چارلی ویلسون، پدرخوانده بنیادگراها
فرزندان ناخلف
کافی است نگاهی به فیلم«جنگ چارلی ویلسون »داشته باشید تا به ریشههای بنیادگرایی در دنیا پی ببرید. قرن بیستم قرنی بود که ریشههای بنیادگرایی در دل خاک ریشه دواند و هماینک در انشعابهای مختلف در حال رشد است. در این راستا هماینک هر روز خبرهای متفاوتی ارائه میشود. روزی خبر از ربوده شدن ۳۰۰ دختر دانشآموز پخش میشود و روزی دیگر اینکه در هتلی در کنیا، نیروهای بنیادگرا، به روی کسانی که در حال تماشای فوتبال جامجهانی بودهاند، آتش گشودهاند. اینکه رنگ و نژاد آنها چیست در این میان اهمیت خود را از دست داده است؛ زیرا هماینک در بین آنها از سیاهپوست تا مو بور هم دیده میشود، اما پرسش این است زادگاه بنیادگرایی کجاست و مولد آن کیست؟ بنیادگرایانی که با عقاید فاشیستی خود یک شعار بیشتر ندارند یا با ما یا برما.
کافی است نگاهی به فیلم«جنگ چارلی ویلسون »داشته باشید تا به ریشههای بنیادگرایی در دنیا پی ببرید. قرن بیستم قرنی بود که ریشههای بنیادگرایی در دل خاک ریشه دواند و هماینک در انشعابهای مختلف در حال رشد است. در این راستا هماینک هر روز خبرهای متفاوتی ارائه میشود. روزی خبر از ربوده شدن 300 دختر دانشآموز پخش میشود و روزی دیگر اینکه در هتلی در کنیا، نیروهای بنیادگرا، به روی کسانی که در حال تماشای فوتبال جامجهانی بودهاند، آتش گشودهاند. اینکه رنگ و نژاد آنها چیست در این میان اهمیت خود را از دست داده است؛ زیرا هماینک در بین آنها از سیاهپوست تا مو بور هم دیده میشود، اما پرسش این است زادگاه بنیادگرایی کجاست و مولد آن کیست؟ بنیادگرایانی که با عقاید فاشیستی خود یک شعار بیشتر ندارند یا با ما یا برما. تکلیف دیگرانی که بر آنها هستند نیز روشن است. گروههای تکفیری برای هر مسالهای یک پاسخ بیشتر ندارند: «حذف فیزیکی».
اما اگر پرسش این باشد که این گروهها اساسا چگونه به وجود آمدهاند پاسخ خود را میتوانید در کتاب «جنگ چارلی ویلسون» بیابید و اگر حوصله مطالعه نداشته باشید، فیلم آن نیز حاضر و موجود است. در این ارتباط هم باید اشاره کرد که اگر در فیلم پاسخ خود را یافتید احتمالا از آن شوکه خواهید شد. اینکه پدرخوانده این اژدهای هفت سر کسی نیست جز ایالاتمتحده آمریکا و شخصی به نام چارلی ویلسون.
در زمانی که جنگ سرد در اواخر دوران خود بود، شوروی سابق با اشغال افغانستان قصد داشت که این کشور را بهعنوان یکی از متحدان و دستنشاندههای خود حفظ کند. آمریکا نیز در این میان قصد کنار کشیدن و نظاره کردن نداشت. آنها نیز رویهای دیگر برای مقابله با بلندپروازی شوروی برگزیدند و با مسلح کردن مجاهدان افغان، کام شوروی را تلخ کرده بودند. در این میان نیز نماینده آمریکا در این بازی پنهان، شخصی به نام چارلی ویلسون بود. چارلی ویلسون عضو سابق کنگره آمریکا که به دلیل حمایتهایش از مجاهدان افغان در جنگ علیه مردم افغانستان معروف است گفته میَ شود تنها به یک منظور دست به این عمل زده است. او به دلیل انتقام گرفتن از شوروی در جنگ ویتنام دست به مسلح کردن جهادیون زد؛ اما به گفته بسیاری از کارشناسان، او شعله جنگی را در 30 سال پیش در افغانستان روشن کرد که هنوز نهتنها آتش آن خاموش نشده است، بلکه شعلههای آن تا برجهای دوقلو در نیویورک رسید. به دلیل جاهطلبیهای چارلی ویلسون و حمایت دولت وقت و شخص رئیسجمهوری ریگان، تاکنون میلیونها انسان بیدفاع و بیگناه در افغانستان و سراسر دنیا کشته شدهاند.
