چرا از روحانی تشکر می‌کنند؟
علی میرزاخانی شاید یکی از دوگانه‌های نامحسوس در جامعه ایرانی به جز دوگانه «مدرنیته و سنت» یا «فقر و ثروت»، دوگانه‌ای باشد که بین نوع نگاه دو گروه از مردم به مسائل و مشکلات کشور شکل گرفته است. در یک طرف این دوگانه نامحسوس، مردمی هستند که معتقدند برای حل معضلات اقتصادی و اجتماعی کشور باید از روش‌ها و یافته‌های علمی جهان بهره جست و در طرف دیگر گروهی هستند که اگر نگوییم به این روش‌ها اعتمادی ندارند، حداقل می‌توانیم بگوییم که به حاملان این نوع تفکر کم‌اعتماد هستند. با برآمدن سیدمحمد خاتمی از انتخابات سال 76، گروه اول که سرخورده از تنش‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی چند سال ماقبل انتخابات دنبال کورسوی امیدی بودند، جانی تازه گرفتند؛ اما با تنش‌هایی که در سال‌های بعد از انتخابات در مجلس و به‌ویژه در شورای شهر اتفاق افتاد، روزبه‌روز امیدشان کمرنگ‌تر شد و برعکس، این گروه دوم بودند که بر بی‌اعتمادی خود نسبت به حاملان تفکر گروه اول استدلال‌هایی تازه‌تر یافتند. نتیجه این کنش و واکنش‌ها، برآمدن گروه احمدی‌نژاد از انتخابات شورای شهر تهران بود که او را بر تخت حکمرانی پایتخت نشاند. روح امید در گروه دوم دمیده شد و احمدی‌نژاد با دو راهبرد نمایش چهره مردمی از خود در کسوت سیاستمداری متفاوت و تمرکز موفق روی آرای منفی حاملان تفکر گروه اول با برچسب‌هایی چون مافیا، فساد مالی و اخلاقی، تساهل در برابر بی‌بند‌وباری و از این قبیل مسیر بهشت تا پاستور را با سرعتی شگفت‌انگیز پیمود. اما دقیقا از همین مبدا زمانی بود که کنش و واکنشی متفاوت با آنچه در مقطع زمانی هشت سال ماقبل شاهد بودیم، آغاز شد که این بار به نتیجه‌ای کاملا معکوس ختم شد؛ به گونه‌ای که از یک سو اعتقاد گروه اول در ضرورت تکیه بر راهکارهای کارشناسی و علمی در مواجهه با مشکلات کشور راسخ‌تر شد و از سوی دیگر، شک و تردید وسیع و گسترده‌ای در بین گروه دوم به وجود آمد با این مضمون که کنار گذاشتن نگاه عالمانه به مسائل می‌تواند فاجعه‌آفرین باشد. برخورد سنگین این دو نوع نگاه در دو دهه اخیر اگرچه خسارت‌های مادی و معنوی سنگینی را به کشور وارد کرد، اما به یک جست‌و‌جوی عمومی برای یافتن گمشده‌ای به نام «اعتدال» دامن زد که با تمرکز روی همپوشانی‌های هر دو گروه، ناهمپوشانی‌ها را به حاشیه براند تا امیدها برای گشودن قفل‌ها دوباره زنده شود. روحانی ظاهرا همان گمشده دو گروه بود که از سال‌ها قبل در راس یک حزب بی‌سروصدا به نام «اعتدال و توسعه» نشسته بود و با ورودی آرام به رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری چندان جلب توجهی نکرد تا زمانی که در گفت‌و‌گوی ویژه خبری و سپس در مناظره‌ها با چهره‌ای پرامید، کلامی متین، مستدل و به دور از هتاکی و اهانت توانست امیدها را زنده کند و با رو کردن کلید تدبیر نشان دهد که از آنچه در قلوب مردم می‌گذرد، آگاه است. گروه مرجع اعم از متفکران و نویسندگان و دانشگاهیان به سرعت گمشده خود را در روحانی یافتند، شاید هم عمدتا به این دلیل که او مطالبات عمومی را درست تشخیص داده بود؛ مگر نه این است که سیاستمدار موفق، همانی است که آنچه را که در دل‌های مردم می‌گذرد، بر زبان آورد؟ به همین دلیل برآمدن روحانی از انتخابات 92 نیاز چندانی به تحلیل‌های ماورائی ندارد؛ چراکه از همان زمانی که او دل‌های گروه مرجع؛ یعنی اهل علم و فکر را به خود جذب کرد، قابل‌پیش‌بینی بود که در غیاب کاندیدایی از نوع احمدی‌نژاد که قادر به ارتباط مستقیم با عموم مردم باشد، گروه مرجع، آرای عموم مردم را به سمت روحانی هدایت کند. اما این اتفاق در پیش از انتخابات و پس از انتخابات با دو چالش روانی روبه‌رو شد. چالش اصلی پیش از انتخابات، گروه موسوم به تحریمی‌ها بودند که القا می‌کردند راه پیروزی روحانی مسدود است.پس از انتخابات در کنار همین گروه که با ساز دیگری به القای گزاره «روحانی نمی‌تواند چیزی را تغییر دهد» مشغول بودند، گروهی از مخالفان فکری روحانی نیز با تغییر استراتژی، شروع به القای گزاره «روحانی از ماست نه از شما» کردند. دقیقا این چالش‌های روانی بود که حامیان روحانی را به جست‌و‌جوی تغییراتی واداشت که از زمان اعلام پیروزی روحانی در جزئیات و کلیات قابل‌مشاهده است. تصادفات زمانی حیرت‌انگیزی چون پیروزی تاریخی فوتبال ایران بر کره جنوبی در خاک این کشور و صعود ایران به جام جهانی نیز که البته شاید اطلاق عنوان تصادف از منظر روان‌شناسی اجتماعی بر این پدیده‌ها چندان هم صحیح نباشد، نتیجه‌یابی از این تلاش‌ها را بسیار تسهیل کرد. این چنین بود که پدیده «روحانی مچکریم» به سرعت به یک گفتمان اجتماعی در میان گروه پیروز تبدیل شد تا نقش «امید» و انگیزه تلاش در زندگی اجتماعی را که در سایه پیروزی گفتمان اعتدال پررنگ شده است، در گوش آنان که در برابر نتایج این پیروزی، علامت سوال می‌گذارند مرتبا تکرار کند. این پدیده اجتماعی در بطن خود حامل این پیام است که اراده عمومی تاثیرگذار بر حماسه انتخاباتی سال 92 همچنان در حال کنش است تا وعده‌های روحانی را به سرانجام برساند؛ پیامی که دقیقا در نقطه مقابل گزاره «قرار نیست چیزی تغییر کند» قرار دارد یا در واقع پاسخی به این گزاره است.