پرحاشیه
علی ضیائی در معیارهای فرهنگی ما مردم نازنین بعضی موارد به وضوح توهین تلقی می‌شود. اما در بسیاری موارد این فقط ما هستیم که احساس می‌کنیم توهین شده؛ در حالی که طرف مقابل شوخی کرده یا نقدی کرده یا اصلا روی صحبتش با ما نبوده است. واقعا ما مردم نازنین چقدر تحمل نقد و شوخی داریم و کجا عصبانی می‌شویم و شوخی را توهین تلقی می‌کنیم. این روزها بحث توهین داغ داغ است.


برش اول
پیش از عید که خبر سریال طنز جدید مهران مدیری بعد از مدت‌ها در رسانه ملی پخش شد، تقریبا اکثر مردم از بازگشت مهران مدیری به تلویزیون خوشحال بودند. تا اینکه نام سریال مشخص شد و اعلام شد. «اتاق عمل» قرار بود برای نوروز روی آنتن شبکه سوم سیما برود. از همان روزها سروصدای اعتراض گروهی از پزشکان بلند شدکه این سریال شخصیت و هویت پزشکان را هدف گرفته است و نباید پخش شود. آن قدر این اعتراضات بالا گرفت که کار به سازمان نظام پزشکی و وزیر بهداشت هم رسید؛ اما این بار و برخلاف دفعات قبل اعتراض وزیر و نامه7000 پزشک به رئیس صدا سیما تنها نام سریال را از اتاق عمل به «در حاشیه» تغییر داد. کاری که از جنبه ایستادگی در مقابل فشار کم سابقه و از جنبه تغییر نام روال معمولی است. تغییر اسامی و نام‌ها و عنوان‌ها در کتب و مجلات و تلویزیون و خیابان‌ها و... با اتفاقات کوچک و بزرگ برای ما مردم نازنین موردی بسیار آشنا و روالی مرسوم است. نکته جالب این است که این همه اعتراض به سریال قبل از پخش آن و فقط با اطلاعات کلی از ماهیت سریال انجام شده بود.


برش دوم
سریال پخش شد و حالا با دیدن سریال به راحتی می‌توان متوجه شد که همان قالب همیشگی طنز مهران مدیری این بار در قالب روپوش سفید و چند پزشک با مدارک عجیب و غریب «درحاشیه» را شکل داده است. اما نقش وکیل در این سریال باعث شد اوایل همین هفته رئیس کانون وکلای دادگستری مرکز هم در نامه‌ای به رئیس رسانه ملی خواستار جلوگیری از ادامه هتک حرمت و حیثیت جامعه وکالت در سریال «در حاشیه» شده است. و خواسته است که در راستای تامین مصالح عمومی و گسترش فرهنگ قانون‌گرایی ضمن جلوگیری از ادامه هتک حرمت و حیثیت جامعه وکالت، به نحو شایسته‌ای برای معرفی این حرفه مقدس از طریق رسانه ملی اقدام و از تداوم القای شبهه نسبت به این قشر خدوم در مسیر اجرای عدالت جلوگیری به عمل آید و در پایان آمادگی کانون وکلای دادگستری را برای همفکری و همکاری در جهت تامین برنامه‌های مناسب اعلام کرده و بدون اشاره به بند و تبصره خاصی حق برخورد رسانه‌ای و قانونی با تکرار این گونه اهانت‌ها را برای کانون وکلا محفوظ دانسته است.