ویلسون در دهه هشتاد میلادی در دوران جنگ سرد نماینده ایالت تگزاس در کنگره ایالاتمتحده آمریکا بود. وی به دلیل ارتباطات مخصوصی که داشت بهآسانی توانست منابع زیادی را برای فراهم ساختن سلاح و تجهیزات نظامی درحمایت از مجاهدان افغان تدارک کند. نخستینبار نیز به پیشنهاد چارلی ویلسون راکتهای زمین به هوای استینگر و انوع سلاحهای شیمیایی در اختیار مجاهدان قرار داده شد که با استفاده از این تجهیزات شوروی دچار مشکلات فراوانی شده بود. همانگونه که در فیلم یا کتاب اشاره می شود، وی با فرستادن استینگر به افغانستان، توانست ضربه نهایی را به مقامات سابق کمونیستی شوروی وارد آورد. برتری شوروی در افغانستان به دلیل استفاده از هلیکوپترهایش در جنگ علیه مجاهدان بود که با تامین تجهیزات جدید این برتری کاملا از بین رفت.
اما این فیلم اشاره ظریفی دارد که بسیاری از کارشناسان به آن اذعان دارند. مجله اینترنتی «اینترتینمنت ویکلی» درباره این موضوع مینویسد: تجهیز این نیروها نهتنها نتوانست مجاهدان را همراه آمریکا کند، بلکه در مقابل آنها قرار داد. به همین دلیل «جنگ چارلی ویلسون» بیش از هر چیز هجویهای است ژورنالیستی درباره رئالیسم سیاسی مبتنیبر زور دولت آمریکا، خصوصا در شرایط فعلی که متحدان پوشالی ما رویکردی استراژیک به خود گرفتهاند و ترجیح دادهاند در موقعیتهای غیرقابلپیشبینی مانند جنگهای اخیر، دنبالهرو آمریکا نباشند. مخاطبان این فیلم البته پس از تماشای آن علاوهبر درک این مفهوم کنایی پی میبرند که دخالت آمریکا در جنگ افغانستان با اینکه به سقوط اتحاد جماهیر شوروی منجر شد، اما در نهایت خود به نفرت مجاهدان رادیکال از غرب انجامید (حتی با وجود کمکهای انکار ناپذیر آمریکا به آنها در خلال جنگ).
ناگفته نماند که «جنگ چارلی ویلسون» حتی با وجود اشارات کنایی به چنین مواردی چندان روی آنها مانور نمیدهد و به سرعت از آنها میگذرد و به همین دلیل در پایان داستان، خود گرفتار ابهامی میشود که برای مخاطب توجیهناپذیر و غیرقابل باور است. فیلم با چنین پایانی در پی بیان این نکته است که اگر کنگره آمریکا در دهه ۸۰ از تئوری بازسازی افغانستان که توسط ویلسون ارائه شد حمایت کرده بود، اکنون دیگر کسی وی را به دلیل فعالیتهای مداخلهجویانهاش در جنگ افغانستان سرزنش نمیکرد. مشکل اینجا است که تئوری بازسازی مطرحشده در این فیلم بسیار شبیه توجیهی است که آمریکا بهعنوان دلیل حضور خود در جنگهای سالیان اخیر ذکر کرده است.
اما اگر پرسش این باشد که این گروهها اساسا چگونه به وجود آمدهاند پاسخ خود را میتوانید در کتاب «جنگ چارلی ویلسون» بیابید و اگر حوصله مطالعه نداشته باشید، فیلم آن نیز حاضر و موجود است. در این ارتباط هم باید اشاره کرد که اگر در فیلم پاسخ خود را یافتید احتمالا از آن شوکه خواهید شد. اینکه پدرخوانده این اژدهای هفت سر کسی نیست جز ایالاتمتحده آمریکا و شخصی به نام چارلی ویلسون.
