«تبعیض» علیه مسلمانان عامل حمله به شارلی ابدو بود
مسلمانان فرانسه احترام میخواهند
مریم فرانسوا سِرا گزارشگرمجلهThe New Statesman برداشتی متداول وجود دارد که شاید حمله غمانگیز به دفتر «شارلی ابدو» در واقع حمله به کاریکاتورها نبود. در عوض، شارلی ابدو نماد هدفی استراتژیک در راستای بخشی از یک تاکتیک گستردهتر «قطبیسازی» است. اطلاعاتی که این روزها منتشر میشود میگوید دستکم یکی از این افراد مسلح یعنی «شریف قواشی» پیوندهای تروریستی طولانی مدتی با عراق داشت و از او بهعنوان واسط و کانال انتقال پول به افراطگرایان یاد میشود که پیکارجویی مشتاق بود. سابقه فعالیتهای تروریستی او به سال ۲۰۰۵ بازمی گردد؛ یک سال پیش از جنجال کاریکاتور مجله دانمارکی.
مریم فرانسوا سِرا گزارشگرمجلهThe New Statesman برداشتی متداول وجود دارد که شاید حمله غمانگیز به دفتر «شارلی ابدو» در واقع حمله به کاریکاتورها نبود. در عوض، شارلی ابدو نماد هدفی استراتژیک در راستای بخشی از یک تاکتیک گستردهتر «قطبیسازی» است. اطلاعاتی که این روزها منتشر میشود میگوید دستکم یکی از این افراد مسلح یعنی «شریف قواشی» پیوندهای تروریستی طولانی مدتی با عراق داشت و از او بهعنوان واسط و کانال انتقال پول به افراطگرایان یاد میشود که پیکارجویی مشتاق بود. سابقه فعالیتهای تروریستی او به سال 2005 بازمی گردد؛ یک سال پیش از جنجال کاریکاتور مجله دانمارکی. این نشان میدهد در حالی که کاریکاتورها قطعا یک عامل محرک بود اما نمیتوانند به مثابه محرکی برای انگیزه قواشی عمل کند. همان طور که معلوم است، او با الگوی به شدت آشنایی پیوند دارد: جوان مسلمان و ناراضی که گرایش اندکی به مذهب داشت اما مایل بود انتقام خود از غرب را رنگ و لعابی سیاسی- دینی دهد.افزون بر این- اگرچه غیرممکن نیست اما- بعید به نظر میرسد که قواشی چند سال صبر کرده باشد تا بعد از انتشار تصاویر توهینآمیز شارلی ابدو، انتقام خود را از این مجله
بگیرد؛ آخرین رسوایی مهم به سال 2012 بازمیگردد آنگاه که این مجله مجموعهای از کاریکاتورها را در پی تظاهرات بر سر ویدئوی یوتیوبی «بیگناهی مسلمانان» منتشر کرد. در عوض، احتمال فزاینده این است که قواشی ممکن است- همانطور که مجله Long War Studies نشان میدهد- آموزش نظامیای را که شاید آرزوی او بود در خارج از کشور دریافت کرده باشد. او ممکن است به یک گروه تروریستی- شاید القاعده، شاید داعش- اعلام وفاداری کرده باشد. القاعده دارای سابقهای طولانی از انتخاب اهداف برای وارد آوردن حداکثر تلفات (و هرج و مرج) است (هم به لحاظ ساختاری و هم نمادین)؛ به قدرت حملات 11 سپتامبر نگاه کنید. در آمریکا، حملات «رندومی» نبود. القاعده به عمد بلندترین ساختمانها در نمادینترین شهر آمریکا - مرکز مالی و نماد پیشرفت آمریکا- را هدف قرار داد. به همین ترتیب، قطار زیرزمینی لندن هم برای حداکثر اختلال در شهر انتخاب شد. شاید آنچه این مردان در لندن هدف قرار دادند «نمادین» بود یعنی یک بحران یا نقطه عطف اروپایی که عاملان میدانستند که میتواند موجب برانگیختن بحثهای داغی در مورد جایگاه مسلمانان در اروپا شود. عاملان حمله به شارلی ابدو در انجام حمله
خود شکافهای عمیق در جامعه فرانسه را عمیقتر کرده و فضایی را به وجود آوردند که مستعد عضوگیری از میان جوانانی است که از خود بیگانه شده و میکوشند تا جایگاه خود را در جامعهای که نسبت به حضور آنها بسیار خصمانهتر شده به دست آورند.
