رسول بهروش مشهور است که می‌گویند پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها «برکت» هر خانه‌ای هستند. با این نگاه، باید پیشکسوتان هنرهای نمایشی را برکت سینما و تلویزیون ایران دانست. این سال‌ها اما متاسفانه تعداد زیادی از این هنرپیشگان محبوب و دوست‌داشتنی از میان ما رفته‌اند و چهره در نقاب خاک کشیده‌اند. دور نبود زمانی که فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی با نقش‌آفرینی این کاراکترهای مهربان و پرمحبت، لحظاتی شیرین و به یادماندنی را برای مردم خلق می‌کردند. با این وجود طی سالیان اخیر بسیاری از این بزرگان را از دست داده‌ایم و خیلی از دیگر عزیزان نیز به دلایل مختلف کم‌کار شده‌اند. مهم نیست که خیلی‌ها امروز سینما را با خط و خال سوپراستارهای جوان می‌شناسند؛ ما همچنان سرسپرده نوستالژی کسانی هستیم که کودکی‌مان را ساختند و سوختند. به بهانه درگذشت مرتضی احمدی گرانقدر، دستی می‌کشیم روی جای خالی تعدادی از پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های سفر کرده...

مرتضی احمدی/ بچه تهران، عزیز ایراندر مورد او باید گفت با عزت زندگی کرد و با عزت از دنیا رفت. مرحوم احمدی که متولد 10 آبان 1303 بود، در آخرین روز پاییز 93 جان به جان‌آفرین تقدیم کرد تا چندین نسل از ایرانیان را که با صدای گرم و صوت دلنشین او خاطره داشتند، داغدار کند. از احمدی کارهای ماندگار فراوانی به جا مانده؛ از داستان‌سرایی او در تیتراژ فیلم «حسن کچل» تا حضور در سریالی مثل «فروشگاه» و حتی صداپیشگی در مجموعه شیرین «شکرستان». جوانان امروز مرتضی احمدی را با نقش‌آفرینی فوق‌العاده‌اش در فیلم «کلاه‌قرمزی و پسرخاله» به یاد می‌آورند و البته او برای جوانان دیروز با درخشش در سریال ماندگار «آرایشگاه زیبا» در اذهان تداعی می‌شود. احمدی در این سریال نقش یک فروشنده فرش را ایفا می‌کرد که بعد از پایان کار روزانه‌اش در آرایشگاه آقا اسد به حل جدول مشغول می‌شد. کل‌کل‌های به یاد ماندنی او با دلالی به نام ناصر (حسن پورشیرازی) فراموش‌نشدنی است.

جعفر بزرگی/ «بزرگی» از بین ما رفت
pic۱
او هم جزو همان آدم‌هایی بود که به‌خاطر چهره خاص و صمیمی‌شان هیچگاه نمی‌توانند نقش منفی بازی کنند. جعفر بزرگی در سال 1296 در تهران به دنیا آمد و در تابستان 1385 چشم از جهان فروبست. بزرگی که دوران متوسطه را در دارالفنون گذرانده بود، کار هنری‌اش را ابتدا با خوانندگی شروع کرد، اما رفته رفته سراغ رادیو، سینما و تلویزیون آمد. او که کاراکتری بسیار شیرین داشت، حتی مدتی را در برنامه‌های مخصوص کودکان و نوجوانان به فعالیت پرداخت. بزرگی در سینما در فیلم‌هایی مثل شور عشق، سگ‌کشی، دیگه چه خبر و مدرسه پیرمردها بازی کرده و در تلویزیون با آثاری از جمله پزشکان، کیف انگلیسی و این خانه دور است، خاطره‌سازی کرده است. او در سریال کهنه‌سوار که مربوط به ورزش کشتی می‌شد و از شبکه سه روی آنتن رفت، همبازی محمدعلی کشاورز بود، هرچند دیگر تجربه مشترک آنها بسیار ماندگارتر از کار درآمد؛ پدرسالار! مرحوم بزرگی در پدرسالار نقش مکانیکی را بازی می‌کرد که دوست نزدیک «اسدالله شاه‌فنر» بود و نفوذ زیادی روی او داشت. او مدام سعی می‌کرد رابطه پدر را با فرزندانش بهبود بخشد و البته که با توجه به چهره او، همه می‌توانستند این نقش را باور کنند.

