اصلاح بافت فرسوده، چرا و چگونه؟!
مهدی بندی
کارشناسارشد شهرسازی و مدرس دانشگاه
فرسایش امری طبیعی است که تحت هیچ شرایطی نمیتوان آن را کنار گذاشت. این فرسایش نشانه تغییر و تحول و به مفهوم زنده بودن است و سکون، به معنای ثبات و توقف است که منجر به مرگ حیات میشود. بنابراین هر موجود زندهای برای ادامه بقای خود نیاز به اصلاح و بازسازی و ترمیم خود دارد و شهرها نیز به عنوان موجودی زنده از این قاعده مسثتنی نیستند. بافتهای مسئلهدار شهرها مسئلهای است که شهرها از قدیم با آن مواجه بودند که برای ادامه حیات خود باید آنها را حل و فصل نمایند، اما چگونه؟ همانطورکه در علم طب، برای درمان یک بیماری روشهای مختلفی وجود دارد اعم از درمانهای سنتی تا نوین برای اصلاح بافتهای دارای معضل نیز روشهای مختلفی وجود دارد.
مهدی بندی
کارشناسارشد شهرسازی و مدرس دانشگاه
فرسایش امری طبیعی است که تحت هیچ شرایطی نمیتوان آن را کنار گذاشت. این فرسایش نشانه تغییر و تحول و به مفهوم زنده بودن است و سکون، به معنای ثبات و توقف است که منجر به مرگ حیات میشود. بنابراین هر موجود زندهای برای ادامه بقای خود نیاز به اصلاح و بازسازی و ترمیم خود دارد و شهرها نیز به عنوان موجودی زنده از این قاعده مسثتنی نیستند. بافتهای مسئلهدار شهرها مسئلهای است که شهرها از قدیم با آن مواجه بودند که برای ادامه حیات خود باید آنها را حل و فصل نمایند، اما چگونه؟ همانطورکه در علم طب، برای درمان یک بیماری روشهای مختلفی وجود دارد اعم از درمانهای سنتی تا نوین برای اصلاح بافتهای دارای معضل نیز روشهای مختلفی وجود دارد. برای یافتن بهترین راهحلها، باید تشخیص بهدرستی انجام گیرد؛ اگر تشخیص به خوبی صورت گیرد، میتوان بهترین درمان را انتخاب نمود.
تشخیص خوب چگونه انجام میشود؟! برای تشخیص خوب بهنظر میرسد باید مسئله را حلاجی نمود که در چه وضعی و در چه مرحلهای قرار دارد. لذا در مسئله بافتهای فرسوده باید دانست که فرسودگی چیست و در چه مرحلهای از فرسودگی قرار دارد و کدامین اقدام مناسبترین آنهاست. یعنی تجویز درمان متناسب با بیماری باشد. برای فرسودگی تعاریف متعددی وجود دارد و از آن جمله میتوان به مصوبه مورخ 11/ 2/ 85 شورای عالی شهرسازی و معماری اشاره کرد که سه شاخص ریزدانگی، ناپایداری و نفوذناپذیری را جهت شناسایی بافتهای فرسوده معرفی کرده است. هر سه شاخص، شاخصهایی هستند که تنها به شکل و کالبد بافت توجه دارند و نه عملکرد آن. اما علم شهرسازی، فرسودگی را عاملی برای زدودن خاطرات جمعی و افول حیات شهری میداند که با کاهش عمر اثر باعث حرکت به سوی نقطه پایانی اثر میگردد. همانطورکه مشخص است، مفهوم فرسودگی در علم شهرسازی فراتر از کالبد بافت است، در شهرسازی بافتهای شهری علاوه بر کالبد دارای عملکرد نیز هستند. بهعبارتی دیگر، همانطورکه انسان دارای کالبد است، دارای روح و روان نیز هست، بافتهای شهری نیز به همین صورت، علاوه بر داشتن کالبد، دارای عملکرد و کارکرد نیز هستند و در علم شهرسازی در مفهوم فرسودگی به این دو جنبه توجه شده است. به عبارتی دیگر فرسودگی میتواند در یکی از این دو جنبه باشد که به مفهوم فرسودگی نسبی است و یا در هر دوی آنها باشد که به مفهوم فرسودگی کامل است و متناسب با نوع آن روش برخورد متفاوتی را طلب میکند که در ادامه به تشریح آن میپردازیم.
