نگاه دولت به کتاب در گسترش کتابخوانی مهم است
حسن همایون
محمدهاشم اکبریانی نویسنده و روزنامه‌نگار و پژوهشگر ادبی، آثار متعدد داستانی را خلق کرده است. وی دبیر مجموعه‌ چند جلدی تاریخ شفاهی ادبیات بوده است و در این مجموعه قریب به بیست عنوان اثر در گفت‌وگو با نویسندگان و شاعران تدوین و منتشر شده است. با وی درباره بحران کتابخوانی در ایران و علت‌های آن و همچنین راه‌های ترویج کتابخوانی گفت‌وگو کردم. یکی از مولفه‌های مهم در کتاب خوانی فعالیت نهاد‌های دولتی است، این نویسنده معتقد است «اگر قرار است برنامه‌های دولت در عرصه کتابخوانی نتیجه‌بخش باشد باید به یک نکته مهم توجه کرد و آن اینکه باید مردم به دولت اعتماد داشته باشند و به این یقین برسند که دولت واقعا در پی کتابخوان کردن مردم و افزایش تیراژ کتاب است»


به‌عنوان یک نویسنده از وضعیت شمارگان و تیراژ کتاب نگران هستید؟
تیراژ کتاب، خراب است اما از دست من چه کاری برمی‌آید جز نوشتن، آن‌هم در حالی که باید برای لقمه‌ای نان اینجا و آنجا کار کنم. بنابراین خیلی نگران نیستم. نه اینکه وضع خوب است و من نگران نیستم بلکه برای اینکه کاری که فکر می‌کنم وظیفه من است و به آن علاقه هم دارم انجام می‌دهم و بقیه‌اش دیگر دست من نیست.
می‌دانید دوست من، ما همیشه عادت کرده‌ایم نگران باشیم؛ آن‌هم نگران همه چیز! این روزها باید نگران محیط‌زیست، هوای آلوده، پارازیت، سرطان، آب‌معدنی‌های غیر بهداشتی، آب‌لیموهای بی‌لیمو، سرنوشت برجام، تیراژ کتاب، سوسیس و کالباس، روابط خارجی، جنگ داخلی فلان کشور، وضع اقتصادی مملکت، دزدی‌های میلیاردی، باخت‌های تیم‌های ورزشی، فروش کتابی که نوشته‌ای، جیب خالی در وسط ماه، بیکاری اطرافیان، پیداکردن دکتر و بیمارستان خوب، کرایه خانه، آینده اقتصادی و سیاسی کشور و هزار چیز دیگر باشیم. واقعا مگر انسان چقدر می‌تواند وجودش تحمل داشته باشد که این‌همه نگرانی را تحمل کند؟

بنابراین با اینکه وضع کتاب خوب نیست و خیلی هم خراب است اما در مورد خودم بگویم که وجود من یکی، طاقت نگرانی‌های مدام و پی‌درپی را ندارد. بنابراین سعی می‌کنم خیلی نگران نباشم گرچه هر چه کنم باز هم نمی‌شود. انگار ناف ما را با نگرانی بریده‌اند و به نگرانی معتاد شده‌ایم. روزی با یکی از دوستان درباره وضع کتاب و بحران آن صحبت می‌کردیم و بحث به نگرانی درباره آینده کتاب رسید. از نگرانی گفتیم و گفتیم و بعد در یک آن احساس کردم تمام وقتی که با دوستم بودیم درباره نگرانی‌ها صحبت کرده‌ایم. به دوستم گفتم فرض کن یک روز از خواب بیدار شویم و ببینیم نگرانی نداریم، زندگی چه رنگ و معنایی پیدا می‌کند؟ دوستم گفت تصورش برای من غیرممکن است.
واقعا تصور چنین صبحی، برای ما ناممکن شده است. چرا؟ چون معتاد شده‌ایم که نگران باشیم. اصلا فکر می‌کنم اگر مشکل کتاب و بقیه مسائل هم حل شود ما می‌نشینیم و خودمان برای خودمان نگرانی می‌سازیم. واقعا می‌شود ما بدون نگرانی زندگی کنیم؟ بعید می‌دانم.

