پوپولیسم نفتی

امیرحسین خالقی
دکترای سیاستگذاری دانشگاه تهران

روزنامه‌ها چندی پیش نوشتند در ونزوئلا طی شش ماه 50 جانور در باغ وحش دولتی کاراکاس از گرسنگی تلف شده‌اند. در جایی که انسان‌ها هم به زحمت می‌توانند شکم خود را سیر کنند و پیدا کردن آب سالم ساده نیست و نوزادان هرروزه به‌دلیل قطعی برق و کمبود دارو از بین می‌روند، شاید این چندان عجیب نباشد؛ اما در همین باغ وحش اتفاق‌های دیگری هم افتاده است؛ انگار که داریم صحنه‌ای از فیلم‌های تکان دهنده پازولینی را تماشا می‌کنیم: در یکی از روزهای یکشنبه ماه جولای امسال، کمی بعد از نیمه شب مردم گرسنه با استفاده از تاریکی هوا به باغ وحش هجوم می‌برند، آهسته به سراغ اصطبل اسب‌ها می‌روند و تنها اسب باقی‌مانده را که از قضا نمونه‌ای نادر هم به‌شمار می‌آمده است به جایی خلوت می‌برند و سلاخی‌اش می‌کنند! صبح که نگهبانها خبردار می‌شوند، جز سر خون آلود و مشتی استخوان چیز دیگری از اسب پیدا نمی‌کنند. گرسنگان ونزوئلایی پیش از این هم چند جانور دیگر همین باغ وحش را به سرقت برده بودند.

شب‌ها کاراکاس، پایتخت این کشور نفت خیز، جای امنی نیست و نرخ بالای خشونت و جنایت نشان می‌دهد که «سوسیالیسم قرن بیست و یکمی» چندان هم کارساز نبوده است. بی‌تدبیری حاکمان ایدئولوژی زده چنان به روزگار ونزوئلا آورده است که اگر وضعش از سرزمین جنگ زده سوریه بدتر نباشد، بهتر نیست. اگر پوپولیسم و سوسیالیسم با هم ترکیب شوند و این معجون نامیمون با رانت نفت آبیاری شود، باید انتظار چنین فجایعی را هم داشت. کسانی پیش از این عملکرد اقتصادی چاوز فقید را چیزی در حد معجزه می‌دانستند، اعداد و ارقام هم البته چندان با چنین توصیفی ناسازگار نبود؛ طی یک دهه تولید ناخالص داخلی دوبرابر شده بود و مرگ و میر نوزادان و نرخ بیکاری به نصف کاهش پیدا کرده بود و فقر هم کاهش چشمگیری را نشان می‌داد، طبقات پایین دست و فقرا آرمان‌های والا و «مردمی بودن» چاوز را می‌ستودند و هوادار او بودند، ولی از آن سو طبقه متوسط او را یک عوامفریب می‌دانستند که می‌خواهد کشور را شبیه کوبا کند. چنین دستاوردهایی البته با بهره‌گیری از رانت نفت ممکن شده بود، ولی با پایین آمدن قیمت نفت ورق برگشت و مصیبت شروع شد؛ بماند که برخی معتقدند حتی در همان دوران رونق نفتی هم اقتصاد ونزوئلا چندان بهتر از دیگر اقتصادهای غیرسوسیالیستی آمریکای لاتین مانند کلمبیا عمل نکرده است.

آنچه در ونزوئلا می‌بینیم پیامد پدیده‌ای کلی‌تر است که آن را پوپولیسم نفتی (Petro-Populism) نامیده اند, پدیده‌ای که از همان فردای ملی شدن صنعت نفت، کشور ما نیز مستعد گرفتار شدن به آن بوده است. اهل سیاست در ایران نیز با جهش قیمت نفت رفتارهایی خاص از خود نشان می‌داده اند؛ بلندپروازی‌های جنون آمیز دوران پهلوی دوم که دلیلش چهار برابر شدن قیمت نفت در بحران 1973 بود شباهتی غریب با تندروی‌های بی‌حساب دولت‌های نهم و دهم داشت که از موهبت نفت صد دلاری برخوردار بود. رفتارهایی مشابه در همسایه شمالی ایران یعنی روسیه هم می‌توان سراغ گرفت؛ چنانکه برخی رئیس‌جمهور این کشور را تزار نفتی (Petro-Czar) لقب داده‌اند. شناخت بهتر پدیده پوپولیسم نفتی و الگوهای رفتاری مربوط به آن می‌تواند برای ما ایرانی‌ها هم درس‌هایی داشته باشد، نخست اجازه دهید دقیق‌تر بگوییم منظور از پوپولیسم نفتی چیست؟

