بازگشت ملیگرایی
در سالهای اخیر هر نویسندهای که از راه رسیدن موج ملیگرایی را پیشبینی کرده در بهترین حالت بهعنوان شخصی غیرعادی دیده شده است. به نظر میرسید تمام قدرتمندترین نیروهای کسبوکار، فناوری و نظام مالی در جهت یکپارچگی بینالمللی عمیقتر فشار وارد میآورند. سازمانهای فراملی جدید از قبیل سازمان تجارت جهانی، گروه بیست و دادگاه جنایات بینالمللی برای رسیدگی به مسائل جهانی که در دنیایی جهانی شده رخ میداد شکل گرفتند. همزمان اتحادیه اروپا، سازمانی که کشورها در آن حاکمیت را جمع و ملیگرایی را رد میکنند، خود را بهعنوان مدل سیاسی قرن ۲۱ معرفی کرد.
در سالهای اخیر هر نویسندهای که از راه رسیدن موج ملیگرایی را پیشبینی کرده در بهترین حالت بهعنوان شخصی غیرعادی دیده شده است. به نظر میرسید تمام قدرتمندترین نیروهای کسبوکار، فناوری و نظام مالی در جهت یکپارچگی بینالمللی عمیقتر فشار وارد میآورند. سازمانهای فراملی جدید از قبیل سازمان تجارت جهانی، گروه بیست و دادگاه جنایات بینالمللی برای رسیدگی به مسائل جهانی که در دنیایی جهانی شده رخ میداد شکل گرفتند. همزمان اتحادیه اروپا، سازمانی که کشورها در آن حاکمیت را جمع و ملیگرایی را رد میکنند، خود را بهعنوان مدل سیاسی قرن 21 معرفی کرد.
با این حال در سال ۲۰۱۵ بهطور روزافزونی آشکار خواهد شد که ملیگرایی بازگشته است. از اروپا گرفته تا آسیا و آمریکا، سیاستمدارانی که به ایده «خیزش برای کشور خود» توسل جستهاند، قدرت و نفوذ بیشتری پیدا میکنند. نتیجه، افزایش تنشهای بینالمللی و ایجاد پیش زمینهای مایوس کننده برای همکاری چندجانبه در مورد آب و هوا، تجارت، مالیات یا توسعه است.
بازخیزش سبک ملیگرایانه در سیاست در سال 2014 واضح شد. در هند، نارندرا مودی که اغلب یک ملیگرای هندو خوانده میشود پیروز انتخابات عمومی شد، احزاب ملیگرا در انتخابات پارلمان اروپا موفقیتهای بزرگی به دست آوردند، در فرانسه «جبهه ملی» و در بریتانیا حزب «استقلال» در صدر رایگیری قرار گرفتند. ملیگرایان اسکاتلندی تا یک قدمی استقلال از بریتانیا پیش رفتند. با جلب حمایت داخلی از الحاق کریمه به اوکراین با استفاده از رسانههای روسی برای ترسیم چهرهای متخاصم و حتی فاشیست از جهان بیرون، رفتار ملیگرایانه در روسیه ولادیمیر پوتین نیز رو به رشد گذاشت.رهایی نخبگان سیاسی و کسبوکار از توهم، پس از سالها رشد ناامیدکننده اقتصادی عامل مشترکی است که ملیگرایی را در تمام جهان زنده کرده است. در غرب اروپا، عنصر خشم از سطح بالای مهاجرت هم به دیگر مواد این غذا افزوده شده است. در روسیه، تحقیر ماندگار فروپاشی جماهیر شوروی و نوستالژی وضعیت ابرقدرتی، وجود دارد. در آسیا ادویه اضافی این معجون، تغییر توازن قدرت است که کشورهایی مانند چین و کرهجنوبی را بر تظلمخواهیهای تاریخی بهویژه در قبال ژاپن، تشویق کرده است. در آمریکا هم خشم از رشد «دولت اسلامی» شروع به افزودن اشتهای بازگشت به سیاست خارجی قاطعانهتر و نظامیتر کرده است. بسیاری از این نیروها در سال 2015 تقویت خواهند شد. بنابراین ملیگرایی در سیاست جهانی هم برجستهتر خواهد شد. در اروپا، معیارهای کلیدی قدرت ملیگرایی انتخابات عمومی در بریتانیا و انتخابات محلی آلمان خواهد بود. نمایش قدرتمند حزب استقلال پادشاهی متحد(UKIP) به این هراس دامن خواهد زد که این کشور ممکن است به زودی از اتحادیه اروپا خارج شود. همزمان در آلمان حزب «آلترناتیو آلمان» که استدلال میکند منافع این کشور تابع منافع اتحادیه اروپا شده برای پیشروی بهعنوان سومین نیروی سیاسی آلمان تلاش میکند. طبقه سیاسی فرانسه هم با عصبانیت نتایج نظرسنجیها را دنبال خواهد کرد تا ببیند آیا خیز ماری لوپن، رهبر جبهه ملی بهعنوان یک نامزد معتبر برای انتخابات ریاستجمهوری ادامه دارد یا خیر.
