پلاسما راهکار معضل زباله ایران نیست
وحید خاتمی vahyd.khatami@gmail.com گرچه اطلاق عنوان طلای کثیف به زباله عبارت تازه‌ای نیست اما در ایران این طلا را یا دفن می‌کنند یا می‌سوزانند، طی این فرآیند، هزینه هنگفتی به دوش شهرداری‌ها می‌افتد ضمن اینکه ناچارند نسبت به انتقادها درباره غیر بهداشتی بودن این فرآیند نیز پاسخگو باشند. زباله گردها یا جمع آوری کنندگان زباله‌های خشک تنها گروهی هستند که از بسته‌های ساعت 9 شب خانوارها سود می‌برند و می‌توانند بخشی از محتوای این بسته‌ها را برای تبدیل شدن به مواد بازیافتی، بدون هزینه‌ای تهیه کرده و با قیمت خوبی به برخی کارخانه‌ها بفروشند. اما آیا می‌توان سیستم بازیافت زباله را بر اساس یک مدل سودآور طراحی کرد؟ در گفت‌وگو با پروفسور محمد طاهرزاده استاد دانشگاه بوراس درباره وضع بازیافت زباله در ایران و راهکارهای بهبود آن برای تبدیل به یک ساختار درآمدزا پرسیدیم.

سیستم امحا و بازیافت زباله در ایران چه مدل‌هایی را شامل شده و این مدل‌ها چه آسیب‌ها و ضررهایی دارد؟
در بسیاری از کشورهای جهان که ایران نیز شامل آنها می‌شود دو روش دفن و سوزاندن زباله مورد استفاده قرار می‌گیرد. دفن زباله به‌صورت بهداشتی و غیربهداشتی یکی از روش‌های اصلی در این حوزه است که دارای ضررهایی به ویژه در حوزه محیط‌زیستی است زیرا این سیستم موجب آلودگی هوا و انتشار گازهای گلخانه‌ای می‌شود. تولید شیرابه از دیگر ضررهای بهره‌گیری از این شیوه است که مسائل جانبی زیادی را به دنبال خود دارد و در شمال کشور نیز شاهد آن هستیم. از این رو است که گرچه بسیاری موافق این روش هستند اما معتقدند محل دفن نباید نزدیک خانه آنها باشد. اما در کشورهای پیشرو در حوزه بازیافت عملی نظیر دفن زباله برای جلوگیری از آسیب‌های زیست محیطی منسوخ شده است؛ همچنین آنها معتقدند زباله به‌عنوان ماده اولیه و یک منبع برای تولید سایر محصولات باید مورد استفاده قرار گیرد همانند نفت خام که از آن برای تولید محصولات جانبی بهره گرفته می‌شود. با این استدلال دفن زباله در کشورهایی نظیر اتریش، سوئد و هلند ممنوع شده و کشورهایی نظیر انگلیس و فرانسه نیز در حال فعالیت‌های گسترده برای کاهش و به صفر رساندن دفن زباله هستند.
شما از زباله به‌عنوان یک منبع نام می‌برید، چرا در ایران این منبع مورد توجه قرار نگرفته یا از آن به‌عنوان یک کالای زائد نام برده می‌شود؟
ما این ماده اولیه را دور ریخته و از آن استفاده نمی‌کنیم زیرا توان استفاده از آن را نداریم و به لحاظ تکنولوژیکی هنوز به آن سطح از پیشرفت pic۱نرسیده‌ایم.
برای رسیدن به این سطح از تکنولوژی چه گام‌هایی باید برداشته شود؟
ما اگر بخواهیم مساله زباله در ایران را حل کنیم باید نگاه درازمدت به این امر داشته باشیم زیرا سیاست‌های کوتاه‌مدت و میان مدت پاسخگوی ما نخواهد بود. بنابراین اگر شهردار فکر کند تنها دو سال بر مسند اجرا است و باید انرژی خود را صرف پروژه‌های زودبازده کند مساله زباله و بازیافت در ایران حل نمی‌شود. از سوی دیگر ورود بخش خصوصی به این عرصه یک ضرورت است، این در حالی است که اگر شما در ایران زباله را به انرژی تبدیل کنید به‌واسطه ارزان بودن سوخت‌های فسیلی انرژی تولید شده بسیار گران‌تر خواهد بود که به صرفه نیست و بخش خصوصی را به انصراف از حضور وا می‌دارد. بنابراین در سیاست‌های در پیش گرفته باید پارامترها و عناصری به کار گرفته شوند که بخش خصوصی منافع خود برای حضور در این عرصه را تامین شده بداند که این سیاست در بسیاری از کشورها اجرا شده است. نکته دیگر در این امر به گسترش فرهنگ تفکیک زباله به‌عنوان یکی از ضرورت‌های صنعت بازیافت برمی‌گردد که نسبت نزدیکی با اطلاع‌رسانی دارد. شما اگر اخبار سوئد را دنبال کنید می‌بینید که در رسانه‌های این کشور محیط‌زیست جایگاه برجسته‌ای داشته و هر روز بخشی از اخبار به این حوزه اختصاص دارد. آنها به این ترتیب روند ایجاد حساسیت مردم نسبت به این مقوله را شکل می‌دهند. اما در ایران اخبار محیط زیستی چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد مگر اینکه فاجعه‌ای نظیر خشکی دریاچه ارومیه یا هجوم ریزگردها اتفاق بیفتد؛ بنابراین سیاست‌گذاران باید برنامه‌های خاصی را برای ایجاد حساسیت در جامعه و فضای دانشگاهی در نظر بگیرند تا مساله تفکیک از مبدأ نیز به تبع آن مرتفع و دسته‌بندی میان زباله‌های‌ تر و خشک و از سوی دیگر زباله‌های بیمارستانی، خطرناک، شیشه، کاغذ و... ایجاد شود.