اما چرا فرانسه؟ پیش از همه، این دانمارکیها بودند که جنجال کاریکاتور را آغاز کردند. در سالهای اخیر، فرانسه شاهد افزایش محدودیت بر آزادی مذهبی بود که در بیانیههای سازمان عفو بینالملل و دیگر سازمانهای نظارتی حقوق بشری محکوم شده بود. از ممنوعیت حجاب در مدارس گرفته تا ممنوعیت برقع در فضاهای عمومی- در کنار اختلافهای بیشمار در مورد همه چیز از نمازخانهها گرفته تا غذای حلال- چرخه خشم رسانهها که مسلمانان را هدف گرفته تقریبا دائمی شده است. این مسائل باعث نشده که افراطگرایان از کنار آن بیتوجه عبور کنند. در عوض، باعث شده این افراطگرایان فرانسه را بهعنوان سرزمین بیعدالتی بنگرند که در آن مسلمانان نمیتوانند واقعا احساس کنند که در خانه خود هستند. این افراطگرایان در عوض این وقایع را در فیلمهای تبلیغاتی خود به عنوان توجیهی برای مهاجرت مسلمانان به سرزمینهای تحت کنترل داعش مطرح کردهاند. ما میدانیم که فرانسه یکی از بالاترین تعداد جنگجویانی را دارد که به استخدام گروههای تروریستی درآمدهاند و این نشانهای است از اینکه برخی از این تبلیغات و لفاظیها همچنان طنینانداز است.
دوم، چرا شارلی ابدو؟ این مجله، البته، نقطه کانونی چندین جنجال در فرانسه بود؛ چرا که تصاویری زشت و موهن نسبت به مقدسات ترسیم میکرد. این نشریه با انتخاب خود جهت چاپ تصاویری که بسیاری از نشریات دیگر آن را توهینآمیز میپنداشتند باعث شد که این تصاویر با نفرت پراکنی ضد اسلامی ستوده شود و این مساله بهعنوان اثبات ستیز اساسی میان «اسلام و غرب» جا زده شود و با گونهای از عبارات یاد شود که حاضر به شناسایی مسلمانان غربی یا غربیانی که به دلیل تعصب و نه به دلایل مذهبی به شارلی ابدو اعتراض میکردند، نشد. اگر چه این اختلاف آغازین، شکاف آفرین بود اما میشد حد وسطی هم برای مسلمانان وجود داشته باشد و هم برای غربیان؛ حد وسط برای مسلمانان این بود که وقتی دیدند این نشریه با کارهای خود به دنبال جلب افکار عمومی است به آن اعتراضی نکردند یا با بیتوجهی از کنار آن رد شدند و برای غربیان این بود که مانع این کارها شوند. با این حال، برخی افراد مانند «اولیور سیران» کارمند سابق شارلی ابدو بودند که این مجله را به خاطر تشدید فضای مسموم برای مسلمانان فرانسوی محکوم کردند.
با هدف قرار دادن شارلی ابدو، مهاجمان در تلاش خود برای ایجاد «دو قطبیسازی» موفق شدند. هشتگهای توییتری «من شارلی هستم» که شامل حمایت بیچون و چرا از مجله به جای همدردی با قاتلان بود فقط این شکاف را بیشتر و عمیق تر کرد. این البته کاملا محتمل است که با نشریهای که از مرزهای خود رد شده و به سوی نژادپرستی در غلتید اندک همدردی ای داشته باشیم اما همدردی و انسجام کامل باید با کشتهشدگان باشد. برای بسیاری از مسلمانان، این هشتگها چالشی عجیب بود که میگفت: «شما یا با ما هستید یا با تروریستها». برخی هم با هشتگهای خودشان پاسخ دادند تا بر میل به همبستگی با کشتهشدگان تاکید کرده و نفرت خود از اقدامات افراد مسلح را بیان دارند. نویسنده و کنشگری به نام «زیاب ابو جهجه» هشتگ «من شارلی هستم» را اینگونه آغاز کرد: «برای من، همچون بسیاری از مسلمانان و منتقدان شارلی ابدو، یک اصل مهم همانا اجتناب از در افتادن در گونههایی از «تو تو منی» است که میگوید این حمله از پیش طراحی شده بود». خبرها و رسانههای مختلف این واقعیت را مطرح میکنند که شارلی ابدو «مذهبیون» را مسخره کرده؛ بله، چنین کرده. آنها نمادهای مقدس بسیاری از گروهها را مسخره کردند و آن مسلمانان هم به تکرار و با لحنی به شدت تند واکنش نشان دادند. نه اینکه این باید پاسخی خشنتر را میطلبید بلکه ستودن این مجله به خاطر تسلط نوعی سنت طنز در اروپا لوث کردن سابقه سیاه این نشریه و سر فرود آوردن به یک برداشت ساده از «شما یا با ما هستید یا با تروریستها» است. این روایت فقط در خدمت تندروی از هر دو سو است که میخواهد این تصور را تداوم ببخشد که مسلمانان هیچ جایی در اروپا ندارند. به نظر میرسد آنها اکنون روی همین هدف کار میکنند که «زندگی را برای مسلمانان سختتر سازند» (به نقل از یک نومحافظه کار بریتانیایی) و هواداران القاعده و راستگرایان با یکدیگر همراستا شدهاند تا شرایطی را به وجود آورند که این برداشت را اعتبار بخشند.