با این همه بزرگترین تهدید برای ثبات در اروپا ملیگرایی در روسیه است. بزرگترین پرسش امنیتی پیش روی اروپا-و شاید جهان- این است که آیا رئیسجمهور پوتین بر موج ملیگرایی که خود به ایجاد آن کمک کرده سوار خواهد شد و به تهدید اوکراین و حتی کشورهای حوزه بالتیک ادامه خواهد داد یا خیر. رابطه بین رفتار ملیگرایانه و نزاعهای قلمرویی برای آینده آسیا نیز حیاتی خواهد بود. آقای مودی، نخستوزیر هند، شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن و ژی شینپینگ، نخستوزیر چین همه ملیگرایانی پرانرژی هستند که از ملیگرایی بهعنوان ممیزی برای اصلاحات داخلی استفاده کردهاند. اما ملیگرایی آنها وجه برونگرایی نیز دارد. سوال بزرگ آسیا در سال ۲۰۱۵ این است که آیا اصرار بر ادامه اصلاحات داخلی در چین، هند و ژاپن، به رقابتهای بینالمللی دامن خواهد زد یا خیر. زمینههایی برای خوشبینی وجود دارد. گرچه تنشها بر سر مسائلی مانند نزاع بین چین و ژاپن همچنان زیاد است، رهبران سیاسی احتمالا تلاش خواهند کرد تفاوتنظرهای خود را بدون کنار گذاشتن اصول اساسی، مدیریت کنند.
با این وجود در کل، بازخیزش سیاستمداران ملیگرا سال 2015 را سال بدی برای همکاریهای بینالمللی خواهد کرد. اتحادیه اروپا برای توافق بر سر اقدامات لازم برای احیای اقتصاد اروپا و مواجهه با روسیه تقلا خواهد کرد. روسیه خود به گونه فزایندهای به حاشیه خواهد رفت. این امر رسیدن به توافق در مورد مسائلی از خاورمیانه گرفته تا تغییرات آب و هوایی در سازمان ملل را دشوار خواهد کرد. نظام جهانی شده اقتصاد در سال 2015 از بازگشت ملیگرایی جان به در خواهد برد، اما همکاری میان کشورها با سر به زمین خواهد خورد.
با این حال در سال ۲۰۱۵ بهطور روزافزونی آشکار خواهد شد که ملیگرایی بازگشته است. از اروپا گرفته تا آسیا و آمریکا، سیاستمدارانی که به ایده «خیزش برای کشور خود» توسل جستهاند، قدرت و نفوذ بیشتری پیدا میکنند. نتیجه، افزایش تنشهای بینالمللی و ایجاد پیش زمینهای مایوس کننده برای همکاری چندجانبه در مورد آب و هوا، تجارت، مالیات یا توسعه است.
