گفتوگو با ستاره اسکندری به بهانه فعالیتهایش در عرصه تئاتر:
بازیگر شدم تا دیده شوم
مهرداد نصرتی - اعظم حسن تقی
ستاره اسکندری، بازیگر تلویزیون و سینما را با نقشهای فراوانی به یاد میآوریم؛ اما بعید است کسی جایگزینی تراژیک این بازیگر را به جای پوپک گلدره در سریال نرگس سیروس مقدم فراموش کند که با بازی محکم و قابل قبولش نقش را به خوبی به مقصد رساند.
این بازیگر که پیشینه تئاتری پر و پیمانی دارد و در کارنامهاش، دوبار جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره تئاتر فجر برای بازی در نمایشهای « هم هوایی» و «سعادت لرزان مردمان تیره روز» در سال های ۱۳۷۹ و ۱۳۹۳دیده میشود. با ستاره اسکندری به بهانه تمرین این روزهای تئاترش و سالهای تاکنون بازیگریاش گفتوگوی مفصلی کرده ایم که گزیده آن را میخوانید.
ستاره اسکندری، بازیگر تلویزیون و سینما را با نقشهای فراوانی به یاد میآوریم؛ اما بعید است کسی جایگزینی تراژیک این بازیگر را به جای پوپک گلدره در سریال نرگس سیروس مقدم فراموش کند که با بازی محکم و قابل قبولش نقش را به خوبی به مقصد رساند.
این بازیگر که پیشینه تئاتری پر و پیمانی دارد و در کارنامهاش، دوبار جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره تئاتر فجر برای بازی در نمایشهای « هم هوایی» و «سعادت لرزان مردمان تیره روز» در سال های ۱۳۷۹ و ۱۳۹۳دیده میشود. با ستاره اسکندری به بهانه تمرین این روزهای تئاترش و سالهای تاکنون بازیگریاش گفتوگوی مفصلی کرده ایم که گزیده آن را میخوانید.
مهرداد نصرتی - اعظم حسن تقی
ستاره اسکندری، بازیگر تلویزیون و سینما را با نقشهای فراوانی به یاد میآوریم؛ اما بعید است کسی جایگزینی تراژیک این بازیگر را به جای پوپک گلدره در سریال نرگس سیروس مقدم فراموش کند که با بازی محکم و قابل قبولش نقش را به خوبی به مقصد رساند.
این بازیگر که پیشینه تئاتری پر و پیمانی دارد و در کارنامهاش، دوبار جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره تئاتر فجر برای بازی در نمایشهای « هم هوایی» و «سعادت لرزان مردمان تیره روز» در سال های 1379 و 1393دیده میشود. با ستاره اسکندری به بهانه تمرین این روزهای تئاترش و سالهای تاکنون بازیگریاش گفتوگوی مفصلی کرده ایم که گزیده آن را میخوانید.
ستاره اسکندری را بیشتر باید تئاتری دانست یا بازیگر سینما و تلویزیون؟
فکر کنم اگر کسی اندک مروری بر کارنامه بازیگری من داشته باشد، نقش پررنگ تئاتری مرا خواهد دید. من از معدود بازیگران تئاتر بودم که کار تصویری هم همزمان انجام میدادم. با اینکه تئاتر را خیلی دوست دارم و خیلی گزیده تئاتر کار میکنم؛ اما این توفیق را داشتهام که در بازیهایم، با استادان بزرگی نظیر دکتر علی رفیعی و استاد بیضایی و جوانهایی که حرفی برای گفتن داشتهاند، کار کنم. کارنامه من در تئاتر خیلی کارنامه گزیدهای است.
گرایشتان به کار تصویر باعث شده گزیده کارتر باشید؟
اصلا برای تثبیت این گزیده کاری، در عرصه تصویر هم فعال بودهام. عرصه تصویر برای من منبع درآمد خیلی خوبی، برای اینکه زندگیام را راحتتر بگذرانم محسوب میشده است. برای اینکه بتوانم در عرصه تئاتر گزیدهتر کار کنم، در این عرصه کار کردهام. من همیشه نگاهم به مقوله تلویزیون و تئاتر اینگونه بوده است. من همیشه سعی کردهام بهعنوان بازیگر در هر عرصهای تمام توانم را بگذارم.