با این وجود برای خیلی‌ها وضع کتاب یک نگرانی است. حداقل برای آنها که زندگی‌شان از طریق کتاب می‌چرخد مثل برخی مترجمان، همه ناشران، بخشی از چاپخانه‌داران و دیگران. بنابراین باید به این سوال هم اندیشید که چه بایدکرد تا مردم کتاب بخرند؟

لازم نیست کار خاصی بکنید شما وضع اقتصادی مردم را خوب کنید و اوقات فراغت فراهم کنید مردم خودشان دنبال کتاب می‌روند. می‌دانم برای کسانی که در دولت هستند و برنامه‌های اقتصادی را در دست دارند درست‌کردن اقتصاد امروز مملکت، با شرایطی که دولت قبل به وجود آورده، کار ساده‌ای نیست ولی راه چاره برای کتاب خوان کردن مردم همین رفاه است. اینکه می‌گویند اینترنت و شبکه‌های مجازی و ماهواره، مردم را از کتابخواندن بازداشته، حرف کاملا نادرستی است. آخر چطور می‌شود در کشورهایی که مردمش از رفاه برخوردارند و در کنارش سرعت اینترنت‌شان ده‌ها برابر ماست و به راحتی آب خوردن می‌توانند به هر سایتی بروند و ماهواره‌هایشان هم با پارازیت مورد حمله قرار نمی‌گیرد باز هم سراغ کتاب می‌روند و با شوق و ذوق کتاب می‌خرند و می‌خوانند و حتی شب‌ را جلوی کتابفروشی می‌خوابند که صبح جزو اولین نفراتی باشند که کتابی را که تازه به بازار می‌آید بخرند، بعد ما که سرعت اینترنتمان این‌طور است و با فیلتر هم مواجهیم و پارازیت هم روی ماهواره‌هاست، کتاب نمی‌خوانیم؟ عرض کردم موضوع همان رفاه است. آماری درباره کتاب در سال‌های قبل می‌دیدم که با رقم و عدد و گزارش‌های رسمی نشان داده بود از اواخر دهه هفتاد تا اواسط دهه هشتاد که وضع اقتصادی کم‌وبیش خوب بود و تورم گاهی تک رقمی هم می‌شد میزان مطالعه مردم بالا رفته بود و به اصطلاح اهل فن، کتاب در سبد خانوار، جای خوبی داشت.

یادم می‌آید در همان سال‌ها مراسمی در باره کتاب یکی از شاعران برجسته کشورمان در خانه هنرمندان برگزار شد که وقتی برای سخنرانی پشت تریبون رفتم، جمعیت آن‌قدر بود که نه تنها صندلی‌های سالن‌ که کناره‌های آن هم پر از جمعیت بود. نمی‌دانستم قضیه را چطور هضم کنم. یعنی این‌همه علاقه‌مند به یک شاعر و کتابش! دقیقا یادم هست وقتی آن‌ شاعر گرانقدر خودش هم پشت تریبون رفت گفت تا این‌ روز، این تعداد جمعیت برای هیچ برنامه‌ام ندیده بودم. نکته جالب اینکه وقتی مراسم تمام شد و به بانی آن گفتم عجب جمعیتی آمده بود، گفت: «نه تنها این سالن که سالن دیگری هم که با تلویزیون مداربسته، مراسم را پوشش می‌داد پر شده بود.» واقعا این همه شوق و ذوق برای یک شاعر و کتاب‌هایش از اتفاقاتی بود که در چند سال بعد دیگر شاهد آن نبودم، چون پس از آن سال‌ها یا اجازه برپایی چنین برنامه‌هایی را نمی‌دانند یا اگر هم می‌دانند مخاطبانی که باید به جلسه می‌آمدند دنبال نان شبشان بودند و فرصتی برای آمدن به چنین جلساتی نداشتند.

آن‌قدر از وضع اقتصادی گفتم که یادم رفت موضوع مهم دیگری هم هست. صد البته در کنار وضع خوب اقتصادی، نگاه دولتمردان هم به کتاب مهم است. اگر ممیزی‌ها به گونه‌ای باشد که افراد، کتاب‌های مورد نظر خود را پشت ویترین نبینند و کتاب‌ها فقط خوشایند ممیزان باشد طبیعی است که اگر جیب آدم پر از پول هم باشد باز سراغ خرید کتاب نمی‌رود.
باید سلیقه‌ها و افکار متنوع و متکثر جامعه را به رسمیت شناخت و گرنه مردم می‌روند و کتاب‌های خود را از راه‌های گوناگونی که یکی از آنها بازار سیاه است و دیگری شبکه‌های اینترنتی که بسیاری از کتاب‌ها را به‌طور رایگان و برای دانلود در اختیار همگان قرار می‌دهند، تهیه می‌کنند.
به هر حال فکر می‌کنم قبل از همه، این رفاه نسبی است که باعث روی‌ آوردن مردم به کتاب می‌شود و هم‌پای آن، به رسمیت شناختن افکار و سلیقه‌ها و گرایش‌های گوناگون جامعه.

