چقدر لیاقت فرماندهی مالی زندگی را دارید؟
شما چقدر لیاقت فرماندهی بر زندگی پولی خود را دارید و چگونه میتوانید از یک گروهبان به ژنرال چهارستاره تبدیل شوید؟ هرکدام از شما برای گرفتن دیپلم، ۱۶۳۲۰ ساعت آموزش دیدهاید. ۱۲ سال تحصیل برای رسیدن به نقطهای که بهخودیخود هیچ ارزشی ندارد و به معنای واقعی کلمه به هیچ دردی نمیخورد. تنها مجوزی است برای اینکه کنکور دهید. در همین روند، هزینههای آموزش مستقیم و غیرمستقیم، از مهدکودک تا کنکور و پسازآن در دانشگاه، یکی از بزرگترین تاراج کنندههای جیب والدین است. اما اگر در کنار خانواده و مدرسه و البته بهصورت خودجوش مهارتی را نیاموخته باشید، عملا هیچچیز بلد نیستید، فارغ از اینکه چه مدرکی را به دست آوردهاید.
شما چقدر لیاقت فرماندهی بر زندگی پولی خود را دارید و چگونه میتوانید از یک گروهبان به ژنرال چهارستاره تبدیل شوید؟ هرکدام از شما برای گرفتن دیپلم، ۱۶۳۲۰ ساعت آموزش دیدهاید. ۱۲ سال تحصیل برای رسیدن به نقطهای که بهخودیخود هیچ ارزشی ندارد و به معنای واقعی کلمه به هیچ دردی نمیخورد. تنها مجوزی است برای اینکه کنکور دهید. در همین روند، هزینههای آموزش مستقیم و غیرمستقیم، از مهدکودک تا کنکور و پسازآن در دانشگاه، یکی از بزرگترین تاراج کنندههای جیب والدین است. اما اگر در کنار خانواده و مدرسه و البته بهصورت خودجوش مهارتی را نیاموخته باشید، عملا هیچچیز بلد نیستید، فارغ از اینکه چه مدرکی را به دست آوردهاید. البته منظور از این جمله حل مسائل فیزیک و ریاضی نیست بلکه مهارتهایی است که باید با آنها کار و زندگی کرد. اما سوال مطرح این است که آیا برای رسیدن به موفقیت مالی و اقتصادی، افراد نیازمند آموزش هستند؟ موفقیت را میتوان هر دستاوردی در هر زمینهای از زندگی نام برد. مثلا رسیدن به شغل خوب، داشتن اندامی متناسب، یک رابطه خوب و کامل و یا استقلال مالی.
بسیاری از افراد جامعه چه در مقام دانشجو یا در مقام پدر و مادری که نسبت به فرزندش احساس مسوولیت دارد بهراحتی برای افزایش مهارتهای ریاضی و فیزیک و کنکور پول خرج میکنند و انگار که کار آنها تمامشده ولی آموزش مهارتهای بسیار اساسی زندگی را جدی نمیگیرند، چه برای خودشان و چه فرزندشان. اما از دیدگاه کارشناسان اقتصادی تمامی افراد برای رسیدن به موفقیت، نیاز به آموزش دارند اما نه آموزشی که الفبای کار را به افراد یاد دهد. شاید نیاز به یادگیری تکنیکها داشته باشید که دارید اما کسب مهارتهای مهم زندگی مانند تشخیص اینکه از زندگی چه میخواهید، نقشی بهمراتب مهمتر و مفیدتر برای شما دارد.
به گفته کارشناسان اقتصاد خانواده این عمر هفتاد هشتادساله که در اختیارمان قرارگرفته، ماده خامی است که باید حداکثر استفاده را از آن ببریم. البته منظور از حداکثر استفاده دویدن به دنبال زندگی نیست بلکه افزایش عرض و کیفیت لحظات است. این در حالی است که بسیاری از افراد زمانی به استفاده از زمان خود فکر میکنند که حداقل یکسوم آن تمامشده است. اما چگونه میتوان از زندگی حداکثر بهره را برد؟ منظور از بهره این نیست که هرروز ۴ صبح از خواب بیدار شده و تا آخر شب کارکنید و تا ۸۵ سالگی هم این کار را ادامه دهید. بلکه اساسا تاکید کارشناسان اقتصاد خانواده بر یادگیری مهارتهای مهم زندگی برای داشتن چشمانداز و استراتژی بلندمدت زندگی است. مثلا بسیاری به دنبال تاکتیکها و تکنیکهای رسیدن به موفقیت مالی هستند، مثل اینکه از چه نرمافزار یا اپلیکیشن موبایلی برای ردیابی پولهای خود استفاده کنند؟ یا اینکه کدام بانک، سود روزشمار بیشتری را میدهد؟ در پاسخ به این سوالها کارشناسان اقتصاد خانواده معتقدند که برای رسیدن به آزادی مالی، دانستن اینکه چه بانکی سود روزشمار بیشتری میدهد یا اینکه طبق تحلیلها کدام سهام ممکن است رشد کند در درجه آخر اهمیت قرار دارند و آنچه در راه رسیدن به استقلال مالی و اینکه چه چیزی در درجه اول اهمیت قرار دارد، استراتژی است. اما استراتژی چیست؟ منظور از استراتژی یک برنامه مدون برای رسیدن به یک یا چند هدف در شرایط نامطمئن است، به عنوان مثال فرض کنید که شما فرماندهی یگان نظامی را بر عهدهدارید که قرار است ظرف چند روز آینده وارد عملیات شود.
