موازنه اقتصاد و ازدواج

چند سالی است اقتصاددانان از نظریه اقتصادی استفاده کرده‏اند تا بهتر بتوانند رفتارهای بشری را شرح دهند. در نتیجه این پیشرفت‏ها در علم اقتصاد، تبعیض نژادی، باروری، سیاست، جرم و جنایت، آموزش، تصمیم‏گیری‏های سیاسی وضعیت‏های دشوار، مشارکت نیروی کار، استفاده از زمان فراغت و سایر رفتارها بهتر قابل درک هستند. در واقع نظریه اقتصادی به دنبال یافتن چارچوبی واحد برای تمام رفتارها با در نظر گرفتن مواردی همچون کمیابی منابع، مسائل غیر بازاری و غیر پولی است. با این حال تا مدت‏ها یک نوع رفتار تقریبا به‌طور کامل توسط اقتصاددانان مورد غفلت قرار گرفته بود. این مساله همان ازدواج بود. الگوهای ازدواج کاربردهای وسیعی برای بسیاری از موارد دارند که از آن میان می‏توان به تعداد تولدها، رشد جمعیت، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار، نابرابری درآمدی، توانایی و سایر ویژگی‏ها در میان خانوارها و تخصیص فراغت و سایر منابع خانوار اشاره کرد.

مزایای اقتصادی ازدواج

فرض کنید دو نفر وجود داشته باشند که بخواهند تصمیم بگیرند آیا ازدواج کنند یا تنها باقی بمانند. در حال حاضر ازدواج به سادگی به معنای آن است که دو نفر یک خانه را شریک شوند. با این حال اگر به این مساله از دید اصول اقتصادی بنگریم، به معنای آن است که شرایطی به وجود بیاید که وضع هر دو نفر بهتر شود یعنی مطلوبیت هر دو افزایش پیدا کند. مواردی که می‌توانند باعث افزایش مطلوبیت شوند را می‏توان مواردی مانند کیفیت و تعداد فرزندان، وجهه و مقبولیت اجتماعی، تفریحات، همراهی، عشق و وضعیت سلامت دانست.

گری بکر و رویکرد وی به ازدواج

گری بکر، اقتصاددان برنده جایزه نوبل را می‏توان مهمترین فردی به حساب آورد که در این زمینه کار کرده است. بکر اساسا استدلال می‏کند که افراد در هر مورد از زندگی خود به عنوان عواملی عقلایی عمل می‏کنند. وی از همین امر نتیجه می‏گیرد که بسیاری از مردم بر اساس فرصت‏ها، ریسک‏ها و عایدی‏های انتخاب عقلایی خود تصمیم به یک کار می‏گیرند. به عقیده بکر «همه نمی‏توانند با مرد یا زن خارق العاده و شگفت‏انگیز ازدواج کنند و به همین دلیل مجبور به انتخاب می‏شوند. آنها ممکن است با کسی ملاقات کنند که برای آنها شادی می‏آورد. برخی افراد فکر می‏کنند که منتظر بمانند تا با فردی بهتر ملاقات کنند یا خیر و این انتخاب‏ها که یک فرد در تصمیم‏گیری آنها نقش دارد، استعاره خوبی برای یک بازار ایجاد می‏کند.»

تحلیل بکر در مورد بازار ازدواج تنها بر فروض بنیادی علم اقتصاد مانند کسب بیشترین مطلوبیت در رفتار قرار ندارد، بلکه عوامل دیگری نیز در آن نقش دارند. این فروض کمی تحلیل را ساده می‏کنند. کار وی در زمینه گسترش نظریه اقتصادی ازدواج بخشی از کارهای وی محسوب می‏شود که در مورد اقتصاد خانواده، باروری و سرمایه انسانی انجام داده بود. به نظر بکر یک فرد زمانی ازدواج می‏کند که مزایای ناشی از آن افزونتر از هزینه مورد انتظار ازدواج در مقایسه با جایگزین‏هایش باشد (که این جایگزین‏ها شامل تنها ماندن یا ازدواج با بهترین همسر مناسب در آینده هستند). از آنجا که اطلاعات ناقص هستند یعنی در واقع افراد شناخت کافی و خوبی از یکدیگر ندارند، وارد مرحله جست‌وجو می‏شوند. این جست‌وجو از نظر اقتصادی هزینه‏بر است و به همین دلیل افراد در نهایت کسی را به همسری خود انتخاب می‌کنند که ویژگی‏های وی کمتر از میزان ایده‏آل و آرمانی آنان است. همچنین ممکن است آنان وارد فرآیند چانه‏زنی شوند تا امتیازات دیگری در ازای آن به دست بیاورند؛ این مسائل ممکن است شامل مقادیری پول مانند مهریه نیز باشد یا تعهدهای رفتاری بین طرفین ایجاد کند. با تمام این اوصاف، از نظر بکر آزادی کافی برای انتخاب و اطلاعات کافی برای اطمینان یافتن از اینکه شریکان زندگی به یک تعادل بهینه دست خواهند یافت، وجود دارد.

از سوی دیگر، رویکرد بکر پیش‏بینی‏هایی در خصوص سودهای ازدواج فراهم می‏کند و به زعم وی احتمال ازدواج برای زوج‏هایی که تغییرات قابل ملاحظه‏ای در قدرت درآمدی دارند، بیشتر است زیرا اساسا اگر یک طرف در دستمزد و دیگری در کارهای مربوط به خانه تخصص داشته باشد، سودهای ناشی از چنین مبادله وقرارد‏ادی بزرگ‌تر خواهد بود. از سوی دیگر انگیزه‏های غیرخودخواهانه در ازدواج و مراقبت کردن از یکدیگر نیز وجود دارد که در کارهای برخی اقتصاددانان به آن اشاره شده است. این امر بر تخصیص آنچه توسط ازدواج تولید می‏شود اثر گذاشته و سود بالقوه آن را افزایش می‏دهد. بکر در زمینه‏های دیگری نیز در این حوزه کارهایی انجام داده است، از جمله اینکه اگر طلاق راحت و ارزان باشد، ممکن است بر تصمیم افراد ازدواج کرده اثرگذار باشد و فسخ ازدواج رخ بدهد. برای مثال وقتی درآمدها به‌طور غیرمنتظره‏ای بالاتر یا پایین‏تر از آنچه اساسا انتظار می‏رفت می‏شود، احتمال طلاق افزایش می‏یابد. مقدار زمان صرف شده برای جست‌وجو نیز به ناپایداری وضعیت تاهل ارتباط دارد، برای مثال جوانان ازدواج کرده بر اساس اطلاعات محدودی از ویژگی‏های شریک خود و جایگزین‏های موجود دست به انتخاب می‏زنند و در نتیجه بیشتر مستعد طلاق هستند. درحالی‌که روش‏هایی که بکر به‌کار برده است، تمام جنبه‏های ازدواج را توضیح نمی‏دهند، حداقل بیانگر این امر است که رفتار زوج‏یابی بشرکمتر تحت تاثیر و محدودیت زیست‏شناسی و عوامل نهادی نسبت به آنچه که انتظار می‏رود، قرار دارد.