گفتوگو با پیمان خازنی آهنگساز به بهانه انتشار آلبوم «همهمه کاشیها»
نگران دیده نشدن کارهایم نیستم
لیلا رضایی
پیمان خازنی آهنگسازی است که در سالهای اخیر حضور فعالی در عرصه موسیقی داشته است و بسیاری از آهنگهای او به خاطره جمعی مردم بدل شده است. این آهنگساز متولد سال ۱۳۶۲ است. او از پنج سالگی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران به نواختن سه تار مشغول شد و از هفت سالگی نواختن تار را آغاز کرد. در سن هشت سالگی نزد کیوان ساکت نوازندگی را ادامه داد و از یازده سالگی به عنوان نوازنده در ارکستر فعالیت کرد. او در این سالها از محضر اساتیدی چون امیر اسلامی، هنگامه اخوان و رامین بهنام بهره برد و همچنین تحصیلات خود را در رشته مردمشناسی به پایان رساند.
لیلا رضایی
پیمان خازنی آهنگسازی است که در سالهای اخیر حضور فعالی در عرصه موسیقی داشته است و بسیاری از آهنگهای او به خاطره جمعی مردم بدل شده است. این آهنگساز متولد سال ۱۳۶۲ است. او از پنج سالگی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران به نواختن سه تار مشغول شد و از هفت سالگی نواختن تار را آغاز کرد. در سن هشت سالگی نزد کیوان ساکت نوازندگی را ادامه داد و از یازده سالگی به عنوان نوازنده در ارکستر فعالیت کرد. او در این سالها از محضر اساتیدی چون امیر اسلامی، هنگامه اخوان و رامین بهنام بهره برد و همچنین تحصیلات خود را در رشته مردمشناسی به پایان رساند. نخستین آلبوم پیمان خازنی با نام «شوخی» اثری تلفیقی از تار و پیانو بود که در سال ۱۳۸۸ منتشر شد. بعد از انتشار آن آلبوم با چهرههایی همچون علی رستمیان، سینا سرلک، سالار عقیلی، حسین علیشاپور و... همکاری کرد و که حاصلش آلبومهایی است که در فضای موسیقی ایران مورد توجه قرار گرفته است. تازهترین اثر این آهنگساز با عنوان «همهمه کاشیها» در دسترس علاقه مندان است. در این آلبوم ۶ قطعه بیکلام با تار اجرا شده که بر اساس ۶ قطعه شعر از شاعران معاصر ادبیات فارسی پدید آمده است.
در آلبوم «همهمه کاشیها» تجربه تازهای را روایت کردید. اگر ممکن است از این تجربه بگویید.
به هر حالی هر اثری که از یک هنرمند منتشر میشود دارای تفاوتهایی نسبت به دیگر کارهای اوست. برای من هم از این قاعده مستثنی نبوده و آلبومهای جدیدم نسبت به دیگر آلبومهایم از تفاوت ویژهای برخوردارند. مثلا آلبوم «چکاوک» مجموعهای از ساختههای من با صدای محسن شاهرودی و دکلمه محمد صالح علا است که ساختاری شبیه به ارکستر گلهای سابق با نگاهی امروزی دارد. بارها درباره انتخاب خواننده این آلبوم از من سوال شده است و پاسخ من همان ایجاد تفاوت است. چون او نباید شبیه هیچکس دیگری بخواند و باید خودش باشد. خواننده باید خودش باشد، نه کپی برابر اصل اساتید.
من در کل صداهایی را دوست دارم که خودشان باشند، چه به لحاظ جنس صدا و چه به لحاظ نوع تحریر و تکنیک خواندن. با دیدن محسن شاهرودی او را برای خواندن این کار مناسب دیدم و زمانی که صدایش را در استودیو شنیدم از انتخاب خود خشنود شدم. در این کار جدید اما طور دیگری اتفاق افتاد. احساس کردم باید به گونه دیگری کار کنم و فکر میکنم موفق شدهام. چرا که استاد رامین بهنام آهنگساز و مدرس موسیقی معتقد است این آلبوم این اجازه را به مخاطب میدهد تا از هر قطعه برداشت خود را داشته باشد که در نهایت تضاد و تفاوت به هنر میانجامد. ایشان گفتند که من آزادانه و بسیار درست روی حوزه بداهه نوازی و آهنگسازی آلبوم تمرکزکردهام.