به دولت اشاره کردید. اگر دقیق‌تر بخواهیم صحبت کنیم وظیفه دولت در این باره چیست؟

همان که در ابتدای صحبت‌هایم گفتم،‌ یعنی ایجاد رفاه برای مردم. اگر دولت، بخش بزرگی از اقتصاد را در اختیار نداشت انتظار ما هم خیلی نبود و فقط می‌توانستیم بخواهیم که سرمایه‌گذاری‌ها را به گونه‌ای هدایت کند که سمت کتاب و نشر کتاب و کتابخوانی برود ولی وقتی شما می‌بینید تقریبا همه پول این مملکت دست دستگاه‌های دولتی و مراکزی است که سهم بسزایی از این درآمد در اختیار آنها است خب طبیعی است که تقاضا از دولت و آن مراکز هم افزایش پیدا کند.

وقتی دولت است که بخش بزرگی از اقتصاد در دستان او است خب باید هم رفاه را از او بخواهیم و هم سهولت در صدور مجوز را. بالاخره حالا که قرار است نظر بدهم باید بگویم دولت باید برای مردم رفاه ایجاد کند و اجازه دهد کتاب‌هایی با موضوعات متنوع منتشر شود. به هر حال ببین دوست من، صاف و پوست‌کنده بگویم تا در کشور ما طبقه متوسط شکل نگیرد و جامعه از وضع توده‌های فراگیر بیرون نیاید و اقشار و گروه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پا نگیرند نمی‌شود به کتابخوان‌ شدن مردم دل بست. در هر کشوری که نگاه کنی همین قشر متوسط جامعه است که خلاق است و آفریننده و کتابخوان. نه آنکه اقشار دیگر در این مورد نقشی ایفا نکنند و کتابخوان نباشند اما نقش اصلی را همین قشر متوسط دارد. این قشر هم که می‌رفت تا جانی بگیرد و با تورم تک‌رقمی، خود را سر و سامان بدهد ناگهان همه چیز به هم ریخت و تورم ۴۰ درصدی بر سرش آوار شد و دیگر کتابخوان و کتابخوانی رفت پی کارش. حرف، حرف می‌آورد. این‌را بگویم و پاسخ این پرسش را تمام کنم. برخی که گمان می‌کنند ضعیف‌شدن قشر متوسط یک پیروزی است باید بدانند قانونمندترین گروه و قشر و طبقه در یک جامعه همین متوسط‌ها هستند نه ثروتمندان یا آسیب‌دیدگان اقتصادی بنابراین وقتی قشر متوسط، ضعیف شود شک نباید کرد بی‌قانونی و فرار از قانون و تخلف هم بیشتر می‌شود و این قبل از همه ضررش به همان‌هایی می‌رسد که قشر متوسط را نمی‌خواهند.

دولت برای رونق کتابخوانی و کتابخوان‌کردن مردم سیاست‌هایی مثل برگزاری نمایشگاه کتاب و برنامه‌هایی هم مثل انتخاب پایتخت کتاب ایران یا تشویق افراد و گروه‌هایی که در عرصه کتاب وکتابخوانی فعالند را اجرا می‌کند. تاثیر آنها را چطور می‌بینید؟

اگر قرار است این برنامه‌ها نتیجه‌بخش باشد باید به یک نکته مهم توجه کرد و آن اینکه باید مردم به دولت اعتماد داشته باشند و به این یقین برسند که دولت واقعا در پی کتابخوان کردن مردم و افزایش تیراژ کتاب است. در این مورد هم مثال‌ها فراوان است. اگر دولتی از یک طرف در ممیزی آنچنان سخت بگیرد که امکان چاپ خیلی از کتاب‌ها وجود نداشته باشد و از طرف دیگر مدام برنامه‌هایی چون هفته کتاب و نمایشگاه کتاب و جشنواره‌های مختلف برگزار کند حتم داشته باشید به نتیجه نخواهد رسید. ولی از آن‌جا که من معتقدم بخش قابل توجهی از دولت کنونی واقعا به کتابخوان کردن مردم اعتقاد دارند و این را هم از تنوع کتاب‌هایی که منتشر می‌شود می توان فهمید بنابراین در شرایطی که وضع اقتصادی مردم خراب است و رفاهی در کار نیست این اقدامات می‌تواند در حد و اندازه‌های خودش موثر باشد ولی همان‌طور که گفتم اگر رفاه برای مردم ایجاد شود و نگاه از شکل ممیزی بیرون بیاید، تاثیر این جشنواره‌ها و نمایشگاه‌ها بسیار بیش از این خواهد شد.