تجربههای بازیگریتان در تئاتر به کار بازیگریتان در مدیومهای دیگر هم آمد؟
صد در صد. در سریال «نرگس» یا «مرگ تدریجی یک رویا»، من توانستم در تلویزیون کمی غیرکلیشهای عمل کنم. یعنی آگاهانه انتخاب کردم که همیشه در یک نقش مثبت حضور نداشته باشم و سعی کردم همان تنوعی را که در کاراکترهای تئاتر وجود دارد در تلویزیون هم پیاده کنم تا برای مردم تکراری نباشم.
از حضور تراژیکتان در سریال نرگس بگویید.
حضور من در سریال نرگس، فقط و فقط به خاطر یک اخلاقمندی بود چون زمانی که از من دعوت به کار شد، پوپک در کُما بود، من آن زمان شنیدم که بعضی از همکارانم گفته بودند که ما میآییم به شرط اینکه راشهای پوپک دور ریخته شود و ما نقش را از اول بازی کنیم. واقعا فقط یک اخلاقمندی باعث شد که من فکر کنم اگر من جای پوپک بودم، ترجیح میدادم کسی ادامه کار مرا بازی کند. آن زمان تا پایان تصویربرداری سریال نرگس، کماکان پوپک در کُما بود و شاید چهارماه بعد از تصویربرداری سریال نرگس از دنیا رفت، یعنی ما تصویربرداری این سریال را در آذرماه تمام کردیم و پوپک، اردیبهشت ماه از دنیا رفت. من هر آن احتمال میدادم که پوپک از آن خواب سنگین بیدار شود. برنمیتابیدم و در سلیقه من نبود که کسی حذف شود و من نقش را از اول بازی کنم. با وجود این وقتی سریال، شروع به پخش شد، ترسیدم و فکر کردم، خدایا من چه کار کردم. ولی به هر حال من هیچ وقت یادم نمیرود که مادر پوپک، طی تماس تلفنی به من گفتند که تو باعث شدی که پوپک، در اوج خداحافظی کند. در صورتی که میشد پوپک حذف شود و خیلی هم کسی او را به خاطر نداشته باشد.
برای پذیرفتن این نقش از عقلتان مشورت گرفتید یا احساساتتان؟
درست است که ما با فرهنگی زندگی میکنیم که موجی عظیم، احساسات آدمها را برمیانگیزد اما من همیشه سعی میکنم عقلانیت را مد نظر قرار بدهم. زمانی که پذیرفتم ادامه نقش پوپک را بازی کنم، بسیاری از همکارانم با من تماس گرفتند و گفتند که اشتباه میکنی و با این کار پرونده بازیگری خود را میبندی. چون اگر پوپک از این خواب برخیزد حتما تو را زیر سوال خواهد برد. در شرایطی که من به این مساله، نگاهی کلانتر داشتم و میدانستم پوپک اگر از خواب برخیزد، من بابت این بودن، دلیل دارم. در نتیجه سعی کردم در نبودنش هم همین کار را پیشه کنم. بحث بر سر این قضیه، بحث بر سر یک عرصه و اثر است و به نظر من در ساخت یک اثر، گاهی لازم است آدمها پا روی خودشان بگذارند و این خاصیت بازیگری است. در حقیقت بحث این کار، ورای شخصیت من و پوپک بود.
هیچ وقت حضورتان در عرصه تصویر، محدودیتهایی برای زندگی شخصیتان ایجاد نکرده است که فکر کنید بهتر بود در این عرصه فعال نبودید؟
نه! هیچ وقت. به هر حال واقعیت این است که شهرت تبعاتی در پی دارد که بخشی از این تبعات، از جمله ورود به دنیای خصوصی زندگی آدمها منفی است اما بخش عمدهای از این شهرت، لذتبخش است.
