امیدی به تغییر شکل کنکور هست؟
حسین پوزش شیرازی پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش hosseinshirazi۸۶@yahoo. com تیرماه که فرا میرسد بحث کنکور دوباره بر سر زبانها میافتد؛ هرچند که تب و تاب کنکور همیشه برای کنکوریها بالا است و در این زمان البته به اوج میرسد. باز هم فصل کنکور است و این سوال ساده به ذهن متبادر میشود که این نوع آزمون ورودی نهایتا خوب است یا بد؟ اگر خوب است، پس چرا قانون حذف کنکور تصویب میشود و مسوولان آموزش و پرورش از آن به عنوان مانع بزرگی در مسیر اجرایی شدن سند تحول یاد میکنند و اگر بد است، چرا همچنان مسوولان وزارت علوم و سازمان سنجش بر آن پافشاری میکنند و آن را حتی به دوره دکتری تخصصی نیز تعمیم دادهاند؟ واقعیت این است که یک اجماع - هرچند ظاهری- بر این نکته وجود دارد که کنکور مضرات فراوان دارد و دیر یا زود باید از عرصه کسب علم و دانش کشور حذف گردد.
حسین پوزش شیرازی پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش hosseinshirazi86@yahoo.com تیرماه که فرا میرسد بحث کنکور دوباره بر سر زبانها میافتد؛ هرچند که تب و تاب کنکور همیشه برای کنکوریها بالا است و در این زمان البته به اوج میرسد. باز هم فصل کنکور است و این سوال ساده به ذهن متبادر میشود که این نوع آزمون ورودی نهایتا خوب است یا بد؟ اگر خوب است، پس چرا قانون حذف کنکور تصویب میشود و مسوولان آموزش و پرورش از آن به عنوان مانع بزرگی در مسیر اجرایی شدن سند تحول یاد میکنند و اگر بد است، چرا همچنان مسوولان وزارت علوم و سازمان سنجش بر آن پافشاری میکنند و آن را حتی به دوره دکتری تخصصی نیز تعمیم دادهاند؟ واقعیت این است که یک اجماع - هرچند ظاهری- بر این نکته وجود دارد که کنکور مضرات فراوان دارد و دیر یا زود باید از عرصه کسب علم و دانش کشور حذف گردد. مخالفان حذف کنکور ادعا میکنند که در شرایط کنونی نبود کنکور، خلاء بزرگی ایجاد میکند که بسیار زیانآور است. به عبارت دیگر تمهیداتی که قرار بوده آموزش و پرورش فراهم کند تا روند پذیرش دانشجو بر اساس سوابق تحصیلی صورت گیرد، ترتیب داده نشده و از این رو آمادگی لازم برای حذف کنکور وجود
ندارد. این استدلال از یک جهت صحیح است؛ چراکه هرچند اقدامات مفیدی صورت گرفته ولی سوابق تحصیلی دانشآموزان به میزان سنوات لازم جمعآوری نشده تا بتوان بر اساس قانون سال 86 مجلس، کنکور را از سال 92 حذف نمود، ولی از سوی دیگر این پرسش مطرح میشود که چرا این آمادگی در آموزش و پرورش ایجاد نشده و این در حالی است که قانون مصوب مجلس، وزارت مذکور را موظف کرده که با فراهم آوردن زیرساختهای لازم، حذف کنکور را از سال 92 عملی سازد. در پاسخ به این سوال دو گزینه به ذهن میرسد: اول اینکه تهیهکنندگان این قانون، شناخت کافی از موضوع نداشته و تعیین 5 سال زمان برای حذف کنکور، یک نظر کارشناسی نشده است. این گزینه با نگاه به تفصیل قانون، اعتبار خود را از دست میدهد، چراکه به نظر میرسد روند تدریجی درنظر گرفته شده برای حذف کنکور تا سال اول برنامه پنجم توسعه منطقی به نظر میرسد. گزینه دوم اینکه ارادهای برای فراهم آوردن مقدمات حذف کنکور نبوده یا به عبارت بهتر، ارادهای بر عدم حذف کنکور و اجرا نشدن قانون مصوب مجلس بوده که متاسفانه گزینه اخیر معقولتر مینماید، چراکه اگر وزارت علوم و سازمان سنجش اثرات مخرب کنکور را باور داشتند، هرگز سعی
