ورزش؛  فرصتی که  گل نکردیم
دنیای اقتصاد، سپهر استیری- امروزه ورزش به یک صنعت درآمدزا و سودآور در بسیاری از کشورهای توسعه یافته تبدیل شده است، به گونه‌ای که در آمریکا به عنوان پنجمین صنعت برتر این کشور شناخته می‌شود. در این بین ورزش خراسان رضوی نیز از این توجهات بی‌بهره نمانده و با حضور دیگر بار بنگاه‌های اقتصادی در ورزش این استان، حضور پررنگی را در سطوح بالای کشور و آسیا تجربه می‌کند. به‌عنوان مثال، پس از سال‌ها تیم فوتبال پدیده مشهد توانست به لیگ برتر صعود کند و بازیکنان نامداری چون غلامرضا عنایتی، سیاوش اکبرپور و کیوان امرایی را خریداری کند، تیم والیبال میزان مشهد نیز پس از یک فصل درخشان در لیگ والیبال و صعود به پلی‌آف برای نخستین بار، موفق به جذب بازیکنانی چون مهدی مهدوی، فرهاد ظریف، علی مباشری، فدریکو پریرای آرژانتینی و جورجی باربارای برزیلی شد و از طرف دیگر تیم والیبال بانوان میزان توانست میترا شعبانیان، سرمربی تیم ملی جوانان کشور را برای هدایت این تیم و کاپیتان تیم ملی والیبال کشور را برای بازی به خدمت بگیرد. همچنین تیم هندبال ثامن‌الحجج سبزوار نیز موفق به قهرمانی و تیم هندبال ثامن‌الحجج مشهد نیز موفق به نایب قهرمانی در لیگ برتر هندبال کشور شد و این دو تیم استانی توانستند جواز حضور در مسابقات هندبال باشگاه‌های آسیا را نیز کسب کنند. تیم کشتی ثامن‌الحجج سبزوار توانست برای سومین سال پیاپی موفق به کسب مقام قهرمانی لیگ برتر کشتی آزاد کشور شود و تیم فوتسال فرش آرای مشهد نیز برای حضوری پرقدرت در لیگ برتر فوتسال کشور اقدام به جذب چند ملی پوش کشورمان کرده است.
توجه کم‌سابقه به ورزش استان و درآمدزایی این صنعت سبب شد که دنیای اقتصاد به سراغ امیر علیزاده، کارشناس ارشد مدیریت بازاریابی و متخصص اقتصاد ورزشی برود، کارشناسی که قریب به ۱۰ سال است که به پژوهش، تحقیق و مشاوره در اقتصاد ورزش می‌پردازد، مصاحبه با امیر علیزاده را ادامه خواهیم خواند.
یکی از مسائل جالب توجه هزینه‌های هنگفتی است که در عرصه ورزش کشور انجام می‌شود و در خراسان رضوی بنگاه‌های اقتصادی چون پدیده، ثامن‌الحجج و میزان در عرصه‌های مختلف ورزشی سرمایه‌گذاری‌های بی‌سابقه‌ای انجام داده‌اند. به نظر شما چنین سرمایه‌گذاری‌هایی چه پیامدها و نتایجی خواهد داشت؟
pic۱
به‌طور کلی این پدیده‌ای است که در ورزش ما وجود دارد و خراسان رضوی هم از آن مستثنی نیست. سابقه نشان داده است که هزینه‌های هنگفتی که بعضی از شرکت‌ها در مقاطع خاصی انجام می‌دهند، اثر بلندمدت مولدی بر ورزش نداشته و متاسفانه این هزینه‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها با هدف کار بلندمدت، پایه‌ای و زیرساختی انجام نمی‌شود، بیشتر به صورت مقطعی است و جنبه تبلیغاتی دارد. اشخاص یا شرکت‌ها هزینه زیادی انجام می‌دهند (بیشتر در زمینه خرید پرسنل، اعم از مربی و بازیکنان) تا در کوتاه‌مدت نتیجه‌ای بگیرند و نام آن اسپانسر بر سر زبان‌ها بیاید و دیر یا زود این روند سرمایه‌گذاری خاتمه می‌یابد.
