خاطر علی دایی لباس این تیم را به تن میکنند، شادروان احمدی به آنان نهیب زد که: «بازیکنانی که میگویند به خاطر دایی و قلعهنویی به پرسپولیس و استقلال آمدهایم میخواهم نیایند. پرسپولیس از همه آنها بزرگتر است.» اگر نسل جوان به «مرام» یکی مثل احمدی رجوع کند، قطعا تکلیف خودش را در بلبشوی فعلی خواهد فهمید.
من و تیمم، من و عشقم
سخت است دوست نداشتن یکی مثل مرتضی احمدی؛ مردی که با صفای درونش توانست دیگران را هم به دلبستگیهایش وابسته کند. مرضیه برومند که در سریال ماندگار آرایشگاه زیبا طعم همکاری با احمدی را چشیده بود، بعد از درگذشت او میگوید: «من روی تیم خاصی تعصب ندارم، اما واقعا به خاطر آقای احمدی خوشحال شدم که در این بازی آخر پرسپولیس توانست استقلال را شکست بدهد. بعد از بازی زنگ زدم به ایشان و تبریک گفتم.» پرویز پرستویی هم روایتی شنیدنی دارد از عمو مرتضی: «همه جامعه هنر از علاقه ایشان به فوتبال و پرسپولیس آگاه بودند. آقای احمدی حتی در قراردادهایش ذکر میکرد که همزمان با مسابقات تیم محبوبش جلوی دوربین نمیرود.» این روزگار لامروت گاهی کسی را بهعنوان سرپرست روی نیمکت پرسپولیس مینشاند که حتی وسط دربی تهران هم حاضر نیست چشمانش را باز نگه دارد و در محاصره صدهزار جمعیت مشتاق به خوابی عمیق فرو میرود. در عین حال اما افتخار پرسپولیس، همنفسی با امثال مرتضی احمدی است؛ ستارهای که از کسب و کارش میزد تا مسابقات تیمش را تماشا کند. این اواخر یک خواننده جوان زیرزمینی با حضور سر تمرینات سرخپوشان، پیراهن شماره هشت یعنی ارزشمندترین لباس تاریخ این باشگاه را به تن کرده بود؛ در مقابل اما یکی مثل مرتضی احمدی بعد از چند دهه هواداری هرگز چیزی بیشتر از صندلی پلاستیکی ورزشگاه آزادی را برای خودش نخواست. همین تفاوتها است که رنگ جاودانگی میزند به چهره پیرمرد محبوب شهر.
خالق آواز سکوها
از سالها پیش به این طرف، هواداران پرسپولیس سرودی اختصاصی دارند که آن را در آستانه کسب قهرمانیهای مختلف فریاد میکنند: «پرسپولیس قهرمان میشه، خدا میدونه که حقشه، به لطف یزدان و بچهها، پرسپولیس قهرمان میشه» در سالهای میانی دهه هفتاد که با چهار قهرمانی پرسپولیس در طول پنج سال همراه بود، این شعار دهها بار توسط هزاران هوادار این تیم در ورزشگاههای مختلف سر داده شد؛ بیآنکه خیلی از آنها بدانند خالق این ابیات مرتضی احمدی است. در حقیقت هنرمند بزرگ کشورمان که دقیقا از جنس مردم بود، سرودی برای هواداران ساخت که به دل آنها نشست و به یادگار جاویدان عمو مرتضی در استادیومها تبدیل شد. فقط افسوس که او هرچه تلاش کرد بتواند این کار را با چند هوادار در استودیو ضبط کند، عدم همکاری مسوولان باشگاه پرسپولیس این اجازه را به وی نداد. کاش روزی سردرگمیهای مدیریتی این باشگاه به پایان برسد؛ بلکه دستاندرکاران آن بدانند چه مسوولیتهایی بر شانه دارند.
