سوغات چین
فاطمه دارابی fdarabii@yahoo. com درباره نویسنده: دانشآموخته کارشناسی عکاسی دانشکده هنرهای زیبا، کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد «مطالعات صلح» دانشگاه Mennonite . تجربه دو هفتهای اولین سفر من به سرزمین پهناور و رنگارنگ چین، از شهر «گوانگجو» آغاز شد؛ یعنی سومین شهر بزرگ چین پس از پکن و شانگهای و همچنین بزرگترین شهر چین در بخش جنوبی این کشور. اولین تصویری که از دیدن «گوانگجو» به ذهن من متبادر شد، تصویر تهران خودمان بود با همان شلوغی و آلودگی و جمعیت و سروصدایش، البته رعایت نظم عمومی و مقررات راهنمایی و رانندگی مطمئنا چند برابر تهران است.
فاطمه دارابی fdarabii@yahoo.com درباره نویسنده: دانشآموخته کارشناسی عکاسی دانشکده هنرهای زیبا، کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد «مطالعات صلح» دانشگاه Mennonite .
تجربه دو هفتهای اولین سفر من به سرزمین پهناور و رنگارنگ چین، از شهر «گوانگجو» آغاز شد؛ یعنی سومین شهر بزرگ چین پس از پکن و شانگهای و همچنین بزرگترین شهر چین در بخش جنوبی این کشور. اولین تصویری که از دیدن «گوانگجو» به ذهن من متبادر شد، تصویر تهران خودمان بود با همان شلوغی و آلودگی و جمعیت و سروصدایش، البته رعایت نظم عمومی و مقررات راهنمایی و رانندگی مطمئنا چند برابر تهران است. آنچه به عنوان یک نکته جالب و خوشایند در جای جای این کلان شهر به چشم میخورد، رقابت مثبت و سازنده بین صاحبان مشاغل است که سعی در جلب مشتری و کسب رضایت او دارند. نسل جوان چینی در ادارهها و مغازهها در حال کار و فعالیت خستگیناپذیری به چشم میخورند و علاقه آنها به خدماترسانی به مشتری با انگیزه و امید بسیار، موضوعی قابلتقدیر است.
البته در حوزه سیاست بینالمللی و منطقهای، آمریکا، ژاپن و کره جنوبی سه رقیب قدر اقتصادی چین به شمار میروند که همین واقعیت موجب آن شده که رسالت ملی مردم چین بیرون کردن این سه رقیب قدرتمند از گود رقابت در آینده بسیار نزدیک باشد. همین حس میهنپرستی و رقابت با کشورهای رقیب، یکی از دلایل داشتن روحیه بالای کار، فعالیت، سازندگی و خدماترسانی در چین امروزه به حساب میآید.
یکی از روزها که از خیابان محل استقرارمان عبور میکردم، صف عدهای دختر و پسر جوان با لباسهای یکدست توجه مرا به خود جلب کرد، درحالیکه خانمی جوان و خوشپوش برای آنها مشغول سخنرانی بود. جالب اینکه رهگذران با بیتوجهی از کنار این صف رد میشدند و انگار آن را امری عادی و روزانه تلقی میکردند. وقتی از همراهم که چند سال ساکن چین است پرسیدم جریان این صف و سخنرانی چیست؟ پاسخ داد اینجا محل یک رستوران معروف چینی است و اینها هم گارسونهای این رستوران و آن خانم جوان هم مدیر رستوران. هر روز صبح قبل از شروع به کار، همه کارکنان در پیادهرو جلوی ورودی رستوران صف میبندند و مدیر وظایف آن روز را برای آنها بر میشمارد و اگر مشکل یا مسالهای از سوی دو طرف باشد، در همینجا مطرح و حل میشود تا در طول روز در امر کار و خدماترسانی به مشتری، شبهه و وقفهای ایجاد نشود.
برایم جالب بود که با تدبیری این چنینی که ظاهرا یک فرهنگ رایج در کشورهای آسیای جنوب شرقی (و شاید کشورهای دیگر) است، مسوولیت کارکنان این رستوران هرروزه برایشان تشریح و توضیح داده میشود تا در طول ساعات کاری که تا آخر شب ادامه دارد جای عذر و بهانهای برای کم کار کردن یا بد کار کردن یا اصلا کار نکردن برای خدمه رستوران باقی نگذارد و به تبع این تدبیر منافع صاحب رستوران فراهم و نیز کرامت و شأن و مقام مشتری هم تا حد زیادی حفظ خواهد شد.
ارسال نظر