در صحبت‌های خود اشاره کردید که بنگاه‌ها این هزینه‌ها را به صورت مقطعی و در کوتاه‌مدت انجام می‌دهند، آیا سرمایه‌گذاری با این هدف در کوتاه‌مدت برای بنگاه سودآوری دارد؟
به نظر من سرمایه‌گذاری که به این شکل انجام می‌شود، توجیه اقتصادی ندارد و این سرمایه‌گذاری در دنیای ورزش به شکل اسپانسر شدن صورت می‌گیرد و نه به شکل مالکیت. برخی شرکت‌ها می‌آیند هزینه‌های هنگفتی می‌کنند، به شکل حامی مالی و اسپانسر، شریک تجاری یک باشگاه می‌شوند و نتایج خوبی هم می‌گیرند اما بازدهی این نوع سرمایه‌گذاری را نمی‌توان به صورت عدد و رقم درآورد. مثلا کمپانی شورلت به‌عنوان اسپانسر و شریک تجاری اصلی با باشگاه منچستر یونایتد قرارداد سنگین و بلندمدتی بسته که تبلیغاتش روی پیراهن‌ها می‌خورد و از این طریق درجه شناخت و وجاهت برندش را در بازارهای متصل به منچستر یونایتد بالا می‌برد. اما پس از 10 سال نمی‌توان با عدد و رقم اندازه‌گیری و برآورد کرد که این سرمایه‌گذاری و تبلیغات چقدر باعث شناخته‌تر شدن و فروش بیشتر برند شورلت شده است. در کشور ما نیز این کار به شکل غلط در حال انجام است و شرکت‌ها با هدف شناخته شدن برندشان، امتیاز یک باشگاه را می‌خرند، هزینه زیادی در دستمزدها می‌کنند، تعادل درآمدها و مخارج ورزش را به هم می‌زنند و هیچ کار زیرساختی و پایه‌ای نمی‌کنند.
یکی از رویه‌های سالیان گذشته ورزش کشور، خرید امتیاز تیم‌های ورزشی در سطوح بالای مسابقات است. به نظر شما این رویه امری صحیح است یا بهتر است تیم‌های ورزشی از پایین‌ترین سطح شروع به فعالیت کرده تا به سطوح بالا دست یابند؟
دوباره به بحث سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت و بلندمدت می‌رسیم. اگر شرکتی برای تاسیس باشگاهی با زیرساخت‌های روز جهان، سرمایه‌گذاری کند و مرحله به مرحله و دسته به دسته بالا بیاید، اثر بلندمدتش در مقایسه با خرید امتیاز یک تیم لیگ برتری، برای آن شرکت و حتی مردم استان و طرفداران فوتبال منطقه بسیار بیشتر خواهد بود. مصداق روشن‌اش انتقال‌ تیم‌های تهرانی به شهرستان‌ها در ابتدای دولت نهم است، مثل انتقال پاس تهران به همدان، صباباتری رباط کریم به قم. در ابتدا و در کوتاه‌مدت مردم آن مناطق خیلی خوشحال بودند که ما هم در لیگ برتر، تیم داریم اما با گذشت زمان، چون این تیم‌ها در آن منطقه، هویت و ریشه‌های تاریخی و جغرافیایی نداشتند، موفق نشدند. این امر، نشان می‌دهد هر اتفاق ماندگاری باید در بلندمدت و به صورت تدریجی شکل بگیرد. من در خراسان رضوی نیز این سرمایه‌گذاری بلندمدت را نمی‌بینم، هرچه که اتفاق می‌افتد بیشتر همان مدل غلط و کوتاه‌مدت است که برای ورزش اثر خوبی ندارد بلکه ممکن است ضرر هم داشته باشد چون تعادل مالی را در ورزش سخت می‌کند. به نظرم اگر در استان یک نظرسنجی انجام شود همچنان برند ابومسلم خیلی پرطرفدارتر، محبوب‌تر و شناخته شده‌تر است تا برند پدیده.