نیکو خردمند/ مرگ؛ آخرین دزد مادربزرگ!
pic۲
نیکو خردمند را باید یکی از جاودانه مادربزرگ‌های سینما و تلویزیون ایران دانست. او که چهره‌ای به شدت مهربان داشت در آبان 1311 در تهران به دنیا آمد و در آبان 1388 در همین شهر از دنیا رفت. او که فعالیت هنری‌اش را با گویندگی در رادیو شروع کرده بود، از دهه 50 وارد تلویزیون شد. از او آثاری همچون پرده آخر، مسافران، خانه خلوت و کافه ستاره روی پرده نقره‌ای رفت. بانو خردمند همچنین در دو فیلم سینمایی پیشنهاد 50 میلیونی و صبحانه‌ای برای دو نفر نقش مادر خسرو شکیبایی را بازی کرد که در این دومی، حضور او در لوکیشن خانه‌ای سنتی و پر از بادگیر در شهر کاشان، قاب‌هایی به یادماندنی خلق کرد. مرحوم خردمند در تلویزیون نیز حضوری درخشان داشت. او در سریال‌هایی از قبیل آوای فاخته، آپارتمان، باغ گیلاس، دبیرستان خضراء، کت جادویی و آژانس دوستی نقش‌آفرینی کرد. در این میان یکی از پرمخاطب‌ترین مجموعه‌های تلویزیونی این بازیگر، سریال «دزدان مادربرزرگ» بود که وی در آن با مرحوم حسین پناهی همبازی بود. در آن سریال سه تبهکار جوان، مادربزرگ را گروگان می‌گیرند، اما تحت تاثیر مهربانی‌های او، وی را به فرزندانش برمی‌گردانند. کاش «مرگ» هم این سناریو را تکرار می‌کرد و مادربزرگ را برمی‌گرداند، کاش!

باقر صحرارودی/ وداع با میکاییل
pic۳
باقر صحرارودی با قامت کوتاه و صورت استخوانی‌اش سال‌ها در کسوت یک هنرمند خاطره‌ساز برای مردم کشورمان ظاهر شد و لحظات آنها را شیرین کرد. او در سال 1321 در فسا به دنیا آمد و همین چند ماه پیش؛ یعنی هشتم تیرماه 93 در تهران دار فانی را وداع گفت. او در لحظه مرگش 60 سال سابقه هنری داشت و در حوزه سینما در بیشتر از 25 فیلم ایفای نقش کرد. صحرارودی در فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» رل معلم زبان شیرین را بازی کرد و در اثر ماندگار «سگ‌کشی» نقش محافظ شخصی گلرخ کمالی (مژده شمسایی) را بر عهده داشت. او پیش از انقلاب هم در در چند فیلم بازی کرد که در دو تای آنها همبازی حسن رضیانی (بازیگر نقش عین‌الله) بود که او نیز به تازگی درگذشته است. همچنین از بین سریال‌های تلویزیونی صحرارودی می‌توان به راه دررو، خودروی تهران11، سایه همسایه و دردسر بزرگ اشاره کرد. در مجموعه تلویزیونی بسیار پرمخاطب «کوچه اقاقیا»، صحرارودی نقش میکاییل را بازی می‌کرد که باغبان منزل نصرت خان تهرانی (با بازی شادروان منوچهر نوذری) بود. همچنین در سریال موفق «ترش و شیرین» هم نقش آقای کتابی بر عهده صحرارودی بود که وی مثل همیشه به خوبی از پس آن برآمد.

پروین دخت یزدانیان/ بی‌بی تمام ایران
pic۴
او انگار آفریده شده بود برای اینکه نقش مادرها را بازی کند. پیرزن با آن لهجه شیرین اصفهانی‌اش بار «محبت» همه دنیا را به دوش می‌کشید. مادر کیومرث پوراحمد که در سال 1306 در نجف‌آباد به دنیا آمده بود، بعد از دست و پنجه نرم کردن با آلزایمر در سال‌های واپسین عمرش سرانجام در آغازین روزهای سال 1391 بهشتی شد. کارگردان «قصه‌های مجید» می‌گوید وقتی برای نقش بی‌بی در این مجموعه از چند خانم مسن تست گرفت و هیچ‌کدام را نپسندید، سراغ مادر خودش رفت و گنج را در خانه یافت. بازی ماندگار یزدانیان در این اثر تلویزیونی باعث شد او به چهره‌ای شناخته شده و دوست‌داشتنی در تمام کشور تبدیل شود. در شرایطی که به نظر می‌رسید از بین مهدی باقربیگی و پروین‌دخت یزدانیان، این کودک حاضرجواب اصفهانی باشد که آتیه‌ای درخشان در دنیای هنر به دست می‌آورد، این اتفاق رخ نداد و بی‌بی با جا گذاشتن مجید به یک ستاره تبدیل شد. او بعدتر در فیلم‌هایی مثل خواهران غریب، مهریه بی‌بی و به ویژه شب یلدا خوش درخشید و البته در سریال دوست‌داشتنی مدرسه مادربزرگ‌ها هم به ایفای نقش پرداخت.