شهرت را دوست دارید؟
من با خودم تعارف ندارم. علت اینکه بازیگر شدم این است که من از عنفوان جوانی، دوست داشتم دیده شوم! من مدتی ساز میزدم، نقاشی میکردم اما هیچکدام از این کارها چون نمود بیرونی نداشت، مرا اقناع نمیکرد. من تکلیفم خیلی با خودم روشن است. نیاز به دیده شدن، مرا به سوی بازیگر شدن، سوق داد.یکی دیگر از دلایل بازیگر شدن من، ترس من از مرگ بود. دلیل اینکه من در ۱۸ سالگی بازیگری را انتخاب کردم این بود که از مرگ خیلی میترسیدم و میترسم. بازیگری این فرصت را به من میداد که مدام شخصیتی را خلق کنم و آن را از دنیا ببرم. تمام شود و من مدام زندگی دیگری را شروع کنم.شاید من از آن دسته بازیگرانی باشم که کمی آگاهانه به این عرصه گام گذاشتم. ضمن اینکه اصل بازیگری برایم مهم بود، نه شغل بازیگری.
کاری بوده که فکر کرده باشید، کار خوبی است، اما در نهایت از آن کار راضی نباشید؟
نه واقعا این طور نبود. من هر کاری انجام دادم، اندازههای کار را میدانستم. بسیاری از کارها بوده که من میدانستم که کارهای خوبی میشود و بسیاری از کارها هم میدانستم به لحاظ نقشی که من در آن دارم، درجه یک نمیشود. در مجموع چیزی خارج از انتظار من هیچ گاه اتفاق نیفتاده است.
اولین باری که شما دیده شدید و حس کردید الان میگویند ایشان خانم ستاره اسکندری ست، از مجرای کار کدام مجموعه تلویزیون یا سینمایی بود؟
من با مجموعه خانه شماره ۱۳ به کارگردانی آقای اسماعیل میهندوست که سال۱۳۷۵ از شبکه یک سیما پخش میشد در تلویزیون مطرح شدم. این مجموعه کاری از گروه اجتماعی شبکه یک بود. در این مجموعه من و کیوان محمود نژاد نقش خواهر و برادر را بازی میکردیم. آقای اسماعیل داورفر نقش پدرمان را داشتند و خانم محبوبه بیات، مادرمان بودند. در این مجموعه رابطه خواهر و برادری بین من و کیوان محمود نژادخیلی شیرین و واقعی به تصویر کشیده میشد. در حین پخش این سریال یادم است که یک روز در میدان انقلاب در حالی که میوه خریده بودم و داشتم به سمت خانه میرفتم، خانمی به من نزدیک شد و گفت: آخی الهی بمیرم! تو در زندگیات هم اینقدر کار میکنی که در آن مجموعه کار میکنی!» به این ترتیب بود که من خیلی زود با تجربه شیرین دیده شدن مواجه شدم.
پیش آمده در یک نقش آن قدر فرو بروید و آن را جدی بگیرید که لااقل تا مدتها بعد نتوانید از آن خارج شوید؟
نه! تا به حال این اتفاق دست کم با این شدت و حدت اتفاق نیفتاده است. اوایل کار که تکنیک کمتری میدانستم و خیلی با دل و روح، درگیر کار میشدم کمی تفکیک کاراکترهایی که نقش آنها را اجرا میکردم از زندگی شخصیام، کار سختی بود. ولی هرچه آدم با تجربهتر میشود، میآموزد که چگونه آن شخصیت را از روح خود جدا کند.
کار کردن با کدام کارگردان در عرصه تصویر، برایتان لذتبخشتر بود؟
حضور من در عرصه تلویزیون با خانه شماره ۱۳ کار آقای اسماعیل میهن دوست اتفاق افتاد. اعتمادی که گروه به منِ جوان کرده بود، برایم بسیار خوشایند بود. ترجیح میدهم پرسش شما را اینگونه جواب دهم که کدام کارگردانها به من کمک کردند که به بازیگر مولف شدن نزدیکتر شوم. من چند نقطه عطف در کارنامه کاری خود میبینم.
حضورم در سریالی مانند «با من بمان» به کارگردانی آقای حمید لبخنده یکی از این کارها بود. آقای حمید لبخنده برای حضور بازیگران تئاتری ارزش و احترام زیادی قائل هستند. با اینکه من در این مجموعه، نقش خیلی پررنگی نداشتم، اما اجازهای که ایشان به من دادند برای خلق شخصیتی ورای متنی که وجود داشت و دادن جایگاهی به من برای اجرای این کار، برایم بسیار ارزشمند بود. من بعد از این کار با کارگردانان بسیار خوبی مانند احمد امینی، سیروس مقدم، اصغر فرهادی و... کار کردم.