اگر این مردان دستاندرکاران فرقهای باشند که داعش نامیده میشود- آخرین توییت در حساب شارلی ابدو کاریکاتوری از البغدادی رهبر داعش بود- پس به جای مصادره این تراژدی بهعنوان ابزاری برای سرزنش کردن مسلمانان به خاطر ناسازگاری ادعایی عقیده شان با «ارزشها و آداب و رسوم اروپایی»، کارهای بسیاری باید انجام شود تا تضمین شود که این از خودبیگانگی عظیم، عمیقتر نمیشود. ما باید تضمین کنیم که شعارهای همبستگی به چیزی بیش از حمایت سست و پرسشبرانگیز از نشریه هدف تبدیل نشود و در عوض مقاومتی را در برابر تمام آن صداهایی به وجود آورد که خواهان فرانسهای از هم گسیخته و دارای شکاف هستند تا شکافهای نگرانکننده را عمیقتر کنند. مساجد و مسلمانان در فرانسه تجربه واکنشی خشونتآمیز را از سر میگذرانند- از جمله حمله نارنجکی- و واقعا زمان آن فرا رسیده تا نفرتی که در پس این قتلها وجود دارد را با کنار هم بودن در پس یک همبستگی مشترک از میان ببریم: همبستگی ریشه دار در پذیرش تفاوت، در احترام به دیگران، و تعهد به شکست آن کسانی که مصمم به نابودی تار و پود مشترک جامعهمان هستند.
اما چرا فرانسه؟ پیش از همه، این دانمارکیها بودند که جنجال کاریکاتور را آغاز کردند. در سالهای اخیر، فرانسه شاهد افزایش محدودیت بر آزادی مذهبی بود که در بیانیههای سازمان عفو بینالملل و دیگر سازمانهای نظارتی حقوق بشری محکوم شده بود. از ممنوعیت حجاب در مدارس گرفته تا ممنوعیت برقع در فضاهای عمومی- در کنار اختلافهای بیشمار در مورد همه چیز از نمازخانهها گرفته تا غذای حلال- چرخه خشم رسانهها که مسلمانان را هدف گرفته تقریبا دائمی شده است. این مسائل باعث نشده که افراطگرایان از کنار آن بیتوجه عبور کنند. در عوض، باعث شده این افراطگرایان فرانسه را بهعنوان سرزمین بیعدالتی بنگرند که در آن مسلمانان نمیتوانند واقعا احساس کنند که در خانه خود هستند. این افراطگرایان در عوض این وقایع را در فیلمهای تبلیغاتی خود به عنوان توجیهی برای مهاجرت مسلمانان به سرزمینهای تحت کنترل داعش مطرح کردهاند. ما میدانیم که فرانسه یکی از بالاترین تعداد جنگجویانی را دارد که به استخدام گروههای تروریستی درآمدهاند و این نشانهای است از اینکه برخی از این تبلیغات و لفاظیها همچنان طنینانداز است.
دوم، چرا شارلی ابدو؟ این مجله، البته، نقطه کانونی چندین جنجال در فرانسه بود؛ چرا که تصاویری زشت و موهن نسبت به مقدسات ترسیم میکرد. این نشریه با انتخاب خود جهت چاپ تصاویری که بسیاری از نشریات دیگر آن را توهینآمیز میپنداشتند باعث شد که این تصاویر با نفرت پراکنی ضد اسلامی ستوده شود و این مساله بهعنوان اثبات ستیز اساسی میان «اسلام و غرب» جا زده شود و با گونهای از عبارات یاد شود که حاضر به شناسایی مسلمانان غربی یا غربیانی که به دلیل تعصب و نه به دلایل مذهبی به شارلی ابدو اعتراض میکردند، نشد. اگر چه این اختلاف آغازین، شکاف آفرین بود اما میشد حد وسطی هم برای مسلمانان وجود داشته باشد و هم برای غربیان؛ حد وسط برای مسلمانان این بود که وقتی دیدند این نشریه با کارهای خود به دنبال جلب افکار عمومی است به آن اعتراضی نکردند یا با بیتوجهی از کنار آن رد شدند و برای غربیان این بود که مانع این کارها شوند. با این حال، برخی افراد مانند «اولیور سیران» کارمند سابق شارلی ابدو بودند که این مجله را به خاطر تشدید فضای مسموم برای مسلمانان فرانسوی محکوم کردند.