برش سوم
pic1
صبح دوشنبه برای انجام امور بیمه به یکی از کارگزاری‌ها رفته بودم. به شکل عجیبی شلوغ بود و سیستم نوبت دهی ۴۶ نفر درصف را جلوتر از من نشان می‌داد. خوشبختانه صندلی‌های کافی وجود داشت که منتظران در صف روی آن بشینند. خدا را شکر که در فرهنگ ما مردم نازنین همکلامی خواسته یا ناخواسته وجود دارد. دو دوست درباره قسمتی از سریال درحاشیه مشغول صحبت بودند و خانمی هم به آنها گوش می‌داد و گاهی چیزی در تایید یا تکذیب می‌گفت. بحث به اعتراض پزشکان به سریال رسید. آقای دیگری که گویا به شکلی نا‌محسوس در بحث حضور داشت رو به آن دو مرد کرد و گفت: آقا جنبه‌مان کم است. بعد هم من مهندسم فردا اگر برای مهندسان هم چنین سریالی بسازند قول می‌دهم جامعه مهندسان و سازمان مهندسی و... اعتراض کنند. بلاخره باید یک گروهی یا قشری یا تیپی از مردم را وارد سریال کنند. هر بار لهجه‌ای شبیه قومی بوده یا فضای فیلمبرداری جای خاصی بوده اعتراض شده است. مرد میانسالی که دو لیست بیمه دستش بود گفت نه آقا این پزشکان خوش نشینند. من پیمانکار شهرداری‌ام صد بار برای ما فیلم و داستان ساختند. هر روز حرفی و سخنی از ماست هیچ کداممان هم چیزی نمی‌گوییم؛ اما گویا دکترها خونشان رنگین‌تر است. همین هفته پیش بود گفتند که در یک بیمارستان اختلاس میلیاردی شده است. همچین بی‌سروصدا قضیه را جمع و جور کردند اصلا کسی نفهمید کدام بیمارستان بود؟ چقدر پول اختلاس شده بود؟ به قول معروف دلشان نمی‌خواهد رسانه‌ای شود. هیچ کدام هم از آنهایی که به سریال اعتراض کرده بودند، هیچ موضعی نگرفتند.



برش بازگشت
pic2
دو جوان نوبتشان شده بود و رفتند اما بحث جایی نرفته و در قسمت انتظار کارگزاری در جریان بود یکی دفاع می‌کرد از پزشکان و دیگری از سریال اما اکثریت طرفدار سریال بودند. حالا دیگر بحث به خاطرات کشیده شده بود و هر کس خاطره‌ای از بیمارستان و دکترها می‌گفت. آن خانم که از اول در بحث بود و گاه تایید و تکذیب می‌کرد، درددلش باز شد که آقا درسته که شوخیه و طنزه ولی به خدا من برای خواهرم که لگنش شکسته بود، رفتم بیمارستان خصوصی. همان اول ماسک اکسیژن و کلی آزمایش و بستری در اورژانس تا دکتر متخصص بیاید. اورژانس هم که بیمه تکمیلی قبول نمی‌کرد و باید اول پول را می‌ریختیم بعد دنبال پولمان می‌دویدیم. تازه دکتر متخصص هم دستمزد جدا گانه می‌خواست برای عمل. خدا پدر پسر عمویم را بیامرزد، زنگ زد به دکتر دیگری و خواهرم را از آن بیمارستان بردیم با همان تعرفه بیمارستان جدید عمل شد و بیمه تکمیلی هم همه مخارج را داد به جز هزینه آمبولانس. خانم دیگری می‌گفت بالاخره همه جا همه جور آدمی هست. نباید گفت که همه دکترا خوب‌اند یا بد. همین تجربه شما. یک پزشک متعهد بوده و یکی خارج از قوانین دستمزد طلب کرده است. جوانی که گویا شماره‌اش را خوانده بودند بلند شد و در حال رفتن کنار باجه گفت بابا این داستان‌ها فقط تو کشور ماست. فقط واس ماست، یعنی کل این داستان‌ها مال ماست. یاد شوخی‌های هسته‌ای افتادم با این تکیه کلام. حتی با خیلی از شخصیت‌های سیاسی هم این شوخی انجام شد. تعجبم که چرا آنها اعتراض نکردند. در این میان یک نفر گفت بی‌خیال آقا! مشکل ما این نیست که ... و شروع کرد به بحث در مورد تعرض به دو زائر جوان ایرانی توسط پلیس عربستان. نوبتم شده بود.