دومین اتفاق در زندگی من که موجب شد من بتوانم به خودم اعتماد کنم و قدم در عرصه کارگردانی بگذارم، حضور در کار آقای جیرانی بود. ایشان این فضا را به آدم میدادند که خودش را بسازد به خودش از بیرون نگاه کند و جایی بین کارگردانی و بازیگری قرار بگیرد. همانگونه که من حضورم را در تئاتر مدیون دکتر علی رفیعی هستم که به من فضا برای بازیگر مولف بودن دادند، در بخش تصویر آقای جیرانی این فضا را برای من به شدت مهیا کردند. من نوع بودنم در کارهای بعد از کار آقای جیرانی، کاملا متفاوت است.
ستاره اسکندری، بازیگر تلویزیون و سینما را با نقشهای فراوانی به یاد میآوریم؛ اما بعید است کسی جایگزینی تراژیک این بازیگر را به جای پوپک گلدره در سریال نرگس سیروس مقدم فراموش کند که با بازی محکم و قابل قبولش نقش را به خوبی به مقصد رساند.
این بازیگر که پیشینه تئاتری پر و پیمانی دارد و در کارنامهاش، دوبار جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره تئاتر فجر برای بازی در نمایشهای « هم هوایی» و «سعادت لرزان مردمان تیره روز» در سال های 1379 و 1393دیده میشود. با ستاره اسکندری به بهانه تمرین این روزهای تئاترش و سالهای تاکنون بازیگریاش گفتوگوی مفصلی کرده ایم که گزیده آن را میخوانید.
ستاره اسکندری را بیشتر باید تئاتری دانست یا بازیگر سینما و تلویزیون؟
فکر کنم اگر کسی اندک مروری بر کارنامه بازیگری من داشته باشد، نقش پررنگ تئاتری مرا خواهد دید. من از معدود بازیگران تئاتر بودم که کار تصویری هم همزمان انجام میدادم. با اینکه تئاتر را خیلی دوست دارم و خیلی گزیده تئاتر کار میکنم؛ اما این توفیق را داشتهام که در بازیهایم، با استادان بزرگی نظیر دکتر علی رفیعی و استاد بیضایی و جوانهایی که حرفی برای گفتن داشتهاند، کار کنم. کارنامه من در تئاتر خیلی کارنامه گزیدهای است.
گرایشتان به کار تصویر باعث شده گزیده کارتر باشید؟
اصلا برای تثبیت این گزیده کاری، در عرصه تصویر هم فعال بودهام. عرصه تصویر برای من منبع درآمد خیلی خوبی، برای اینکه زندگیام را راحتتر بگذرانم محسوب میشده است. برای اینکه بتوانم در عرصه تئاتر گزیدهتر کار کنم، در این عرصه کار کردهام. من همیشه نگاهم به مقوله تلویزیون و تئاتر اینگونه بوده است. من همیشه سعی کردهام بهعنوان بازیگر در هر عرصهای تمام توانم را بگذارم.
تجربههای بازیگریتان در تئاتر به کار بازیگریتان در مدیومهای دیگر هم آمد؟
صد در صد. در سریال «نرگس» یا «مرگ تدریجی یک رویا»، من توانستم در تلویزیون کمی غیرکلیشهای عمل کنم. یعنی آگاهانه انتخاب کردم که همیشه در یک نقش مثبت حضور نداشته باشم و سعی کردم همان تنوعی را که در کاراکترهای تئاتر وجود دارد در تلویزیون هم پیاده کنم تا برای مردم تکراری نباشم.
از حضور تراژیکتان در سریال نرگس بگویید.
