درد یا درمان؛ زخم یا مرحم
عاطفه نبوی یوسف اباذری استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، سه‌شنبه گذشته در نشست «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» که در تالار ابن‌خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، در تحلیل جامعه‌شناختی پدیده مرتضی پاشایی و مرگ وی سخنانی گفت که عکس‌العمل‌های شدید و موجی از اظهارنظرها را در پی داشت. در این نشست هفت نفر سخنرانی کردند که یوسف اباذری آخرین نفر بود. وی سخنانش را با اشاره به فیلمی که یک ماه پیش از آن از تلویزیون درباره مردم سیستان پخش شده بود آغاز کرد و در ادامه به ابتذالی که گریبانگیر موسیقی و هنر شده، تاخت و آن را پروژه در جهت سیاست‌زدایی از جامعه دانست که توسط دولت (حکومت) و با همدستی قربانیان (مردم) به پیش می‌رود.
اباذری با اشاره به فیلم مستند «ماهی‌ها در سکوت می‍‌میرند» می‌گوید: در آن فیلم نشان داده شده بود که مردم سیستان در حال مرگ هستند؛ یعنی بچه‌های خود را بغل می‌کنند؛ چون جایی ندارند بروند. در راه‌ها دارند می‌میرند. دیوانگان و مجانینی که از دست فشار زندگی مجنون شده‌اند و در سطح سیستان پراکنده‌اند... این فیلم را تلویزیون نمایش داد و نکته جالب برای من این است که هیچ‌کس، هیچکس کوچک‌ترین توجهی به آن نکرده است.»
وی در ادامه صحبتش ضمن اشاره به موسیقی مرتضی پاشایی و سوگواری عمومی در درگذشت وی گفت: این فردی که عکسش را اینجا زده‌اند و این همه با سوگ و تاریک کردن چراغ‌ها برایش عزاداری می‌کنند، یک خواننده پاپ است. پاپ در سیر موسیقی؛ یعنی مبتذل‌ترین نوع موسیقی جهان و این آقا یکی از مبتذل‌ترین افرادی بود که این موسیقی پاپ را می‌خواند. کسانی می‌گویند که من کاری به تحلیل ندارم. چطور من می‌توانم موسیقی آدمی را که مرده است، تحلیل نکنم. من داده‌ام فرمت موسیقی این فرد را یک موسیقیدان تحلیل کرده است. مبتذل محض، ما پاپی داریم که پیچیده است. این ساده‌ترین، مسخره‌ترین و احمقانه‌ترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره و شعر مسخره‌تر....»
وی در ادامه شمشیر را از رو می‌بندد و تیغ تیز نقد خود را همزمان به سوی مردم و دولت می‌گیرد و می‌گوید: «چرا مردم ایران به این افلاس افتادند. چطور مردم ایران به این فلاکت افتادند. دولت یا حکومت بر مبنای یک فعل و انفعالات سیاسی ترجیح داد یکسری ورزشکار را چون محبوبیت مردمی دارند، وارد مجلس و شورای شهر کند برای اینکه سیاستمدار را بیرون کنند... اصلا کسی هیچ کاری نمی‌کند این استراکچر است، ساخت است. وقتی قرار باشد سیاست‌زدایی انجام شود. لاجرم چنین وقایعی پیش می‌آید. متوسل می‌شود به خوانندگان پاپ برای اینکه جای سیاست واقعی را بگیرد.»
وی در ادامه خاطرنشان می‌کند: «مکانیزمی وجود دارد به اسم« این همان شدن با متجاوز»، اتفاقی که افتاده‌ است این است که دولت از طریق این مکانیزم می‌خواهد با مردمی که سیاست‌زدوده‌اند یکی شود مردم هم همین حالت را دارند و مردم هم می‌ترسند و می‌خواهند با دولت که گمان می‌کنند متجاوز است یکی شوند... سیاست‌زدایی یعنی همان انهدام همان چیزی که این انقلاب برای آن شد و عده‌ای برای آن ایستاده‌اند.»