چرا در اغلب آلبومهایتان از دکلمه بهره میبرید؟ آیا کارهایتان به تنهایی نمیتواند موثر واقع شود؟
صداهای خاص همیشه فرصت خوب گوش کردن را به شنونده میدهد. در زمانی که همه چیز و حتی صدا تکراری شده است، به نظر میرسد صداهای دوست داشتنی میتوانند در دل شنونده نفوذ کنند و تاثیر بسزایی داشته باشند.
استاد ساکت نیز در تعریف از شما به خود بالیدهاند که شاگردی چون شما تربیت کردهاند.
خوشحالم که چنین اتفاقی افتاده است و چنین شاگردی هستم که استادم از من رضایت دارد. روزهایی را به یاد دارم که بیش از ده ساعت به تمرین تکنیک میپرداختم. در این تمرینهای مستمر به یکسری اتودهایی دست پیدا میکردم که بعضا به صورت بداهه یا از پیش طراحی شده به آنها دست یافته بودم. سعی کردم آنها را روی صحنه ببرم و از همراهی گیتار کلاسیک و فلامنکو و قانون و پیانو کلاسیک استفاده کردم. زمانی که این قطعهها امتحان خود را پس دادند تصمیم گرفتم گلچین تجربیات چند سال روی صحنه بودنم را به صورت آلبومی ارائه دهم. از دلایلی که استاد ساکت من را حمایت میکنند همین مقوله تلفیق و... است.
تلفیقهایی که در کارهای شما مشهود است معمولا به سازبندی مرتبط است. آیا صرف چنین چیزی به تلفیق میانجامد؟
در آلبوم «شوخی» از تلفیق صدای تار و پیانو بهره بردهام. پیش از این اگر شما دقت کرده باشید خواهید دید که بیشتر کارهای تلفیقی در موسیقی از سه تار بیشترین استفاده شده است. چون سه تار قابلیت بیشتری در همنشینی با سازهای غربی نسبت به تار دارد.در کارهای پاپ هم آن زمان که میخواهند از صدای سازهای سنتی استفاده کنند کمتر از صدای تار استفاده میکنند. اما صرف اینکه ما از سازهای سنتی در کنار سازهای غربی استفاده کنیم و بگوییم کار تلفیقی کردهایم، درست نیست و موجب نمیشود که کار تلفیقی تولید کرده باشیم. ضمن اینکه یادمان نرود هر سازی که در قطعهای از موسیقی استفاده میشود، مسوولیتی دارد که هیچ ساز دیگری نمیتواند آن را انجام دهد. اما در کل چون من نوازنده تار هستم و بیست سال از عمرم را صرف نوازندگی و شناخت این ساز کردهام، از ساز تخصصیام درکارهایم بیشتر استفاده میکنم. شاید اگر نوازنده ویولن بودم از ویلن برای تلفیق استفاده میکردم.
اما شما در جایی گفته بودید در آلبوم «شوخی» تار بیشتر به هویت متفاوت دیگر تغییر یافته است، و دیگر آن ایرانی بودن خود را ندارد.