نعمت‌الله گرجی/ مردی که زود پیر شد
pic۵
یکی از دوست‌داشتنی‌ترین پیرمردهای تاریخ سینما و تلویزیون ایران نعمت‌الله گرجی بود؛ متولد 1305 در تهران که خیلی زودتر از آنچه سنش اقتضا می‌کرد رل آدم‌های پا به سن گذاشته را پذیرفت. او در جوانی عضو گروه‌های سیار سیاه‌بازی بود، اما از اوایل دهه 50 در مجموعه‌های تلویزیونی ظاهر شد. مرحوم گرجی در بیش از 90 فیلم سینمایی نقش‌آفرینی کرده است که یک رکورد قابل توجه است. از جمله آثار او در سینما می‌توان به گوزن‌ها، مشت، شب‌شکن، محکومین، مردی که موش شد و تهران روزگار نو اشاره کرد. مرحوم گرجی در تلویزیون هم پرکار بود. او در سریال‌هایی مثل همسران، به سوی افتخار، تولدی دیگر و روزگار جوانی حضور داشت. در اپیزودی از مجموعه مفرح «قطار ابدی» او نقش پادشاهی را بازی می‌کرد که ننه شهرزاد برایش قصه می‌خواند! از جمله دیگر آثار به یادماندنی مرحوم گرجی باید به سریال «این خانه دور است» اشاره کرد که وی در آن نقشی تلخ داشت. او کاراکتر یک پیرمرد مستمند و فراموش شده را بازی می‌کرد که در ازای دریافت برخی امتیازات، اخبار آسایشگاه را به گوش مدیر زورگوی آن می‌رساند. مرحوم گرجی در سال 1379 چشم از جهان فروبست.

حمیده خیرآبادی/ مادرسالار!
pic۶
قصه مادرها و مادربزرگ‌های سینما و تلویزیون را نمی‌شود نوشت و یادی نکرد از حمیده خیرآبادی؛ کسی که اهل فن به او لقب «مادر سینمای ایران» را بخشیده بودند. مرحوم خیرآبادی در سال 1303 در رشت به دنیا آمد و در در آخرین روز فروردین 89 همه بچه‌هایش را در سراسر این سرزمین تنها گذاشت. درخشش او در سریال به یادماندنی «پدرسالار» که هر هفته میلیون‌ها نفر را پای تلویزیون میخکوب می‌کرد، از جمله خاطرات فراموش‌نشدنی ملت ایران است؛ درست مثل آنچه بانو خیرآبادی در «خانه سبز» رقم زد و میراثی با شکوه و بی‌مانند از خودش به جا گذاشت. مادر ثریا قاسمی در فیلم‌های سینمایی پرشماری مثل اجاره نشین ها، کلاه‌قرمزی و پسرخاله، توکیو بدون توقف، روز واقعه، هنرپیشه، مرد آفتابی، سفر به خیر و ده‌ها اثر دیگر به ایفای نقش پرداخت و در تلویزیون نیز در سریال‌هایی از قبیل سمندون، آپارتمان، این خانه دور است، خودروی تهران11 و در قلب من ظاهر شد. او را باید در زمره هنرپیشه‌های تکرار نشدنی سینمای ایران به شمار آورد، بدون تردید.