در ادامه جلسه سخنان اباذری با واکنش تندی از سوی حضار و خانمی که به لحن تند وی معترض بود، مواجه شد و در بگومگویی که بین آنان به وجود آمد آن خانم، پاشایی را خواننده نسل خود دانست که اباذری شناخت لازم را برای اظهارنظر درباره وی ندارد و اباذری با لحن تندی از تنزل سلیقه موسیقیایی مردم انتقاد کرد. نعمت‌الله فاضلی که در جلسه حضور داشت، هر چند بخشی از حرف‌های اباذری را تایید کرد؛ اما گفت: «این نوع تفسیر امکان مذاکره بین لایه‌های اجتماعی سیاسی و فرهنگی را از بین می‌برد... تفسیر، یک مداخله در فضای جامعه است این مداخله را به‌گونه‌ای انجام دهیم که امکان حرکت به جلو را برای جامعه فراهم کند واوضاع را بدتر نکند.» با پایان یافتن این جلسه، برخلاف وضعیت معمول بسیاری از جلسات نقد و بررسی که در محیط‌های آکادمیک شکل می‌گیرد، داستان به همان‌جا ختم نشد و شهرت پاشایی به همراه لحن تند و تیز دکتر، داستان را از دیوارهای دانشگاه فراتر برد و به دنیای مجازی و مطبوعات کشاند. گروهی از عریانی نقد اباذری برآشفتند و گروهی هم به عنوان نماینده صداهایی که به قول اباذری در این دو ماه خفه شده بودند، بلند شد و جسارت و صراحت و دقت اباذری را ستایش کردند.از سوی دیگر تعداد بازدیدکنندگان فیلم «ماهی‌ها در سکوت می‌میرند» به سرعت بالا رفت.
مخالفان یا به بیان بهتر منتقدان خود طیف گسترده‌ای را شامل می‌شدند؛ از کسانی که می‌خواستند اباذری رسما از مردم و توهین به اسطوره‌شان معذرت خواهی کند یا از دانشگاه رانده شود. گروه اول در فضای مجازی به روال چند سال اخیر صفحات «ما از اباذری متنفریم» و ... را شکل دادند و به توهین و ناسزا پرداختند که از میان آن حرف یا نقد جالب توجهی درنیامد.
گروهی اساس بحث را آکادمیک قلمداد کرده و عوام را در نه مقام نقد و نه در مقام تایید در جایگاه پاسخگویی به سخنان وی ندانستند. برخی نیز عصبیت موجود در کلام دکتر و برخورد مستقیم و صریح او را بخشی از پروسه نقد و تلاشش برای تغییر وضعیت نامطلوب موجود و رساندن صدایش به مردم دانستند؛ چراکه عقیده دارند با قالب معمول نقد در فضاهای دانشگاهی این صدا آن گونه که باید شنیده نمی‌شد و به هیچ صورت دیگری نمی‌شد تجمع‌کنندگان برای پاشایی را مخاطب قرار داد جز عریان‌گویی!
