پورشه و عاقبت فرار از مدرسه!
امان اله باطنی، پژوهشگر اجتماعی - پشت پورشه قرمز در یک توقف نسبتا طولانی بخاطر ترافیک گیرافتاده ام، ماشین ها قدم به قدم پیش می روند و هر بار با گرفتن پدال ترمز چشمم به جمله پشت پورشه می افتد و به "عاقبت فرار از مدرسه " بیشتر فکر می کنم؛ به بحران جامعه پذیری نهاد آموزش در ایران و به " فرار از مدرسه " معترضه آن راننده جوان پورشه والبته دهن کجی آشکار جامعه به نهاد آموزش در ادبیات محاوره ای . . . . به نرخ ۱۸ درصدی بیکاری در بین فارغالتحصیلان دانشگاهی در سال های اخیر و فاصله معنادار آن با نرخ ۱۲.
امان اله باطنی، پژوهشگر اجتماعی - پشت پورشه قرمز در یک توقف نسبتا طولانی بخاطر ترافیک گیرافتاده ام، ماشین ها قدم به قدم پیش می روند و هر بار با گرفتن پدال ترمز چشمم به جمله پشت پورشه می افتد و به "عاقبت فرار از مدرسه " بیشتر فکر می کنم؛ به بحران جامعه پذیری نهاد آموزش در ایران و به " فرار از مدرسه " معترضه آن راننده جوان پورشه والبته دهن کجی آشکار جامعه به نهاد آموزش در ادبیات محاوره ای .... به نرخ ۱۸ درصدی بیکاری در بین فارغالتحصیلان دانشگاهی در سال های اخیر و فاصله معنادار آن با نرخ ۱۲.۲ درصدی بیکاری کل جامعه و باز جمله معترضه "عاقبت فرار از مدرسه "
در ادبیات توسعه، توانمندسازی را دستیابی مردم به سطحی از توسعه فردی قلمداد میکنند که این سطح به آنها امکان انتخاب بر اساس خواستههای خود را بدهد . در واقع توانمندسازی فرآیندی است که افراد جــامعه از راه آن، از نیازها و خواستههای خود آگــاه شده، نوعی اعتماد به نفس و خوداتکایی را برای برطرف کردن آن نیازها به دست میآورند و براساس آن از تـــوانایی لازم برای تحقق هدفــهای خود برخـوردار میشوند. با این اوصاف پرسش محوری ما آنست که تحصیلات دانشگاهی برای جوانان به عنوان بخش پررنگ جامعه تا چه حد توانسته باعث توسعه فردی آنها شود و به آنها امکان انتخاب بر اساس خواسته های خود را بدهد؟ این انتخاب می تواند انتخاب همسر، انتخاب شغل، انتخاب سبک زندگی، انتخاب های سیاسی یا هر انتخاب دیگر باشد . حقیقت آنست که در دهه های اخیر با شتاب هرچه تمام تر دو تعریف اجتماعی در ایران دستخوش تغییرشده و شاید به لحاظ جامعه شناسی معرفت، تغییر این دو تعریف سهم بسزایی در رشد تحصیلات دانشگاهی داشته است :
تعریف اول : منزلت اجتماعی که با توجه به رواج برچسب های اجتماعی چون دکتر و مهندس بسیار تحت تاثیر برچسبهای اجتماعی قرارگرفته و باعث سرایت اجتماعی تحصیلات دانشگاهی و هم شکلی بیش از حد جامعه در این بخش شده است .