pic۲
اخیرا تیم‌های ورزشی استان در رشته‌هایی چون فوتبال، والیبال، فوتسال، هندبال و کشتی نه تنها موفق به حضور در بالاترین سطح مسابقات کشوری شدند بلکه جواز حضور در مسابقات آسیایی را نیز کسب کرده‌اند. ارتقای سطح فعالیت تیم‌های ورزشی مانند پدیده از لیگ دسته یک به لیگ برتر یا حضور تیم‌های هندبال ثامن‌الحجج در مسابقات آسیایی چه نتایجی می‌تواند برای استان دربرداشته باشد؟
پارامترها و فاکتورهای مختلفی در یک تیم منطقه‌ای و شهری که در لیگ برتر است، وجود دارد که اگر درست مدیریت شود، به نفع همه خواهد بود. اما عرض من این است که در بلند‌مدت اثر می‌گذارد. چه تضمینی برای ماندگاری تیم‌های پدیده و ثامن‌الحجج هندبال که در سال گذشته اغلب بازیکنان تیم ملی هندبال و ملی پوشان را با دستمزدهای بالا به خدمت گرفتند و بهترین مربی‌ها را آوردند، وجود دارد؟ اگر در این فصل بازی کرد و نتایج خوبی هم گرفت، آیا پایدار می‌ماند؟ با توجه به سوابق فوتبال ما چه تضمینی وجود دارد که پدیده مشهد سال‌های سال باقی بماند و تغییر نکند؟ ممکن نیست بلایی که بر سر باشگاه استقلال رشت آمد و به پگاه و سپس داماش تبدیل شد و الان معلوم نیست با توجه به اتفاقاتی که پشت پرده‌اش افتاده، چه سرنوشتی دارد، تکرار شود؟ مثال جهانی سرمایه‌گذاری بلندمدت، شرکت «ردبول» است که یکی از بزرگترین و پولدارترین کمپانی‌های جهان است و در ورزش‌های مختلف هم حضور دارد. این شرکت در کشور‌های اتریش و آمریکا تیم‌های فوتبال درست کرده، خیلی اصولی سرمایه‌گذاری کرده، برنامه بلندمدت داده، آدم‌های خبره را به خدمت گرفته و یک برنامه‌ریزی برای بازاریابی و جذب هواداران و فوتبال پایه و ... انجام داده است، اما وقتی ‌خواسته وارد بازار آلمان شود، تیم قدیمی لوکوموتیو لایوسیک را که متعلق به آلمان شرقی سابق بوده خریداری کرده و پله پله آن را از دسته چهارم به بالا آورده تا در دسته‌های پایین‌تر فرصت برنامه‌ریزی برای آینده را داشته باشد و آهسته آهسته مردم آنجا به این برند و اسم عادت کنند و الان این تیم به دسته دوم بوندسلیگا آمده است. ردبول می‌خواهد این باشگاه را به قلب فعالیت‌های فوتبالی خودش تبدیل کند، ولی همه می‌دانند این اتفاق قرار نیست به این زودی‌ها تمام شود و ماندگار خواهد بود. البته امیدوارم تیم پدیده مشهد سال‌های سال، یک الگو باشد ولی اتفاقی که در ورزش ما افتاده، این است که اشخاص حقیقی و حقوقی به صورت مقطعی امتیاز تیم‌ها را خریده و هزینه کرده‌ و تعادل را به هم ریخته‌اند و در واقع فقط تیم‌داری کردند و نه باشگاه‌داری. یک سرمایه‌گذار اگر بخواهد کار باشگاه‌داری انجام دهد باید از ابتدا دارایی‌های تیم یعنی زیرساخت‌ها از جمله زمین تمرین، ساختمان باشگاه، آکادمی ورزشی تیم‌های پایه و... را بخرد، نه اینکه صرفا امتیاز بخرد و بدون توجه به زیرساخت‌ها، فقط چند بازیکن و مربی در چند مسابقات شرکت کند. اگر شرکتی در خراسان رضوی سرمایه‌گذاری عظیم زیرساختی انجام داد، می‌توان پیش‌بینی کرد که این اتفاق ماندگار است و به نفع منطقه و شهر و حتی ورزشمان خواهد بود. pic۳
پس به‌نظر شما فعالیت‌های برنامه‌ریزی شده و بلندمدت است که می‌تواند برای استان دارای منفعت باشد...