پوپولیسم نفتی، ریخت و پاش درآمدهای نفت برای جلب حمایت سیاسی یا خرید رای‌هاست؛ به زبان دیگر، گشاده دستی و مصرف بیش از اندازه منابع زیرزمینی برای پیشبرد اهداف سیاسی کوتاه‌مدت در روی زمین را پوپولیسم نفتی گویند، اگرچه این به بهای قربانی کردن منافع آینده کشور تمام شود. در پژوهشی نشان داده‌اند که رهبران سیاسی در کشورهای نفتی زمان طولانی‌تری در قدرت می‌مانند، چیزی که شاید در مورد بسیاری از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به روشنی می‌توان دید. اما قضیه منحصر به ونزوئلا، روسیه و خاورمیانه نیست و شواهدی از برخی نشانه‌های پوپولیسم نفتی در صحنه سیاست نروژ هم دیده شده است؛ همان کشوری که به مدیریت موفق درآمدهای نفتی شهرت دارد. همچنین براساس یک پژوهش در ایالات‌متحده آمریکا ادعا شده است حتی در این کشور نیز مقام‌های سیاسی در ایالت‌های غنی از نظر منابع طبیعی از این مزیت‌های خدادادی برای گرفتن رای بیشتر و حامی پروری بهره می‌گیرند.

هرچند اختلاف‌هایی در مصداق‌های کشورهای پوپولیست نفتی وجود دارد. این کشورها به‌ویژه در دوران بالا رفتن بهای نفت، ویژگی‌های مشترکی را از خود نشان می‌دهند: از نظر ساختار قدرت متمرکزتر می‌شوند، رهبران سیاسی با دور زدن نهادها و سازوکارهای رسمی به‌طور مستقیم با مردم صحبت می‌کنند و نوعی ارتباط شخصی با مردم برقرار می‌کنند، آنها تلاش می‌کنند خود را «از جنس مردم» و نماینده آنها به‌ویژه اقشار پایین دست نشان دهند. پوپولیست‌های نفتی با ولخرجی در درآمدهای نفت برای خود محبوبیت می‌خرند و از این محبوبیت برای بسیج جمعی هوادارانشان و مقابله با نخبگان سیاسی مخالف استفاده می‌کنند، با این حال اهل تن دادن به سازوکارهای رسمی و بوروکراتیک و «قانون» نیستند. برجسته کردن شکاف‌های اجتماعی و برانگیختن تعارض‌ها میان گروه‌ها و اقشار مختلف با هدف مقابل هم قرار دادن آنها، بخشی جدایی ناپذیر از لفاظی (rhetoric) و گفتار (Discourse) آنهاست، چنانکه برخی گفته‌اند در اساس تعریف پوپولیسم جز این نیست که اهل سیاست کاستی‌ها، کمبودها و شکاف‌ها را پررنگ می‌کنند، بدون آنکه راهکاری برای آن ارائه دهند. در این هیاهو و نمایش «مردمی بودن» البته فساد هم غوغا می‌کند، چنانکه مقامات ارشد سیاسی ونزوئلا که حتی از ظاهر و پوشش «مردمی و ملی» خود غافل نمی‌شوند، در شرایط سخت کنونی هم وضعشان زیاد بد نیست!

گفتنی است بیشتر این کشورها در سیاست خارجی هم به الگوهای مشابهی مانند «ایدئولوژی ضدسرمایه داری و ضدغرب و دشمنی با امپریالیسم»، «تشکیل ائتلاف با یکدیگر» و «حمایت از جنبش‌های انقلابی و رنجبران جهان» گرایش دارند. پژوهشگران نروژی نشان داده‌اند که کشورهایی که گرفتار بیماری پوپولیسم نفتی می‌شوند، دید بلندمدت و نگاه به آینده را از دست می‌دهند. اهل سیاست و مردم هر دو در یک چرخه باطل گرفتار می‌شوند و تفاوتی میان رانت‌جویان و نیکخواهان نخواهد بود. حتی سیاستمداران خیراندیش و شهروندان آگاه و آینده نگر هم در کشاکش رقابت‌های سیاسی، گریزی از این نزدیک بینی ویرانگر نخواهند داشت و با «تهی‌سازی» فزاینده منابع ملی همراهی می‌کنند. با چنین توصیفی شاید بد نباشد این پدیده را به پیروی از جلال آل‌احمد فقید «نفت‌زدگی» هم بنامیم. پاسخ به پرسش «چه باید کرد» و «راهکار چیست» البته بررسی‌های دقیق و مفصل را طلب می‌کند، ولی آشنایی با چگونگی عمل پوپولیسم نفتی نخستین گام در رویارویی و درمان این پدیده است.