برش آخر
pic3
از کارگزاری بیرون آمدم و سوار تاکسی شدم. بازهم از همان هم‌صحبتی‌های از جنس خودمان منتها این بار راننده با مسافری که جلو نشسته بود مشغول تعریف کردن جوک‌هایی بودند که مربوط به تعرض دو جوان ایرانی در عربستان بود. یکی این می‌گفت و یکی آن. بسیاری از این جوک‌ها را قبلا نیز در شبکه‌های اجتماعی دیده بودم. خب بعضی از آنها بامزه بود اما اکثریت نوعی توهین همراه خود داشت. بعد شروع کردند به بدو بیراه گفتن به اعراب عربستان. اینجا بود که سکوتم را شکستم و گفتم ببخشید فکر نمی‌کنید یه کم زیاده‌روی است؟ راننده با لحنی تمسخر‌آمیز گفت نخیر داداش زیاده‌روی رو اونا کردن. گفتم بله صد البته که غلط کرده‌اند اما حرف‌های ما به همه آنها نسبت داده می‌شود. گفت ما عصبانی هستیم هر چه بگوییم حقمان است. گفتم آقا شما تا الان جوک می‌گفتید و می‌خندیدید حالا یهو عصبانی شدید؟! راننده گفت: شما با مایی یا با اونا؟! گفتم آقای محترم من پیاده می‌شم. شما هنوز بلد نیستی با من که مشتری تاکسی شما هستم با احترام صحبت کنی! نگه داشت و گفت کرایه نمی‌خواهم از تو که طرف اونایی! منم گفتم کرایه نمی‌دهم چون به مقصد نرسیدم. پیاده شدم و تاکسی گاز داد و رفت. اندکی پیاده‌روی کردم. باخودم فکر می‌کردم که اگر نخواهم جوک بشنوم یا از حرفی که شنیدم ناراحت شوم و تذکر دهم من با متعرضان در یک گروه هستم؟ یاد تجمع جلوی سفارت عربستان افتادم که کار درستی بود. همه ما مردم از این اتفاق ناراحت و عصبانی هستیم. اصلا از خیلی از کارهای دولت عربستان طی این سال‌ها عصبانی و ناراحت هستیم اما بعضی از شعارها زیاده‌روی نبود؟ آیا باید به همه مردم عربستان به دید آن دو پلیس نگاه کرد. و تازه اگر کسی تذکری داد که معتدل و از روی خرد بود، برخورد کنیم و بگوییم که در صف دشمن است؟



بیرون قاب
pic5
مثلی هست در زبان شیرین پارسی که می‌گوید «مرگ خوب است برای همسایه». البته که این مثل از حکایتی شیرین و پر‌معنا می‌آید. اما واقعا جوک می‌گوییم و نمی‌دانیم که اگر برایمان جوک بگویند چگونه برخورد کنیم. حتی نمی‌دانیم چگونه و تا کجا اعتراض کنیم و به چه چیزی دقیقا اعتراض داریم. ما مردم نازنین در تشخیص توهین، شوخی، تمسخر و تعرض، نقد و تخریب و بسیاری موارد دیگر شاخص و معیار درست و حتی واحدی نداریم. چه پزشک باشیم چه مهندس چه کارگر و چه محصل. حتی وکلا و حقوقدانان ما هم در معیارهای عرفی شاخص واحدی ندارند. در واقع برای اعتراض به جسارت یا توهین و گرفتن حقمان گاه آنقدر زیاده‌روی می‌کنیم که خودمان توهین و تهدید می‌کنیم و حق و قانون را رعایت نمی‌کنیم. چه یک سریال تلویزیونی موضوع باشد و چه ماجرای تعرض و بی‌حرمتی. آنقدر شوخی و جدی و خنده و عصبانیت را با هم در‌می‌آمیزیم که اصل ماجرا موضوع دوم می‌شود.