البته اگر شرکت‌های تجاری بتوانند با همین حضور تیم‌های مشهدی در لیگ برتر و سطوح بالای ورزشی، درست بهره‌برداری کنند به نفع شرکت‌ها و اقتصاد استان خواهد بود و می‌تواند اثر کوتاه‌مدت بگذارد، اما اثر بلندمدت منوط بر برنامه‌های بلندمدت و استراتژیک است.
یکی از نکات جالب توجه در پرونده‌ای که سال گذشته و در باب ورزش استان کار کردیم، کمبود سرمایه‌گذاری در ورزش بانوان بود. سرمایه‌گذاری در این حوزه چه اهمیتی دارد و چه نتایجی می‌تواند دربرداشته باشد؟
مسلما امر مهمی است. به هر حال زنان نیمی از جامعه کشورمان را تشکیل می‌دهند و مجددا می‌توانیم به بحث قبلی اشاره کنیم که اگر سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی بلندمدت داشتیم اصلا نمی‌توانستیم زنان را نادیده بگیریم. اما چون هدف، صرفا یک هدف کوتاه‌مدت و تبلیغاتی است، سرمایه‌گذاری در ورزش مردان به صورت مقطعی انجام می‌شود.
خبرها حاکی از آن است که سومین ورزشگاه مشهد که یکی از مدرن‌ترین ورزشگاه‌های کشور نیز می‌باشد در حال بهره برداری است. با توجه به این مهم که احداث چنین ورزشگاه‌هایی، هزینه‌ای رسوب شده sunk cost به شمار می‌آیند، عدم استفاده و بهره‌برداری مناسب از این امکانات چه پیامدهایی برای اقتصاد استان دارد؟
یک استادیوم خوب برای همگان اعم از طرفدارها، تماشاچی‌ها و باشگاه‌ها منافع دارد. اگر در ورزشگاهی اصول ساخت و ساز مدرن رعایت شود، تماشاچی بیشتر می‌آید و برای باشگاه نیز امکانات درآمدزایی بیشتری وجود دارد. الان یک منبع درآمدی در ورزش جهان است به نام «درآمد روز مسابقه» که شامل فروشگاه‌های موجود در محوطه استادیوم، رستوران‌ها و قسمت‌های VIP می‌شود. اما الان استادیوم رفتن در کشور ما، حتی استادیوم آزادی خیلی تجربه مطلوب، راحت و مفرحی نیست. اما در مورد سوال شما، تا آنجایی که به یاد دارم ورزشگاه ثامن خیلی زمان برد تا ساخته شد و زمانی که به بهره‌برداری رسید، کامل نشده بود. آن زمان می‌گفتند ورزشگاه ثامن در کنار یادگار امام تبریز، نقش جهان اصفهان و آزادی تهران می‌توانند ورزشگاه‌هایی باشند که ایران بتواند از طریق آنها میزبانی مسابقاتی مانند جام ملت‌های آسیا را برعهده بگیرد، ولی هر کدام از این سه با مشکل مواجه شدند و نتوانستند به صورت کامل به بهره‌برداری برسند و هم اکنون در مشهد قرار است استادیوم جدیدی ساخته شود. امیدوارم این استادیوم سوم با برنامه و با استانداردهای روز جهان ساخته شود و به بهره‌برداری برسد. نکته‌ای که درباره هزینه رسوب شده گفتید کاملا درست است، یعنی اگر سرمایه‌گذاری انجام شده به موقع و خوب، برنامه‌ریزی و اجرا نشود گویی آن سرمایه‌ دور ریخته شده است.