بازخیزش سبک ملیگرایانه در سیاست در سال 2014 واضح شد. در هند، نارندرا مودی که اغلب یک ملیگرای هندو خوانده میشود پیروز انتخابات عمومی شد، احزاب ملیگرا در انتخابات پارلمان اروپا موفقیتهای بزرگی به دست آوردند، در فرانسه «جبهه ملی» و در بریتانیا حزب «استقلال» در صدر رایگیری قرار گرفتند. ملیگرایان اسکاتلندی تا یک قدمی استقلال از بریتانیا پیش رفتند. با جلب حمایت داخلی از الحاق کریمه به اوکراین با استفاده از رسانههای روسی برای ترسیم چهرهای متخاصم و حتی فاشیست از جهان بیرون، رفتار ملیگرایانه در روسیه ولادیمیر پوتین نیز رو به رشد گذاشت.رهایی نخبگان سیاسی و کسبوکار از توهم، پس از سالها رشد ناامیدکننده اقتصادی عامل مشترکی است که ملیگرایی را در تمام جهان زنده کرده است. در غرب اروپا، عنصر خشم از سطح بالای مهاجرت هم به دیگر مواد این غذا افزوده شده است. در روسیه، تحقیر ماندگار فروپاشی جماهیر شوروی و نوستالژی وضعیت ابرقدرتی، وجود دارد. در آسیا ادویه اضافی این معجون، تغییر توازن قدرت است که کشورهایی مانند چین و کرهجنوبی را بر تظلمخواهیهای تاریخی بهویژه در قبال ژاپن، تشویق کرده است. در آمریکا هم خشم از رشد «دولت اسلامی» شروع به افزودن اشتهای بازگشت به سیاست خارجی قاطعانهتر و نظامیتر کرده است. بسیاری از این نیروها در سال 2015 تقویت خواهند شد. بنابراین ملیگرایی در سیاست جهانی هم برجستهتر خواهد شد. در اروپا، معیارهای کلیدی قدرت ملیگرایی انتخابات عمومی در بریتانیا و انتخابات محلی آلمان خواهد بود. نمایش قدرتمند حزب استقلال پادشاهی متحد(UKIP) به این هراس دامن خواهد زد که این کشور ممکن است به زودی از اتحادیه اروپا خارج شود. همزمان در آلمان حزب «آلترناتیو آلمان» که استدلال میکند منافع این کشور تابع منافع اتحادیه اروپا شده برای پیشروی بهعنوان سومین نیروی سیاسی آلمان تلاش میکند. طبقه سیاسی فرانسه هم با عصبانیت نتایج نظرسنجیها را دنبال خواهد کرد تا ببیند آیا خیز ماری لوپن، رهبر جبهه ملی بهعنوان یک نامزد معتبر برای انتخابات ریاستجمهوری ادامه دارد یا خیر.
با این همه بزرگترین تهدید برای ثبات در اروپا ملیگرایی در روسیه است. بزرگترین پرسش امنیتی پیش روی اروپا-و شاید جهان- این است که آیا رئیسجمهور پوتین بر موج ملیگرایی که خود به ایجاد آن کمک کرده سوار خواهد شد و به تهدید اوکراین و حتی کشورهای حوزه بالتیک ادامه خواهد داد یا خیر. رابطه بین رفتار ملیگرایانه و نزاعهای قلمرویی برای آینده آسیا نیز حیاتی خواهد بود. آقای مودی، نخستوزیر هند، شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن و ژی شینپینگ، نخستوزیر چین همه ملیگرایانی پرانرژی هستند که از ملیگرایی بهعنوان ممیزی برای اصلاحات داخلی استفاده کردهاند. اما ملیگرایی آنها وجه برونگرایی نیز دارد. سوال بزرگ آسیا در سال ۲۰۱۵ این است که آیا اصرار بر ادامه اصلاحات داخلی در چین، هند و ژاپن، به رقابتهای بینالمللی دامن خواهد زد یا خیر. زمینههایی برای خوشبینی وجود دارد. گرچه تنشها بر سر مسائلی مانند نزاع بین چین و ژاپن همچنان زیاد است، رهبران سیاسی احتمالا تلاش خواهند کرد تفاوتنظرهای خود را بدون کنار گذاشتن اصول اساسی، مدیریت کنند.
با این وجود در کل، بازخیزش سیاستمداران ملیگرا سال 2015 را سال بدی برای همکاریهای بینالمللی خواهد کرد. اتحادیه اروپا برای توافق بر سر اقدامات لازم برای احیای اقتصاد اروپا و مواجهه با روسیه تقلا خواهد کرد. روسیه خود به گونه فزایندهای به حاشیه خواهد رفت. این امر رسیدن به توافق در مورد مسائلی از خاورمیانه گرفته تا تغییرات آب و هوایی در سازمان ملل را دشوار خواهد کرد. نظام جهانی شده اقتصاد در سال 2015 از بازگشت ملیگرایی جان به در خواهد برد، اما همکاری میان کشورها با سر به زمین خواهد خورد.
ارسال نظر