من صدا و ظرفیتی از تار را نشان دادهام که هیچ گاه نشان داده نشده بود و این یک تجربه خوب و جالب برایم بود. من با تار قدم به جایی گذاشتم که شاید در طول تاریخ هنرمندان اندکی به آنجا وارد شده باشند و طبیعی است که برای دیگران ناشناخته باشد. برای اینکه بتوانم تار را به جهانیان نشان دهم باید ذائقه آنها را ارائه میکردم. اگر قرار بود موسیقی ایرانی صرفا به شکل اصیل و با رنگ و بوی کاملا ایرانی مورد پذیرش طبع آنها قرار بگیرد موسیقی ایرانی الان جهانی بود. پس این تصور را فراموش کنید که من تار را باید سنتی مینواختم تا شاید مورد پسند واقع شود. قبلا هم این موضوع را گفته ام و بازهم میگویم که من نمیتوانستم به خاطر بسته بودن حوزه دید عدهای فاصله خود را کم کنم و بنابراین تا توانستم به پیش رفتم. در نظر دیگران هرچه بیشتر اوج میگیری کوچکتر دیده میشوی و این برای من اهمیتی ندارد. هدفم معرفی تار و گذر از مرزها بود که به خوبی انجام شد. به گفته یکی از موسیقیدانان بزرگ ایران برای گذر از مرزها ابتدا باید مرزها را شناخت، تلفیقی که با اشراف و احاطه بر اصالتهای فرهنگی نباشد دارای ارزش هنری نیست. شاید فقط بتوان با آن جلب توجه کرد. من همیشه سعی کردهام پیشرو باشم.
کاری که در میان مردم جایگاهی نداشته باشد، به چه درد میخورد؟
این ذات مردم عادی است که همیشه به دنبال کارهای متوسط هستند. من برای عوام کار نمیسازم بلکه توجهم سمت خواص است و درکنار آن به عوام و سلیقهشان میاندیشم تا بتوانم فرهنگسازی کنم.
در تلفیق از شیوه چه کسانی بهره میبرید؟
از هیچکس ولی کارهنرمندانی همچون عزیزا مصطفیزاده، پیتر گابریل و اعظم علی را بسیار دوست دارم.
به نظرتان آلبوم «همهمه کاشیها» میتواند جای مناسبی در بازار پیدا کند؟
کار خوب همیشه خریدار دارد و من معتقدم اگر کاری شایسته باشد در طول زمان خود را نشان میدهد و جای خود را باز میکند. نگران دیده نشدن کارهایم نیستم چون تجربه ثابت کرده که مردم از کار خوب استقبال میکنند و کار خوب شنیده میشود. بخصوص کارهای تلفیقی!
موسیقی تلفیقی از نظر شما چه جور موسیقیای است؟
موسیقی تلفیقی گونهای از موسیقی امروزه است که از هم مشرب شدن دو یا چند فرهنگ پدید میآید، به شرط آنکه ما زیر ساختهای فرهنگی را که همان هویت اقلیمی موسیقایی است حفظ کنیم. البته من از واژه تلفیق، برای نامگذاری روی این طرز فکر موسیقایی خیلی خوشحال نیستم و شاید اولین بار بهکار بردن این واژه برای این گونه موسیقایی اشتباهی است که دیگر به سختی قابل جبران باشد. من ترجیح میدهم به جای موسیقی تلفیقی، از واژه موسیقی نو استفاده کنم. تلفیق موضوع جدیدی در هنر ایران و دنیا نیست. در طول تاریخ هنر دنیا همواره شاهد افزودن اندیشههای جدید به مکاتب قبلی هستیم.
پس میتوان گفت هنر دنیا در هر لحظه در حال تلفیق شدن است. با نگاهی اجمالی به سیر تکاملی تاریخ هنر دنیا به این مهم دست خواهیم یافت که هنر در چند هزار سال گذشته در حال آمیختن با تجربیات روزمره هنرمندان بوده است و این سیر ادامه خواهد داشت. من به موسیقی تلفیقی اعتقاد دارم، ولی موسیقی که به درستی تلفیق شود. تلفیق فقط مخلوط کردن فرهنگها نیست و این امر اصول و قواعدی دارد. اگر به درستی انجام پذیرد با ارزش و محترم است. به نظر من هر کسی صلاحیت تلفیق موسیقی را ندارد. افرادی که بر گونههای مختلف فرهنگی اشراف داشته باشند؛ یعنی چند فرهنگ مورد نظر را به لحاظ موسیقایی بشناسند، صلاحیت این کار را دارند.