حضور من در سریال نرگس، فقط و فقط به خاطر یک اخلاقمندی بود چون زمانی که از من دعوت به کار شد، پوپک در کُما بود، من آن زمان شنیدم که بعضی از همکارانم گفته بودند که ما میآییم به شرط اینکه راشهای پوپک دور ریخته شود و ما نقش را از اول بازی کنیم. واقعا فقط یک اخلاقمندی باعث شد که من فکر کنم اگر من جای پوپک بودم، ترجیح میدادم کسی ادامه کار مرا بازی کند. آن زمان تا پایان تصویربرداری سریال نرگس، کماکان پوپک در کُما بود و شاید چهارماه بعد از تصویربرداری سریال نرگس از دنیا رفت، یعنی ما تصویربرداری این سریال را در آذرماه تمام کردیم و پوپک، اردیبهشت ماه از دنیا رفت. من هر آن احتمال میدادم که پوپک از آن خواب سنگین بیدار شود. برنمیتابیدم و در سلیقه من نبود که کسی حذف شود و من نقش را از اول بازی کنم. با وجود این وقتی سریال، شروع به پخش شد، ترسیدم و فکر کردم، خدایا من چه کار کردم. ولی به هر حال من هیچ وقت یادم نمیرود که مادر پوپک، طی تماس تلفنی به من گفتند که تو باعث شدی که پوپک، در اوج خداحافظی کند. در صورتی که میشد پوپک حذف شود و خیلی هم کسی او را به خاطر نداشته باشد.
برای پذیرفتن این نقش از عقلتان مشورت گرفتید یا احساساتتان؟
درست است که ما با فرهنگی زندگی میکنیم که موجی عظیم، احساسات آدمها را برمیانگیزد اما من همیشه سعی میکنم عقلانیت را مد نظر قرار بدهم. زمانی که پذیرفتم ادامه نقش پوپک را بازی کنم، بسیاری از همکارانم با من تماس گرفتند و گفتند که اشتباه میکنی و با این کار پرونده بازیگری خود را میبندی. چون اگر پوپک از این خواب برخیزد حتما تو را زیر سوال خواهد برد. در شرایطی که من به این مساله، نگاهی کلانتر داشتم و میدانستم پوپک اگر از خواب برخیزد، من بابت این بودن، دلیل دارم. در نتیجه سعی کردم در نبودنش هم همین کار را پیشه کنم. بحث بر سر این قضیه، بحث بر سر یک عرصه و اثر است و به نظر من در ساخت یک اثر، گاهی لازم است آدمها پا روی خودشان بگذارند و این خاصیت بازیگری است. در حقیقت بحث این کار، ورای شخصیت من و پوپک بود.
هیچ وقت حضورتان در عرصه تصویر، محدودیتهایی برای زندگی شخصیتان ایجاد نکرده است که فکر کنید بهتر بود در این عرصه فعال نبودید؟
نه! هیچ وقت. به هر حال واقعیت این است که شهرت تبعاتی در پی دارد که بخشی از این تبعات، از جمله ورود به دنیای خصوصی زندگی آدمها منفی است اما بخش عمدهای از این شهرت، لذتبخش است.
شهرت را دوست دارید؟
من با خودم تعارف ندارم. علت اینکه بازیگر شدم این است که من از عنفوان جوانی، دوست داشتم دیده شوم! من مدتی ساز میزدم، نقاشی میکردم اما هیچکدام از این کارها چون نمود بیرونی نداشت، مرا اقناع نمیکرد. من تکلیفم خیلی با خودم روشن است. نیاز به دیده شدن، مرا به سوی بازیگر شدن، سوق داد.یکی دیگر از دلایل بازیگر شدن من، ترس من از مرگ بود. دلیل اینکه من در ۱۸ سالگی بازیگری را انتخاب کردم این بود که از مرگ خیلی میترسیدم و میترسم. بازیگری این فرصت را به من میداد که مدام شخصیتی را خلق کنم و آن را از دنیا ببرم. تمام شود و من مدام زندگی دیگری را شروع کنم.شاید من از آن دسته بازیگرانی باشم که کمی آگاهانه به این عرصه گام گذاشتم. ضمن اینکه اصل بازیگری برایم مهم بود، نه شغل بازیگری.