در حرف‌های شما به این مهم اشاره شد که امکانات موجود در یک باشگاه مثل لژ، رستوران و... را می‌توان فروخت، آیا می‌توان چنین گفت که یکی از دلایلی که نمی‌توانیم از ورزشگاه‌هایمان به خوبی بهره ببریم این است که ورزشگاه‌های ما متعلق به دولت است و نه باشگاه‌ها؟
دقیقا همینطور است. اصولا هر بخشی که انحصار دولت است، مشکل به وجود می‌آید و اگر کار رقابتی و آزاد باشد این مسائل به وجود نمی‌آید. البته در خیلی از کشورها باشگاه مالک ورزشگاه نیست، مثلا در ایتالیا سه یا چهار باشگاه مالک استادیوم هستند و سایر استادیوم‌ها متعلق به شهرداری‌هاست و باشگاه‌ها آنها را به‌صورت بلندمدت اجاره‌ و حتی اجاره به شرط تملیک می‌کنند و صرفا خود باشگاه بهره‌برداری می‌کند. اما متاسفانه در ورزشگاه‌های کشور ما اینطور نیست، اجاره که هیچ، خود باشگاه‌ها هم نمی‌توانند کاری کنند و حتما دولت باید کاری انجام دهد. این مشکل به دولتی بودن ورزش ما بازمی‌گردد، مثلا باشگاه‌هایی مانند پرسپولیس و استقلال متعلق به وزارت ورزش هستند، استادیوم آزادی نیز تحت نظر شرکتی است که این شرکت زیرمجموعه وزارت ورزش است و همه چیز متعلق به دولت است. اگر همه اینها به صورت واقعی دست بخش خصوصی بود، اقتصاد آزاد داشتیم و بین باشگاه‌ها، شهرها و استادیوم‌ها رقابت به‌ وجود می‌آمد. در واقع مسئله‌ای که شما اشاره کردید مشکل ریشه‌ای و علت‌العلل همه این مسائل است.
تا اینجا نگاهی کلی به بحث ورزش و تبعاتش بر جامعه داشتیم اما یک باشگاه ورزشی، بنگاهی اقتصادی است که باید برای ادامه حیات خویش به سوددهی نیز دست یابد. به نظر شما باشگاه‌های ورزشی ما برای تحقق این مهم از تمام ظرفیت خود بهره می‌برند؟ با اتخاذ چه سیاست‌هایی می‌توان به این مهم دست یافت؟
من نمونه‌ای در ورزش‌مان سراغ ندارم که یک باشگاه به شکل یک بنگاه اقتصادی اداره شده باشد، یعنی حتی باشگاه‌های خصوصی ما به این شکل اداره نمی‌شوند. اداره کردن یک باشگاه ورزشی به شکل یک بنگاه اقتصادی، یعنی اینکه من شرکتی دارم و باید محصول آن را برای تماشاچی‌ها، هواداران و اسپانسرهای با کیفیت‌تر و مطلوب‌تر بازاریابی کنم و نیاز بازار و مشتریان‌‌ را ارضا نمایم. در یک باشگاه ورزشی، یک محصول ما، تیم است که باید به هواداران ارائه شود، یک محصول حقوق اسپانسرینگ آن تیم است که باید به شرکت‌های تجاری اقتصادی با حداکثر قیمت بفروش برسد و یک بازار دیگر، بازار رسانه‌ای رادیو و تلویزیون است. درواقع باشگاه یک حقوق تلویزیونی و رادیویی دارد که باید آن را در بازار رسانه‌ای بفروشد. اما چون در ایران این بازار کاملا انحصاری و بسته است، عملا بازاریابی معنا ندارد و شما فقط باید لابی و چانه‌زنی کنید تا با قیمت بیشتری بخرند. اداره یک باشگاه ورزشی به شکل یک بنگاه اقتصادی یعنی همین، یعنی ما این ۳، ۴ محصول را در آن بازارها به بهترین شکل عرضه و بازاریابی کرده و درآمد خودمان را حداکثر کنیم تا هزینه‌ها پوشش یابد. به همین خاطر من همیشه می‌گویم ویروسی که در ورزش ما افتاده و همه می‌گویند مدیر ورزشی بیاید یا به بیان خیلی عامیانه در رسانه‌ها دیده می‌شود که می‌گویند «طرف یک عکس با شورت ورزشی ندارد» به نظر من کاملا غلط است. اتفاقا مدیرانی باید سرکار بیایند که از صنعت و اقتصاد آمده باشند و باشگاه و فدراسیون را به شکل یک بنگاه یا یک شرکت صنعتی و اقتصادی اداره کنند. اگر یکسری مدیر تکنوکرات خیلی قوی در ورزش‌مان بیاوریم مطمئن باشید خیلی از مشکلات حل می‌شود.