آیا نیاز به حمایتی در این زمینه دارید؟
از آنجایی که هنر موسیقی یکی از پرخرجترین هنرهای دنیاست، در همه جای دنیا حمایتهای مالی و یارانه دولتی به آن تعلق میگیرد وگرنه ریشه آن میخشکد. امروزه در ایران گروههای کثیری در سبکهای مختلفی به صورت خودجوش مشاهده میکنیم. جوانانی که بدون هیچ چشم داشتی میآیند تا دین خود را به فرهنگشان ادا کنند. حفظ آنها وظیفه هر ایرانی فرهنگدوست است.از مخاطبان گرفته که وظیفه پر کردن سالنها را دارند تا مسوولان که باید حامی این جوانان باشند.
در زمینه موسیقی فیلم، فعالیت شما گسترده است. در این خصوص با مشکلی روبهرو نشدهاید که دست و پاگیر باشد بخصوص اینکه طرفدار موسیقی تلفیقی هستید. آیا تفاوتی در این موسیقی با دیگر موسیقیهایی که کار میکنید هست؟
من زمانی که آهنگسازی آزاد میکنم، دغدغهای جز خلق رپرتوار شخصی ندارم. رپرتواری که جز خطوط موسیقایی هیچ چیز دیگری در پیکره آن نقش بسزایی ندارد، موسیقی من در این حالت در خدمت خودش است. ولی در آهنگسازی روی فیلم داستان چیز دیگری است. آنجا دیگر موسیقی من در خدمت تصویر است، پس در اینجا من به عنوان آهنگساز اگر در خدمت تصویر نباشم و موسیقی من به هدف تصویر کمک نکند، من آهنگساز خوبی برای فیلم نیستم. هر آهنگساز ممتازی صرفا نمیتواند موسیقی فیلمساز خوبی باشد. این مساله در سرتاسر دنیا بارها دیده شده است که برخی آهنگسازان بزرگ نتوانستهاند در موسیقی فیلم سربلند بیرون بیایند.
شناخت مناسب از تصویر، استفاده صحیح از جنس صداهای انتخاب شده در طول فیلم، بهکار بردن حجم صحیح در جای درست، انتخاب صحیح تم اصلی و بسط صحیح و استفاده مناسب از ریتم، نکات ریزی هستند که یک موسیقی فیلم را ممتاز میکنند. یک فیلم دارای یک تم اصلی است. این در حالی است که اگر موسیقی از این امر تبعیت نکند؛ مخاطب را گیج میکند. اکثرا شاهد موسیقیهایی هستیم که مشکلات اساسی دارند و جالب است که بگویم موسیقی در ایران از بیاهمیتترین عوامل تصویر به حساب میآید. البته در حوزه کوچکی هم اینطور نیست؛ ولی اکثرا به همین نحو است. موسیقیهایی با اصوات سطح پایین دیجیتالی بدون جملهبندی صحیح موسیقایی ساخته و اجرا و پخش میشوند و کمتر شاهد چیزی تحت عنوان نظارت بر کیفیت آن هستیم. البته از حق نگذریم، آهنگسازانی در ایران داریم که در ژانر موسیقی واقعا در سطح خوبی فعال هستند.
فکر میکنید در میان اهل فن از این آلبوم استقبال شود؟
واقعیت این است که بله، اینطور فکر میکنم. عباس سجادی «همهمه کاشیها» را کاری قابل تامل دانسته است و استاد نادر مشایخی نیز آن را اثری دارای جنبههای متفاوت خوانده است.
کارهای دیگری از این دست از شما خواهیم شنید؟
نه با همین خصوصیات فردی، بلکه کارهایی با همین امضا و البته متفاوتتر از همیشه!
ارسال نظر