کاری بوده که فکر کرده باشید، کار خوبی است، اما در نهایت از آن کار راضی نباشید؟
نه واقعا این طور نبود. من هر کاری انجام دادم، اندازههای کار را میدانستم. بسیاری از کارها بوده که من میدانستم که کارهای خوبی میشود و بسیاری از کارها هم میدانستم به لحاظ نقشی که من در آن دارم، درجه یک نمیشود. در مجموع چیزی خارج از انتظار من هیچ گاه اتفاق نیفتاده است.
اولین باری که شما دیده شدید و حس کردید الان میگویند ایشان خانم ستاره اسکندری ست، از مجرای کار کدام مجموعه تلویزیون یا سینمایی بود؟
من با مجموعه خانه شماره ۱۳ به کارگردانی آقای اسماعیل میهندوست که سال۱۳۷۵ از شبکه یک سیما پخش میشد در تلویزیون مطرح شدم. این مجموعه کاری از گروه اجتماعی شبکه یک بود. در این مجموعه من و کیوان محمود نژاد نقش خواهر و برادر را بازی میکردیم. آقای اسماعیل داورفر نقش پدرمان را داشتند و خانم محبوبه بیات، مادرمان بودند. در این مجموعه رابطه خواهر و برادری بین من و کیوان محمود نژادخیلی شیرین و واقعی به تصویر کشیده میشد. در حین پخش این سریال یادم است که یک روز در میدان انقلاب در حالی که میوه خریده بودم و داشتم به سمت خانه میرفتم، خانمی به من نزدیک شد و گفت: آخی الهی بمیرم! تو در زندگیات هم اینقدر کار میکنی که در آن مجموعه کار میکنی!» به این ترتیب بود که من خیلی زود با تجربه شیرین دیده شدن مواجه شدم.
پیش آمده در یک نقش آن قدر فرو بروید و آن را جدی بگیرید که لااقل تا مدتها بعد نتوانید از آن خارج شوید؟
نه! تا به حال این اتفاق دست کم با این شدت و حدت اتفاق نیفتاده است. اوایل کار که تکنیک کمتری میدانستم و خیلی با دل و روح، درگیر کار میشدم کمی تفکیک کاراکترهایی که نقش آنها را اجرا میکردم از زندگی شخصیام، کار سختی بود. ولی هرچه آدم با تجربهتر میشود، میآموزد که چگونه آن شخصیت را از روح خود جدا کند.
کار کردن با کدام کارگردان در عرصه تصویر، برایتان لذتبخشتر بود؟
حضور من در عرصه تلویزیون با خانه شماره ۱۳ کار آقای اسماعیل میهن دوست اتفاق افتاد. اعتمادی که گروه به منِ جوان کرده بود، برایم بسیار خوشایند بود. ترجیح میدهم پرسش شما را اینگونه جواب دهم که کدام کارگردانها به من کمک کردند که به بازیگر مولف شدن نزدیکتر شوم. من چند نقطه عطف در کارنامه کاری خود میبینم.
حضورم در سریالی مانند «با من بمان» به کارگردانی آقای حمید لبخنده یکی از این کارها بود. آقای حمید لبخنده برای حضور بازیگران تئاتری ارزش و احترام زیادی قائل هستند. با اینکه من در این مجموعه، نقش خیلی پررنگی نداشتم، اما اجازهای که ایشان به من دادند برای خلق شخصیتی ورای متنی که وجود داشت و دادن جایگاهی به من برای اجرای این کار، برایم بسیار ارزشمند بود. من بعد از این کار با کارگردانان بسیار خوبی مانند احمد امینی، سیروس مقدم، اصغر فرهادی و... کار کردم.
دومین اتفاق در زندگی من که موجب شد من بتوانم به خودم اعتماد کنم و قدم در عرصه کارگردانی بگذارم، حضور در کار آقای جیرانی بود. ایشان این فضا را به آدم میدادند که خودش را بسازد به خودش از بیرون نگاه کند و جایی بین کارگردانی و بازیگری قرار بگیرد. همانگونه که من حضورم را در تئاتر مدیون دکتر علی رفیعی هستم که به من فضا برای بازیگر مولف بودن دادند، در بخش تصویر آقای جیرانی این فضا را برای من به شدت مهیا کردند. من نوع بودنم در کارهای بعد از کار آقای جیرانی، کاملا متفاوت است.
ارسال نظر