آرمان ذاکری، دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس در دو مطلبی که در این باره در فضای مجازی منتشر کرده، اصل نقد صورت‌بندی اباذری از ماجرای پاشایی را تایید کرده و در مطلبی با عنوان «میل به سیاست‌زدایی از نقد دکتر اباذری» به این مطلب اشاره کرده که «گوهر نقد اباذری ذیل تحلیل شخصیت و موقعیت او دارد گم می‌شود و این نشان‌های تایید از سخنان اباذری در باب میل جامعه به «سیاست‌زدایی» از پدیده‌ها است ... چه امثال اباذری در سیاست‌زدایی جامعه مقصر باشند یا نباشند، چه مقایسه پاشایی با بچه‌های بلوچ موجه باشد یا نباشد، چه موسیقی والا یا عامیانه گوش بکنیم و چه گوش نکنیم، چه اباذری به مردم توهین کرده باشد یا آنها را نقد کرده باشد، مردم، ابله باشند یا نباشند، به هر حال «ماهی‌ها در سکوت می‌میرند» و بی‌تفاوتی لااقل بخش‌هایی از جامعه نسبت به سیطره بی‌عدالتی مساله‌ای است که شایان توجه و نقد است. جامعه‌ای که نسبت به اطرافیانش بی‌تفاوت باشد «حیثیت اجتماعی»اش را از دست می‌دهد و وقتی حیثیت اجتماعی جامعه به مثابه یک کل از دست رفت، آن‌گاه هر چیزی و از جمله فاشیسم همان‌گونه که اباذری تاکید کرده می‌تواند خود را در جامعه بی‌تفاوت حاکم کند. از این رو لزوم پیش رفتن به سمت طرح و تحقق ایده «سیاست مردمی» که خط نشانش در حرکت فراگیر اجتماعی به سوی «عدالت» را گم نکند، چیزی است که با آغاز از نقد دکتر اباذری می‌شود به سمتش حرکت کرد و بحث را می‌توان بر شرایط امکان چنین سیاستی متمرکز نمود؛ اگر نخواهیم مشمول نقد اباذری مبنی‌بر «سیاست‌زدایی» شدن قرار گیریم. هم از این روست که نباید در حاشیه نقد اباذری «ماهی‌هایی که در سکوت می‌میرند» را فراموش کرد.
در این حال او در مطلب دیگرش به‌طور کلی روشنفکران را به دلیل پیشه کردن «سیاست تمایز» و سخن نگفتن با مردم و برای مردم نقد کرده است. پیدا نکردن زبانی برای سخن گفتن با مردم و عدم اراده برای حرکت به این سمت، از نظر ذاکری موجب رها شدن مردم در دست «اقتصاد» و «دولت» می‌شود که به هر حال حرکت به سمت «سیاست‌زدایی» توسط آنان همیشه وجود داشته و چندان چیز عجیبی نیست. همچنین ذاکری به این نکته نیز اشاره کرده که در نظر گرفتن مردم به مثابه کل که هیچ یک از اقلیت‌ها و گروه‌های جامعه از ذیل آن به هیچ عنوانی خارج نمی‌شوند، خود از ضمانت‌های حرکت به سوی یک دموکراسی حداکثری، دموکراسی برای اقلیت‌ها است و از این رو لازم است همواره بر اصالت مردم به‌عنوان یک تمامیت، تاکید شود تا مکانیزم‌های دموکراتیک از خلال چنین تاکیدی تقویت شوند. از همین رو است که ذاکری در پایان مطلب خود تاکید می‌کند که «دوگانه اصلی «مردمی بودن-مردمی نبودن» است که باید با «سیاست دموکراتیک تمام عیار» پیوند بخورد. اباذری خود پیش‌تر در پایان گفت‌و‌گویی با مهرنامه، پس از نقد مفصل لیبرال‌های وطنی از این موضوع سخن گفته بود که باید «این امکان را فراهم آورد که مردم در حیات سیاسی و اجتماعی مشارکت کنند.» «نقد دموکراتیک سیاست تفاوت در حوزه سبک زندگی» یکی از مراحل حرکت به سمت چنین پیوندی است.
موافقان اما در مقام دفاع می‌گویند که اباذری هیچ کس را تحقیر نکرد، حقیقت را تحریف نکرده و واقعیت را زیر فرش پوپولیسم پنهان نکرده‌ است. به نظر آنان، سخنان اباذری برخلاف آنچه بعدها گفته شد به هیچ وجه به هدف سلب اختیار از توده مردم برای رفتن به سمت موسیقی ای خاص نبود، بلکه آشفتگی او بیشتر از این بود که معیار اسطوره شدن، سلیقه مبتذل توده‌ها است. اباذری نگفت که هیچ کس حق ندارد که صدای پاشایی را دوست نداشته باشد، باید خط اصلی را در سخنان اباذری شناسایی کرد که آن هم همان مساله «سیاست‌زدایی» است نه مباحث هنری و موسیقیایی که این واکنش منفی گسترده را برانگیخته است.