در توسعه آن و وارد کردن سوالات تستی دوره کارشناسی عمومی به مقطع دکتری تخصصی نمیکردند. در طول سالهای پس از تصویب قانون 86 مجلس، همواره وزارت علوم و فرزند ثروت اندوزش، سازمان سنجش، بر کوس مخالفت دمیدند و بهرغم تلاشهای رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات وقت مجلس، توانستند اجرای قانون را به حالت تعلیق درآورند و حال که همان دیدگاه مخالف در وزارت علوم، جایگاه ریاست کمیسیون آموزش و تحقیقات در مجلس را گرفته و دولت و مجلس همنظر شدهاند، دیگر چه انتظاری میتوان داشت که این قانون بتواند به سرانجامی برسد؟! حتی با تصویب قانونی که باز هم حذف کنکور را تا پنج سال دیگر نوید دهد، به راستی چگونه میتوان تضمین نمود که پنج سال دیگر هم همین وضعیت حاکم نباشد و تمهیدات لازم باز هم فراهم نگردد و الی آخر و سرانجام اینکه چگونه یک سازمان درآمدزا مانند سازمان سنجش آموزش کشور که با استفاده از رانت دسترسی به معلمان و اساتید طراح سوال کنکور، بدون هیچ هزینه تبلیغاتی، سالانه درآمدهایی هنگفت کسب میکند، باید در جهت خودکشی خود گامهای موثر و مفید بردارد؟! و در این میان چه اهمیت دارد که مدرسه به جای آموزش علم، به آموزش فن و تکنیک تستزنی
میپردازد که هم کلاسهایش سودآور است و هم رتبههای عالی کنکور، شان و اعتبار مدرسه را بالا میبرد یا چه اهمیت دارد که دانشآموز به جای رغبت به گذراندن وقت خود در آزمایشگاه و کارگاه، از سالها پیش در کلاسهای کنکور ثبتنام کند و تستهای طبقهبندی شده بزند یا چه اهمیت دارد که یک نوجوان باید لااقل یک سال تمام زندگی را بر خود و خانواده خود زهر کند تا بتواند به دانشگاه راه یابد و چه اهمیت دارد که ممکن است دانشآموزی بهرغم زهر کردن زندگی بر خود و اطرافیان، بر اثر یک اشتباه کوچک بر سر جلسه، مجبور شود یک سال دیگر همین صبر همراه با زجر را ادامه دهد و چه اهمیت دارد اگر حتی کلاسهای کارشناسی دانشگاهها هم به کلاسهای کنکور ارشد تبدیل شوند و همچنین احتمالا در آینده کلاسهای کارشناسی ارشد برای کنکور دکتری و... این است شرححال کشوری که میخواهد قلههای علم و دانش در جهان را فتح کند و ادعا میشود سرعت رشد علمی آن 11 برابر میانگین جهانی است. ای کاش نظری هم به کیفیت مقالات تولیدی انداخته میشد و سهم کپیهای مکرر از مقالات دیگر جدا میگشت تا دانسته شود که چند درصد تولید علم واقعی در دانشگاههای این کشور صورت میگیرد. از
دانشجویانی که از ابتدا یاد گرفتهاند به جای علم به معنای واقعی کلمه، به پوسته خارجی آن بچسبند و توفیقهای رتبهای و رزومهای را هدف قرار داده و کسب علم به معنای حقیقی را یک شوخی بیمزه بدانند، جز این چه انتظاری میتوان داشت؟! و در نهایت این سوال همیشه ذهن مرا به خود مشغول میدارد که چگونه برترین دانشگاههای جهان از اقصی نقاط دنیا بدون کنکور دانشجو میپذیرند و دانشگاههای ایران که در ردهبندیهای جهانی هیچ جایگاهی در برترینها ندارند، اینگونه تمهیدات عجیبی برای ورود در نظر گرفتهاند؟!
ارسال نظر