یکی از مسائل روز ورزش کشور این است که چطور فوتبال با چنین هزینه‌هایی به موفقیت‌های جالب توجهی دست نیافت، اما والیبال کشور رشد قابل توجهی در عرصه جهانی داشت و به موفقیت‌هایی نیز دست یافته است. نظر شما در این باره چیست؟
می‌توانیم مقایسه کنیم و بگوییم چرا والیبال بیشتر موفق بوده و فوتبال کمتر، اما صورت مسئله را باید درست تعیین کرد. نباید بگوییم که در والیبال کمتر سرمایه‌گذاری کردیم و در فوتبال بیشتر، ولی در والیبال بهتر نتیجه گرفتیم. نمی‌توان بر اساس مبلغ سرمایه‌گذاری این دو رشته را با هم مقایسه کرد چون گردش مالی که در فوتبال، در همه جای دنیا وجود دارد در والیبال وجود ندارد، دلیلش هم این است که فوتبال ورزش پرطرفدارتری است، تماشاچی‌های بیشتری دارد، بازار بزرگتری دارد، شرکت‌ها بیشتر پول می‌دهند، تلویزیون بیشتر پول می‌دهد و طبیعتا گردش مالی بیشتری در فوتبال وجود دارد. سرمایه‌گذاری هم در این ورزش نسبت به والیبال بیشتر است، به همین دلیل من همواره مخالف این امر بوده‌ام که بعضی می‌گویند کشتی در المپیک اینقدر مدال آورده، اما فوتبال اصلا بعد از انقلاب موفق به صعود به المپیک نشده است، پس ما چرا باید اینقدر در فوتبال سرمایه‌گذاری کنیم؟ چرا در کشتی سرمایه‌گذاری نکنیم؟ اصلا این ملاک درستی برای مقایسه دو ورزش نیست. ما باید ببینیم چقدر بازار یک ورزش بزرگ‌تر است، چقدر گردش مالی‌اش بیشتر است و بعد بر همان مبنا سرمایه‌گذاری کنیم. pic۴
در مورد سوال شما باید گفت که در والیبال به دلیل یک برنامه‌ریزی 20یا 25 ساله که از اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 دنبال شد مشکلاتی از قبیل کوتاه قدی بازیکنان، ضعف در دفاع روی تور و... برطرف شد تااینکه پس از10، 15 سال نتایج برنامه‌ریزی را در رده‌های پایه دیدیم و اکنون بعد از 20، 25 سال در لیگ جهانی جز 4 تیم هستیم. این دقیقا همین مسئله‌ای است که در طول تمام سوالات شما بر آن تاکید کردم. یعنی یک برنامه‌ریزی استراتژیک و بلندمدت که اثرش ماندگار و بلندمدت است، اما در فوتبال این کار را نکردیم و تیم‌های پایه فوتبال فدراسیون همواره به صورت مقطعی و گلخانه‌ای کار می‌کنند. فشارهای کوتاه‌مدت و مقطعی در فوتبال آنقدر زیاد است که اصلا اجازه نمی‌دهد با دورنمای 4 ساله و حتی 2 ساله برنامه‌ریزی کنید. اگر برنامه بلندمدت برای فوتبال ریخته شود و مدیری بیاید که بتواند این برنامه را اجرا کند و فشار روی عوامل اجرایی برنامه برای برنامه‌های کوتاه‌مدت‌تر نباشد، مطمئن باشید نه در فوتبال بلکه در همه حوزه‌ها نتیجه می‌گیریم.