1. اگر کالبد (شکل) سالم باشد ولی عملکرد (کارکرد و یا فعالیت) فرسوده باشد. برای این نوع فرسودگی از روش بهسازی استفاده میشود. به عبارتی دیگر، میتوان با اندک تغییراتی در فعالیت، موجبات افزایش طول عمر اثر را فراهم آورد. بعضی آثار تاریخی مانند حمام وکیل شیراز با تغییر کارکرد از حمام به رستوران و گردشگری بهسازی شدهاند.
2. اگر کالبد فرسوده باشد ولی عملکرد سالم باشد از روش نوسازی استفاده میشود. به عبارتی با تغییراتی که در کالبد داده میشود، سبب افزایش طول عمر اثر فراهم میشود. نمونه این اقدامات را در نوسازی خانههای قدیمی میتوان یافت.
3. اگر کالبد و عملکرد هردو فرسوده باشد، فرسودگی بهصورت کامل و نوع روش اصلاح آن بازسازی است. یعنی با عمل تخریب و ساخت مجدد یا دوبارهسازی سعی بر آن دارد با جایگزینی اثر جدیدی بر روی اثر قدیمی، فرسودگی ایجاد شده در کالبد و عملکرد را از بین برده و بافت شهری معاصری را ایجاد نماید.
حال پس از شناخت فرسودگی و انواع آن و روش مداخله در هریک، باید بررسی کرد که بافتهای فرسوده در کشور بهطور عام و شهر مشهد -که نگارنده آشنایی کامل با آن دارد- از کدام نوع بوده و روشی که باید در آن مداخله کرد چه بوده و روشی که در پیش گرفته شده کدام روش بوده است؟ به بیانی روشنتر، آیا روش مداخلهای که در این بافتها صورت گرفته است با آنچه میبایست باشد، همخوانی دارد یا خیر؟ در حال حاضر در شهر مشهد بافتهای اطراف حرم مطهر رضوی، میدان شهدا و خیابان صاحبالزمان، خیابان عامل، قلعه آبکوه و قلعه وکیلآباد، بهعنوان بافتهای فرسوده شهر در حال اصلاح هستند. تمامی این بافتها، بهخصوص بافت اطراف حرم مطهر و میدان شهدا جزو قدیمیترین بافتهای شهر مشهد هستند. کوچههای باریک و پرپیچ و خم فراوان، خانههای کوچک و قدیمی و فرسوده از ویژگیهای این بافتها بوده است بهطوریکه یکی از مسائلی که درخصوص اصلاح این بافتها همیشه مورد تأکید بوده است، همین بافت پرپیچوخم بوده که امکان خدمترسانی ماشینهای خدماتی مانند آتشنشانی و آمبولانس را سلب میکردند. تمام این نشانهها مشخص میکند که کالبد این بافتها فرسوده بودهاند ولی عملکرد و کارکرد درون این بافتها چطور؟ آیا فعالیتهای فرسوده و منسوخ در این بافتها وجود داشته است؟ آیا زندگی در کوچه پس کوچههای این بافتها همانند خون در رگها جریان داشته است یا خیر؟
با یک بررسی اجمالی در تمامی این بافتها که هنوز بهصورت کامل هم تخریب نشدهاند، مشخص میشود که در تمام این بافتها عملکرد، پویا و زندگی دارای جریان بوده است. بهطور قطع، همه ما افرادی را میشناسیم که در این بافتها زندگی و یا کار میکردند و براساس طرحهای اصلاح بافتهای فرسوده، مجبور به خارج شدن از این بافتها شدهاند و قریب به همه آنها از این اقدام ناراضی بودند. همه این مسائل نشاندهنده عملکرد سالم این بافتهاست. بنابراین روشی که برای اصلاح این بافتها باید انتخاب میشد، روش نوسازی بوده است. اما روشی که بدون استثنا در تمامی این بافتها مورد استفاده قرار گرفته، روش بازسازی یا همان تخریب و ساخت مجدد بوده است. به عبارت مناسبتر، به جای انجام تغییرات اندک در کالبد بافت، اقدام به تخریب و ساخت مجدد بافت شده است. اینکه چرا این روش انتخاب شده است، موضوعی است که نگارنده در یادداشت بعدی به آن میپردازد.
ارسال نظر