حسین کسبیان/ شیرین، مثل عسل
pic۷
از جمع پیرمردهای سینمای ایران که چهره‌های دوست‌داشتنی و به شدت جذابی داشتند، حتما باید به مرحوم حسین کسبیان هم اشاره کرد؛ کاراکتر محترم، خواستنی و باوقاری که هر بار تماشایش در قاب تلویزیون، درست مثل این بود که پدربزرگ خودت دست نوازش بر سرت بکشد. کسبیان در سال 1312 در تهران به دنیا آمد و در بهار 1385 دیده از جهان فروبست. او در آثار سینمایی زیادی از جمله تحفه هند، مادر، پدربزرگ و خانه‌ای روی آب بازی کرد، اما جاودانه‌ترین قاب‌های کسبیان در تلویزیون رقم خورد. او در سریال‌هایی از قبیل هتل، زیر گنبد کبود، همسران و سلطان و شبان حضور یافت که در این آخری رل تلخک را بازی می‌کرد. کسبیان در سریال پرهوادار «خانه ما» نقش پدربزرگ خانواده را داشت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. با این حال اوج درخشش او در سریال «آرایشگاه زیبا» بود که در نقش آقای خمارلو، پدر اسد حضور یافته بود. به یاد بیاورید جدل‌های بی‌پایان او را با پری امیرحمزه و نیز همه تلاش‌های نافرجامش را برای دود کردن یک نخ سیگار دور از چشم همسر سختگیر! کاش کسبیان هنوز در قید حیات بود و با صدای مهربانش به ایفای نقش‌های دوست‌داشتنی ادامه می‌داد.

فرخ‌لقا هوشمند/ روزگار بدون «ننه‌آقا»
pic۸
فرخ‌لقا هوشمند که بسیاری از ایرانیان او را با عنوان «ننه‌آقا» می‌شناسند، در زمستان 1308 در رشت متولد شد و در تابستان 88 از دنیا رفت. او در بیش از شصت فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداخت که از جمله آنها می‌توانه به کلاه‌قرمزی و پسرخاله، الو الو من جوجوام، همسر، دو نفر و نصفی، مسافران و باشو غریبه کوچک اشاره کرد. بانو هوشمند همچنین در تلویزیون نیز خاطرات زیادی را برای مردم کشورمان ساخته است. نقش‌آفرینی او در سریال‌هایی از قبیل تعطیلات نوروزی، دنیای شیرین و دنیای شیرین دریا، هتل و کوچه اقاقیا فراموش نشدنی است.
به یاد بیاورید سریال خودروی تهران۱۱ را که او بعد از تصادف با یک جوان، از سر تنهایی و به بهانه اعلام رضایت، چند روزی صاحب خودرو را مجبور می‌کند تا او را در شهر بگرداند. در مورد مرحوم هوشمند گفته می‌شود که قبل از انقلاب سر فیلمبرداری یکی از کارها و بر اساس متنی که نوشته شده بود، یک سیلی از یکی از بازیگران مطرح آن زمان می‌خورد که به شنوایی‌اش آسیب می‌زند. او واقعا عاشق این کار بود. خدایش بیامرزد.

محرم بسیم/ پدربزرگ غریبانه رفت
pic9
شاید هیچکس به اندازه محرم بسیم در تلویزیون ایران نقش پدربزرگ را بازی نکرده باشد. پیرمرد دوست‌داشتنی ایران که بچه‌های دیروز او را با موهای سفید روی سر و صورتش و البته لهجه شیرین آذری‌اش به‌خاطر سپرده‌اند، در ده‌ها فیلم و سریال بازی کرد که از آن جمله می‌توان به آثاری مثل غریبه، گلنار، چهارشنبه عزیز، دو نفر و نصفی و می‌خواهم زنده بمانم در سینما و البته مجموعه‌های تلویزیونی تابستان سال آینده، پسرعموها و دو همسایه روبه‌رو اشاره کرد. مرحوم بسیم که چهره‌ای بسیار شیرین و مثبت داشت، در سریال محبوب «خانه به دوش» هم نقشی کوتاه ایفا کرده بود. بسیم در این سریال یکی از همسایه‌های آقا ماشاالله بود که وقتی شنید او قرار است به مالزی برود، نسخه‌اش را تحویل وی داد تا از خارج برایش دارو تهیه کند. مرحوم بسیم که متولد سال ۱۲۹۹ در شهر باکو بود، سال ۱۳۹۲ در تهران دار فانی را وداع گفت.
به روایت آخرین کسانی که با وی ملاقات کرده‌اند، بسیم در روزهای آخر به شدت از دوستانش دلگیر بود و آرزوی مرگ می‌کرد. پیکر وی سه روز بعد از فوت در خانه‌اش پیدا شد و در مراسم خاکسپاری او هم هنرمندان شناخته شده به تعداد کمتر از انگشتان یک دست حاضر شدند. آنچه برای همیشه پابرجا خواهد ماند اما، خاطرات شیرین مردم از اوست؛ مردمی که تصویر وی را حتی در تبلیغات پفک نمکی هم به‌خاطر سپرده‌اند و خود بسیم نیز در یکی از آخرین مصاحبه‌هایش از قدرشناسی آنها به نیکی یاد کرده بود.