رازهای تولید هنر  عامه پسند
فرهاد گوران دبیر گروه تاریخ اقتصاد عصر جمعه بود. از روزنامه راه افتاده بودم طرف خانه. به میدان ولیعصر که رسیدم حیرت کردم از ازدحام جمعیت. چنان جمعیتی بعید بود در خیابان باشد آن هم در دمدمای عصر یک روز تعطیل. دیری نگذشت که دریافتم خواننده‌ای جوان مرده است و آن جمعیت بی نظیر هم سوگوار مرگ اویند؛ شمع آجین و ترانه خوان. یکی بود که دیگر نیست! شب نشده «شعر و موسیقی و صدا» ی آن خواننده را خریدم و شنیدم و هرچه بیشتر گوش دادم بیشتر بیگانه شدم با او. اگر چه بسیاری او را خواننده نسل خودش می‌دانند! نسلی که موسیقی پاپ را بر موسیقی کلاسیک و سنتی و قومی ترجیح می‌دهد. بنابراین بیشتر با تناقض‌هایش زندگی می‌کند تا ایده هایش. موسیقی پاپ (عامه پسند) زاییده توفان‌های سیاه قرن بیستم است؛ قرن تولید و بازتولید و چیرگی تبلیغات. این گونه و ژانری است که دقیقا از درون ساز و کار تولید انبوه و کارخانه‌های «شبیه‌سازی» و «تولید هر چیزی به جای هنر» بیرون آمده و نمادش در دنیا خواننده‌ای است به نام مایکل جکسون! و البته خواننده‌ای چون جان لنون هم ستاره موسیقی پاپ بوده که آثار او جزو درخشان‌ترین تولیدات هنری در روزگار خودش است. در زمینه‌های دیگر هم، نقاشی همچون اندی وارهول را داریم که خودش واضع سبک خاص خودش است و با رندی و خلاقیت بی بدیلی توانسته فرم هنر پاپ را علیه خودش به کار گیرد. او قدرت نشانه‌سازی عجیبی داشته و به سادگی می‌توانسته «نقاشی» یک اسکناس «یک دلاری» را در برابر ارزش پولی آن اسکناس جا بیندازد. چنانکه خودش نقل قول طنزآمیز مشهوری دارد: «خلق پول هنر است و چنین کسب و کاری نیز هنر است و تجارت خوب نیز هنر است.» و خب، کسانی که دیده به تماشای هنر غیر‌معمول - فرضا «قوطی‌های کوکاکولا» - ی او می‌ گشایند باید آنچه را که او به آن ارجاع می‌دهد نیز بینند. یعنی ذهنیت انتقادی داشته باشند. در واقع وارهول هم دارد منطق تولید انبوه و چیرگی تبلیغات بر زندگی روزمره مردم را دست می‌اندازد و هم به‌صورت بسیار پیچیده‌ای در برابر هنر کلاسیک و معاصر به خصوص «اکسپرسیونیسم انتزاعی» تمام قد می‌ایستد. وارهول به نیروی طنز ساختاری که در فرآیند و «پروسه» تولید آثارش وجود دارد - و آدم را یاد پیچ و مهره‌های چارلی چاپلین در فیلم عصر جدید می‌اندازد - به مرحله‌ای از آفرینش هنری قدم می‌گذارد که پیش و پس از او نمونه دیگری ندارد. هنر او ورای سادگی و عریانی‌اش به طرز غریبی رازآمیز است. از همین رو غایت کار همه مقلدانش تولید «پول‌» بوده و نه «اثر هنری پول‌ساز»، که ایده اصلی و روش ذهنی خاص او بود. اباذری درست می‌گوید؛ ابتذال در جایی نهفته است که با «تکرار» سر و کار داریم نه «آفرینش». اما آنجا که او عصبی می‌شود و می‌کوشد که مخاطب را مرعوب عصبیت‌اش کند به خطا می‌رود؛ اگر چه تن دادن به بیان جملاتی صرفا علمی و آکادمیک از سوی او هم احتمالا نه صدای مخالفی بر‌می‌انگیخت و نه واکنشی. و خواست او همین بوده؛ انداختن سنگی در تاریکی به درون مرداب. اما شاید خودش هم شدت و حدت واکنش‌ها را به این گونه که اتفاق افتاد پیش‌بینی نکرده بود.