با هدف قرار دادن شارلی ابدو، مهاجمان در تلاش خود برای ایجاد «دو قطبیسازی» موفق شدند. هشتگهای توییتری «من شارلی هستم» که شامل حمایت بیچون و چرا از مجله به جای همدردی با قاتلان بود فقط این شکاف را بیشتر و عمیق تر کرد. این البته کاملا محتمل است که با نشریهای که از مرزهای خود رد شده و به سوی نژادپرستی در غلتید اندک همدردی ای داشته باشیم اما همدردی و انسجام کامل باید با کشتهشدگان باشد. برای بسیاری از مسلمانان، این هشتگها چالشی عجیب بود که میگفت: «شما یا با ما هستید یا با تروریستها». برخی هم با هشتگهای خودشان پاسخ دادند تا بر میل به همبستگی با کشتهشدگان تاکید کرده و نفرت خود از اقدامات افراد مسلح را بیان دارند. نویسنده و کنشگری به نام «زیاب ابو جهجه» هشتگ «من شارلی هستم» را اینگونه آغاز کرد: «برای من، همچون بسیاری از مسلمانان و منتقدان شارلی ابدو، یک اصل مهم همانا اجتناب از در افتادن در گونههایی از «تو تو منی» است که میگوید این حمله از پیش طراحی شده بود». خبرها و رسانههای مختلف این واقعیت را مطرح میکنند که شارلی ابدو «مذهبیون» را مسخره کرده؛ بله، چنین کرده. آنها نمادهای مقدس بسیاری از گروهها را مسخره کردند و آن مسلمانان هم به تکرار و با لحنی به شدت تند واکنش نشان دادند. نه اینکه این باید پاسخی خشنتر را میطلبید بلکه ستودن این مجله به خاطر تسلط نوعی سنت طنز در اروپا لوث کردن سابقه سیاه این نشریه و سر فرود آوردن به یک برداشت ساده از «شما یا با ما هستید یا با تروریستها» است. این روایت فقط در خدمت تندروی از هر دو سو است که میخواهد این تصور را تداوم ببخشد که مسلمانان هیچ جایی در اروپا ندارند. به نظر میرسد آنها اکنون روی همین هدف کار میکنند که «زندگی را برای مسلمانان سختتر سازند» (به نقل از یک نومحافظه کار بریتانیایی) و هواداران القاعده و راستگرایان با یکدیگر همراستا شدهاند تا شرایطی را به وجود آورند که این برداشت را اعتبار بخشند.
اگر این مردان دستاندرکاران فرقهای باشند که داعش نامیده میشود- آخرین توییت در حساب شارلی ابدو کاریکاتوری از البغدادی رهبر داعش بود- پس به جای مصادره این تراژدی بهعنوان ابزاری برای سرزنش کردن مسلمانان به خاطر ناسازگاری ادعایی عقیده شان با «ارزشها و آداب و رسوم اروپایی»، کارهای بسیاری باید انجام شود تا تضمین شود که این از خودبیگانگی عظیم، عمیقتر نمیشود. ما باید تضمین کنیم که شعارهای همبستگی به چیزی بیش از حمایت سست و پرسشبرانگیز از نشریه هدف تبدیل نشود و در عوض مقاومتی را در برابر تمام آن صداهایی به وجود آورد که خواهان فرانسهای از هم گسیخته و دارای شکاف هستند تا شکافهای نگرانکننده را عمیقتر کنند. مساجد و مسلمانان در فرانسه تجربه واکنشی خشونتآمیز را از سر میگذرانند- از جمله حمله نارنجکی- و واقعا زمان آن فرا رسیده تا نفرتی که در پس این قتلها وجود دارد را با کنار هم بودن در پس یک همبستگی مشترک از میان ببریم: همبستگی ریشه دار در پذیرش تفاوت، در احترام به دیگران، و تعهد به شکست آن کسانی که مصمم به نابودی تار و پود مشترک جامعهمان هستند.
ارسال نظر