پاییز وفادارها
پاییز 93، فصل سیاهی بود که خیلی از خوبهای ایران زمین را با خودش برد. از جمله ستارههایی که در این مقطع چشم از جهان فروبستند، باید به مرتضی احمدی، مرتضی پاشایی و غلامحسین مظلومی اشاره کرد. این در حالی است که شاید بتوان از «وفاداری» به عنوان یکی از وجوه مشترک این سه نفر یاد کرد. مرحوم احمدی که در زندگی شخصی بعد از فوت همسرش حاضر به ازدواج مجدد نشد، در دنیای علایقش نیز همین اندازه پایبند و مستحکم بود. او تا آخرین لحظه عمرش به پرسپولیس عشق ورزید، طوری که حتی در بستر بیماری گفته بود تنها آرزویش این است که بتواند یک بار دیگر بازی این تیم را از نزدیک تماشا کند. در مقابل، ورژن آبی این وفاداری را میشد در غلامحسین خان مظلومی دید. سرطلایی آبیها که برخلاف خیلی از پیشکسوتان فوتبال ایران هرگز حاضر نشد ساز مخالف بزند و تیمش را بیازارد، روی تخت بیمارستان هم به پیراهن آبی بوسه زد و وصیت کرد او را با همین پیراهن به خاک بسپارند. در مورد مرتضی پاشایی نیز گفته میشود او مدام به خانوادهاش فکر میکرد و اصلا به همین خاطر بود که در روزهای آخر با تمام سختیهای بیماری میکوشید روی صحنه برود و برنامه اجرا کند. پادشاه فصلها امسال شمشیر را برای «وفا» از رو بسته بود. کاش این روی پاییز را دیگر هیچوقت نبینیم؛ آمین!
فقط یک کلمه؛ پرسپولیس
این روزها یکی از بزرگترین آفتهای فرهنگ هواداری در فوتبال ایران، وقوع چند دستگی بین طرفداران تیمهای مختلف است. این طرف پرسپولیسیها سر این میجنگند که دایی بهتر بود یا کریمی، آن طرف هم خیلی از استقلالیها بین قلعهنویی و فرهاد مجیدی یا علیرضا منصوریان مردد هستند. با این همه اما، فوتبال ایران تا همین چند روز پیش جواهری را در کنار خودش داشت که وفاداری به «اصل» را به بهترین شکل ممکن بلد بود. مرتضی احمدی در همه عمرش فقط گفت پرسپولیس؛ چه در زمان پروین و دایی و چه در دوران دنیزلی و گلمحمدی، چه وقتی تیمش قهرمان ایران بود و چه وقتی خطر سقوط سرخها را تهدید میکرد. دو سال پیش در روزهایی که برخی از بازیکنان جدید پرسپولیس در مصاحبههایشان میگفتند به خاطر علی دایی لباس این تیم را به تن میکنند، شادروان احمدی به آنان نهیب زد که: «بازیکنانی که میگویند به خاطر دایی و قلعهنویی به پرسپولیس و استقلال آمدهایم میخواهم نیایند. پرسپولیس از همه آنها بزرگتر است.» اگر نسل جوان به «مرام» یکی مثل احمدی رجوع کند، قطعا تکلیف خودش را در بلبشوی فعلی خواهد فهمید.
من و تیمم، من و عشقم
سخت است دوست نداشتن یکی مثل مرتضی احمدی؛ مردی که با صفای درونش توانست دیگران را هم به دلبستگیهایش وابسته کند. مرضیه برومند که در سریال ماندگار آرایشگاه زیبا طعم همکاری با احمدی را چشیده بود، بعد از درگذشت او میگوید: «من روی تیم خاصی تعصب ندارم، اما واقعا به خاطر آقای احمدی خوشحال شدم که در این بازی آخر پرسپولیس توانست استقلال را شکست بدهد. بعد از بازی زنگ زدم به ایشان و تبریک گفتم.» پرویز پرستویی هم روایتی شنیدنی دارد از عمو مرتضی: «همه جامعه هنر از علاقه ایشان به فوتبال و پرسپولیس آگاه بودند. آقای احمدی حتی در قراردادهایش ذکر میکرد که همزمان با مسابقات تیم محبوبش جلوی دوربین نمیرود.» این روزگار لامروت گاهی کسی را بهعنوان سرپرست روی نیمکت پرسپولیس مینشاند که حتی وسط دربی تهران هم حاضر نیست چشمانش را باز نگه دارد و در محاصره صدهزار جمعیت مشتاق به خوابی عمیق فرو میرود. در عین حال اما افتخار پرسپولیس، همنفسی با امثال مرتضی احمدی است؛ ستارهای که از کسب و کارش میزد تا مسابقات تیمش را تماشا کند. این اواخر یک خواننده جوان زیرزمینی با حضور سر تمرینات سرخپوشان، پیراهن شماره هشت یعنی ارزشمندترین لباس تاریخ این باشگاه را به تن کرده بود؛ در مقابل اما یکی مثل مرتضی احمدی بعد از چند دهه هواداری هرگز چیزی بیشتر از صندلی پلاستیکی ورزشگاه آزادی را برای خودش نخواست. همین تفاوتها است که رنگ جاودانگی میزند به چهره پیرمرد محبوب شهر.