و تعریف دوم: مفهوم تحرک اجتماعی و در واقع محقق نمودن پایگاه محول اجتماعی که در سالهای اخیر و از طریق تحصیلات عالیه برای جامعه دسترس پذیرتر جلوه نموده و جامعه با نگاهی رمانتیک به تحصیلات عالیه، سودای سرمایه دار خودساخته شدن از طریق این تحصیلات را پیداکرده است . اما پرسش محوری همچنان آنست که رشد تحصیلات دانشگاهی حاصل تغییر جامعه شناختی ( منزلت اجتماعی - تحرک اجتماعی) تا چه حد منجر به توانمندسازی شده؟ سنجه ما در توانمندسازی همان " امکان انتخاب بر اساس خواسته خود " است و باید گفت تحصیلات دانشگاهی و نهاد دانشگاه اگرچه امکان برخی انتخاب ها را چون انتخاب همسر، انتخاب سبک زندگی و انتخاب های سیاسی را بر اساس "خواسته فرد" تا حدودی تسهیل کرده اند و در این راستا به توانمند سازی افراد جامعه کمک نموده اند اما در توانمند سازی شغلی جامعه ناکام بوده اند و شاید جمله معترضه " عاقبت فرار از مدرسه " هم پشت آن پورشه از همین ناکامی منبعث می شود؛ اینکه فارغ التحصیلان دانشگاهی به دلیل اینکه در بیشتر مواقع بدون کار مناسب می مانند، به پدیده ای همانند یک بمب اجتماعی تبدیل شده اند و انسانهایی ناراضی هستند که مروج وندالیسم در جامعه میگردند و موجب هجمه به سیستم اجتماعی کشور میشوند، اینکه جنبش های دانشجویی در آینده به خاطر نارضایتی شغلی به جنبش های کارگری تحویل می شوند و همه اینها نشانه های خوبی برای توانمند سازی نبوده و نیست .
براساس مطالعات سازمان همیاری اشتغال دانش آموختگان جهاد دانشگاهی نرخ بیکاری در بین دانشآموختگان در سال های اخیر رقمی حدود ۱۸ درصد اعلام شده است. این در حالی است که نرخ بیکاری امسال به ۱۲.۲ درصد رسیده است. فاصله شش درصدی نرخ بیکاری دانشآموختگان با نرخ بیکاری کل نشان دهنده افزایش نامتوازن تحصیلات عالی و اشتغال در کشور است. از طرف دیگر به گفته معاون دانشجویان داخل سازمان امور دانشجویان، ۶۵ درصد دانشجویان به خصوص دانشجویان ترم های آخر نسبت به شغلیابی ناامید هستند، به طوری که در بازاراشتغال چشم انداز مثبتی را نمیبینند. درحالی که۲۷ درصد فارغالتحصیلان رشتههای هنر گرفتار بیکار هستند و نزدیک به ۳۵ درصد فارغ التحصیلان رشته پزشکی در مشاغل غیر از پزشکی مشغول به فعالیت هستند و خروجی برخی دیگر از آمار ها به ما میگوید در ایران تنها ۲۵ درصد از فارغ التحصیلان به کاری متناسب با رشته تحصیلی خود روی میآورند. همه این آمار نشان می دهد که تحصیلات دانشگاهی لااقل به لحاظ توانمند سازی شغلی دانشجویان موثر نبوده یا نتوانسته در اشتغال برای دانشجویان موثر واقع شود
اما برای توانمند سازی شغلی جوانان چه باید کرد؟ نظام آموزشی ما نظام جزیره ای است که در آن سه نهاد متولی آموزش یعنی وزارت آموزش و پرورش، وزارت کار و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در قالب سازمان آموزش و پرورش، سازمان آموزش فنی و حرفه ای و دانشگاه ها به مثابه مجمع الجزایر جدا از یکدیگر عمل می کند و هریک نظام آموزشی خود را دارد که این نظام ها گاه یکدیگر را قطع میکند و دچار تداخل و بلکه تزاحم است. برابر برخی آمارها اکثریت نیروی کار در ایران از کمبود یا فقدان مهارت رنج می برد و این بخاطر آن است که به گفته مدیرکل دفتر آموزش کاردانش وزارت آموزشوپرورش، تنها ۱۶ درصد دانش آموزان به رشتههای کاردانش هدایت شدهاند، درحالی که در برخی کشورهای پیشرفته دنیا شاهد حضور بیش از ۷۵درصد دانش آموزان در رشته های فنی و حرفه ای و کارودانش هستیم. بنابراین به نظرمیرسد شاید یکی از راهکارهای پایه برای توانمند سازی جامعه، همسان سازی نظام آموزشی باشد .
ارسال نظر