در زمانی که جنگ سرد در اواخر دوران خود بود، شوروی سابق با اشغال افغانستان قصد داشت که این کشور را بهعنوان یکی از متحدان و دستنشاندههای خود حفظ کند. آمریکا نیز در این میان قصد کنار کشیدن و نظاره کردن نداشت. آنها نیز رویهای دیگر برای مقابله با بلندپروازی شوروی برگزیدند و با مسلح کردن مجاهدان افغان، کام شوروی را تلخ کرده بودند. در این میان نیز نماینده آمریکا در این بازی پنهان، شخصی به نام چارلی ویلسون بود. چارلی ویلسون عضو سابق کنگره آمریکا که به دلیل حمایتهایش از مجاهدان افغان در جنگ علیه مردم افغانستان معروف است گفته میَ شود تنها به یک منظور دست به این عمل زده است. او به دلیل انتقام گرفتن از شوروی در جنگ ویتنام دست به مسلح کردن جهادیون زد؛ اما به گفته بسیاری از کارشناسان، او شعله جنگی را در 30 سال پیش در افغانستان روشن کرد که هنوز نهتنها آتش آن خاموش نشده است، بلکه شعلههای آن تا برجهای دوقلو در نیویورک رسید. به دلیل جاهطلبیهای چارلی ویلسون و حمایت دولت وقت و شخص رئیسجمهوری ریگان، تاکنون میلیونها انسان بیدفاع و بیگناه در افغانستان و سراسر دنیا کشته شدهاند.
ویلسون در دهه هشتاد میلادی در دوران جنگ سرد نماینده ایالت تگزاس در کنگره ایالاتمتحده آمریکا بود. وی به دلیل ارتباطات مخصوصی که داشت بهآسانی توانست منابع زیادی را برای فراهم ساختن سلاح و تجهیزات نظامی درحمایت از مجاهدان افغان تدارک کند. نخستینبار نیز به پیشنهاد چارلی ویلسون راکتهای زمین به هوای استینگر و انوع سلاحهای شیمیایی در اختیار مجاهدان قرار داده شد که با استفاده از این تجهیزات شوروی دچار مشکلات فراوانی شده بود. همانگونه که در فیلم یا کتاب اشاره می شود، وی با فرستادن استینگر به افغانستان، توانست ضربه نهایی را به مقامات سابق کمونیستی شوروی وارد آورد. برتری شوروی در افغانستان به دلیل استفاده از هلیکوپترهایش در جنگ علیه مجاهدان بود که با تامین تجهیزات جدید این برتری کاملا از بین رفت.
اما این فیلم اشاره ظریفی دارد که بسیاری از کارشناسان به آن اذعان دارند. مجله اینترنتی «اینترتینمنت ویکلی» درباره این موضوع مینویسد: تجهیز این نیروها نهتنها نتوانست مجاهدان را همراه آمریکا کند، بلکه در مقابل آنها قرار داد. به همین دلیل «جنگ چارلی ویلسون» بیش از هر چیز هجویهای است ژورنالیستی درباره رئالیسم سیاسی مبتنیبر زور دولت آمریکا، خصوصا در شرایط فعلی که متحدان پوشالی ما رویکردی استراژیک به خود گرفتهاند و ترجیح دادهاند در موقعیتهای غیرقابلپیشبینی مانند جنگهای اخیر، دنبالهرو آمریکا نباشند. مخاطبان این فیلم البته پس از تماشای آن علاوهبر درک این مفهوم کنایی پی میبرند که دخالت آمریکا در جنگ افغانستان با اینکه به سقوط اتحاد جماهیر شوروی منجر شد، اما در نهایت خود به نفرت مجاهدان رادیکال از غرب انجامید (حتی با وجود کمکهای انکار ناپذیر آمریکا به آنها در خلال جنگ).
ناگفته نماند که «جنگ چارلی ویلسون» حتی با وجود اشارات کنایی به چنین مواردی چندان روی آنها مانور نمیدهد و به سرعت از آنها میگذرد و به همین دلیل در پایان داستان، خود گرفتار ابهامی میشود که برای مخاطب توجیهناپذیر و غیرقابل باور است. فیلم با چنین پایانی در پی بیان این نکته است که اگر کنگره آمریکا در دهه ۸۰ از تئوری بازسازی افغانستان که توسط ویلسون ارائه شد حمایت کرده بود، اکنون دیگر کسی وی را به دلیل فعالیتهای مداخلهجویانهاش در جنگ افغانستان سرزنش نمیکرد. مشکل اینجا است که تئوری بازسازی مطرحشده در این فیلم بسیار شبیه توجیهی است که آمریکا بهعنوان دلیل حضور خود در جنگهای سالیان اخیر ذکر کرده است.
ارسال نظر