خالق آواز سکوها
از سالها پیش به این طرف، هواداران پرسپولیس سرودی اختصاصی دارند که آن را در آستانه کسب قهرمانیهای مختلف فریاد میکنند: «پرسپولیس قهرمان میشه، خدا میدونه که حقشه، به لطف یزدان و بچهها، پرسپولیس قهرمان میشه» در سالهای میانی دهه هفتاد که با چهار قهرمانی پرسپولیس در طول پنج سال همراه بود، این شعار دهها بار توسط هزاران هوادار این تیم در ورزشگاههای مختلف سر داده شد؛ بیآنکه خیلی از آنها بدانند خالق این ابیات مرتضی احمدی است. در حقیقت هنرمند بزرگ کشورمان که دقیقا از جنس مردم بود، سرودی برای هواداران ساخت که به دل آنها نشست و به یادگار جاویدان عمو مرتضی در استادیومها تبدیل شد. فقط افسوس که او هرچه تلاش کرد بتواند این کار را با چند هوادار در استودیو ضبط کند، عدم همکاری مسوولان باشگاه پرسپولیس این اجازه را به وی نداد. کاش روزی سردرگمیهای مدیریتی این باشگاه به پایان برسد؛ بلکه دستاندرکاران آن بدانند چه مسوولیتهایی بر شانه دارند.
پاییز وفادارها
پاییز 93، فصل سیاهی بود که خیلی از خوبهای ایران زمین را با خودش برد. از جمله ستارههایی که در این مقطع چشم از جهان فروبستند، باید به مرتضی احمدی، مرتضی پاشایی و غلامحسین مظلومی اشاره کرد. این در حالی است که شاید بتوان از «وفاداری» به عنوان یکی از وجوه مشترک این سه نفر یاد کرد. مرحوم احمدی که در زندگی شخصی بعد از فوت همسرش حاضر به ازدواج مجدد نشد، در دنیای علایقش نیز همین اندازه پایبند و مستحکم بود. او تا آخرین لحظه عمرش به پرسپولیس عشق ورزید، طوری که حتی در بستر بیماری گفته بود تنها آرزویش این است که بتواند یک بار دیگر بازی این تیم را از نزدیک تماشا کند. در مقابل، ورژن آبی این وفاداری را میشد در غلامحسین خان مظلومی دید. سرطلایی آبیها که برخلاف خیلی از پیشکسوتان فوتبال ایران هرگز حاضر نشد ساز مخالف بزند و تیمش را بیازارد، روی تخت بیمارستان هم به پیراهن آبی بوسه زد و وصیت کرد او را با همین پیراهن به خاک بسپارند. در مورد مرتضی پاشایی نیز گفته میشود او مدام به خانوادهاش فکر میکرد و اصلا به همین خاطر بود که در روزهای آخر با تمام سختیهای بیماری میکوشید روی صحنه برود و برنامه اجرا کند. پادشاه فصلها امسال شمشیر را برای «وفا» از رو بسته بود. کاش این روی پاییز را دیگر هیچوقت نبینیم؛ آمین!
ارسال نظر