شما از فرهنگ‌سازی و در کنار آن اقتصادی بودن فرآیند بازیافت به‌عنوان رفع معضلات ناشی از دفن زباله یا سوزاندن آن نام بردید. برای تسریع این روند چه پیشنهادی دارید؟
جدا از برنامه‌های اطلاع‌رسانی به نظر من باید فعالیت‌های فرهنگی در مدرسه‌ها صورت گیرد. من ارتباط زیادی با شهرهای مختلف ایران داشته و در گفت‌وگوهای متعددی که با شرکت‌ها و مسوولان دارم متوجه شده‌ام که این احساس نیاز درباره رفع مساله زباله وجود دارد اما تاکنون تبدیل به برنامه نشده است. بنابراین هر شهری تلاش می‌کند راه‌حل‌های خود را امتحان کند این در حالی است که گاه این راه‌حل کاملا مخالف تجربه کشورهای پیشرو است. به‌عنوان مثال در حالی که ما در سوئد زباله خشک را سوزانده و آن را تبدیل به بیوگاز و انرژی می‌کنیم در ایران زباله‌ تر سوزانده می‌شود که نیاز به انرژی برای سوزانده شدن دارد. از سوی دیگر زمانی که شما تصمیم به سوزاندن همین زباله‌های‌ تر می‌گیرید می‌بینید به واسطه عدم تفکیک، مخلوطی از زباله‌ها را دارید که علاوه بر هزینه‌بر بودن سوختن آن گازهای سمی نیز تولید می‌کند و نقش مهمی در آلودگی هوا دارند. بنابراین ملاحظه می‌کنید بحث زباله همانند یک پازل است که اگر اجزا در کنار هم به خوبی چیده شوند کل معادله حل می‌شود اما اگر یک جزء ناقص باشد کل سیستم دچار نقص خواهد شد. به‌عنوان مثال من می‌شنوم در ایران امروزه بحث پلاسما مورد توجه قرار گرفته است؛ ‌این سیستم فارغ از اسم زیبایی که دارد نه تنها به شما انرژی نمی‌دهد بلکه باید برای آن از انرژی نیز استفاده کنید. متاسفانه برخی گمان می‌کنند تکنولوژی‌های ساده اجرایی نیستند در حالی که شما می‌توانید از تکنولوژی‌های ساده اما تجربه شده بهترین استفاده را ببرید.
شما در صحبت‌های خود به ضرورت حضور بخش خصوصی و گزینه‌هایی که کشورهای پیشرو در این خصوص در پیش گرفته‌اند اشاره کردید، این گزینه‌ها چه هستند؟
در ایران مساله زباله به‌عنوان یک وظیفه دولتی نگریسته می‌شود و مجموعه‌های وابسته به دولت می‌خواهند به جای ایجاد ساختار، مشکل را حل کنند. این در حالی است که در بسیاری از کشورها وظیفه دولت این نیست مشکل زباله را حل کند بلکه دولت موظف است ساختاری را برای حضور بخش خصوصی و اقتصادی بودن این فرآیند ایجاد کند. به‌عنوان مثال در سوئد این تفکر حاکم است چه کنیم سیستم بازیافت اقتصادی تعریف شود؟ آیا باید از مردم بابت زباله پول بگیریم یا میان کسانی که تفکیک زباله را انجام می‌دهند با سایرین تفاوتی در نظر گرفته شود. همچنین در این کشور اگر شرکتی زباله ساختمانی داشته باشد از او پرسیده می‌شود این زباله‌ها مخلوط است یا تفکیک شده و چنانچه مخلوط باشد شرکت مجبور است به ازای هر تن ۱۵۰ یورو پرداخت کند این در حالی است که اگر تفکیک صورت گرفته شده باشد هزینه‌ها به صفر کاهش پیدا کرده یا حتی مبلغی به او پرداخت می‌شود. همچنین شرکتی که فعالیتش تولید یخچال، ‌تلفن یا سایر اقلام برقی است در صورت اسقاط محصولش باید بخشی از هزینه‌های بازیافت را بپردازد به این ترتیب شرکت بازیافت‌کننده علاوه بر دریافت مبلغی از شرکت تولیدکننده، با فروش سایر قطعه‌ها نیز درآمدی را کسب می‌کند و این چرخه به کار خود ادامه می‌دهد.
شما وضع ایران را در صورت ادامه این روند چگونه می‌بینید؟
در ایران ما شاهدیم همه می‌خواهند کاری انجام دهند اما از آنجا که مساله را به‌صورت یک امر کلی نمی‌بینند اتفاق مثبتی روی نمی‌دهد. به‌عنوان مثال شهرداری می‌گوید همه کارها را خودش انجام می‌دهد و دستگاه زباله‌سوز تهیه می‌کند. من فکر می‌کنم آموزش کسانی که دست‌اندرکار این کار هستند یکی از ضرورت‌ها در ایران است، اینکه آنها بدانند سیستم چگونه کار می‌کند و چه باید کرد. انجام این کار باید هر چه سریع‌تر انجام شود زیرا مشکلات محیط زیستی در ایران بسیار جدی است و با روند افزایش جمعیت و کمبود منابع ما با مشکلات اساسی روبه‌رو خواهیم شد. چنانچه این روند به شکل درستی انجام شود ضمن بهره‌گیری از انواع زباله‌ها می‌توان این ماده را به منبعی برای تولید انرژی و همچنین اشتغال‌زایی به‌عنوان یکی از معضلات اساسی کشور تبدیل کرد و در غیر این صورت ما با چالش‌های عمده‌ای مواجه خواهیم شد.