تعداد نیروهای شما، سطح مهارت آنها و میزان تجهیزات یگان شما مشخص است. در این فاصله کوتاه مانده تا عملیات، شما نمیتوانید از کشور دیگری اسلحه بخرید، شما نمیتوانید تمام سربازان خود را اخراج کرده و افراد جدیدی را استخدام کنید، شما نمیتوانید بهسرعت سطح مهارتهای آنها را بالا ببرید و شما نباید به دنبال تکنیکها باشید بلکه شما باید با توجه به میزان تواناییهای لشکر خود، طرحی را بریزید که نسبت به دشمن در وضعیت برتری قرار بگیرید. این راهکار معنای داشتن یک استراتژی را میرساند. اما چگونه میتوان چنین استراتژی را در زندگی شخصی و مالی پیاده کرد؟ شاید هنوز بسیاری از شما پولهای خود را ردیابی نمیکنید و مخارج خود را نمینویسید. شاید برخی به دنبال افزایش درآمد تا میزانی هستید که نگران خرج کردن پول نباشید اما آیا از قانون پارکینسون چیزی شنیدهاید؟ مهم نیست که شما چقدر درآمد دارید، زیرا مخارج شما هم به همان میزان رشد کرده تا به آن برسد. این به معنای دست برداشتن از تلاش برای رسیدن به درآمد بیشتر نیست یا اینکه خودمان را به حقوق ۸۰۰ هزارتومانی عادت دهیم (که نمیشود)، بلکه منظور این است که داشتن حسابوکتاب را باید یاد بگیریم و بدانیم که سربازانمان کجا هستند. یک فرمانده بیلیاقت، بیلیاقت است، چه فرمانده گروهان ۱۰۰ نفره باشد و چه لشکر ۱۰۰۰۰ نفره. همانطور که میدانید، پول یک موجود زنده و احساساتی است و بیاحترامی را با بیاحترامی پاسخ میدهد. پس فرمانده قابل و خوبی میخواهد که تلاش ما باید این باشد که به چنین فرماندهای تبدیل شویم.
چگونه استراتژی شخصی داشته باشیم؟
یک فرمانده زمانی میتواند یک استراتژی خوب برای نیروهایش طراحی کند که از وضعیت خودش، نیروها، آمادگی آنها و تجهیزاتشان اطلاعات کافی داشته باشد. او باید بداند که چقدر دارایی دارد، چقدر بدهکار است، ماهانه یا سالانه چقدر درآمد دارد (قابلیت پولسازی او چقدر است) و چقدر از آن را خرج کرده و آیا میداند که پولهای او به کجا رفتهاند؟ در بحث طراحی استراتژی در زندگی شخصی، بسیاری گامهایی همچون شناخت ارزشها و آنچه برای شما مهم است، از قبیل به کجا میخواهم برسم؟ نقطه مطلوب من چه شکلی است و چه تصوری از آن دارم؟ و گامهای عملی برای رسیدن به آن نقطه چیست؟ پیشنهاد میکنند.
پیشنهاد برای یک استراتژی شخصی چیست؟ بسیاری از کارشناسان اقتصاد خانواده اجرای گامبهگام مراحل رسیدن به استقلال مالی را در این زمینه ارائه میدهند. به عنوان مثال پیشنهاد میدهند برنامه داشته باشید. مانند هر چیز مهم دیگری در زندگی. کلید پول درآوردن این است که برنامه خوبی داشته باشید. داشتن دستورالعملهایی که از آنها پیروی کنید شما را در این راه نگه میدارد و به شما کمک میکند احساس کنید در حال پیشرفت هستید؛ حتی در روزهایی که به سختی حرکتی میبینید. هر هفته به چیزی که میخواهید انجام دهید فکر کنید و چیزهایی را که نیاز است برای رسیدن به هدفتان انجام دهید یادداشت کنید. گامهایی را که برای رسیدن به هدف باید بردارید بشکنید و هریک از آنها را در تقویمتان به یک روز اختصاص دهید. زمانی که آن روز فرا رسید مطمئن شوید که هر کاری که میتوانستید انجام دهید برای رسیدن به موفقیت انجام دادهاید. یک گام دیگر اینکه اقدامات خود را اولویتبندی کنید. این حقیقت سادهای در زندگی است که 80 درصد موفقیت شما مدیون 20 درصد کاری است که شما انجام دادهاید. اینکه شما آن را قانون 80/ 20 بنامید یا اصل پارتو نکته یکی است؛ شما باید 20 درصد از کارهایتان را که احتمال دارد منجر به موفقیت شود اولویت بندی کنید. منابع ثابت شده درآمد یا پروژههایی که احتمال دارد در طولانی مدت از آن سود ببرید را تعیین و بر آنها تمرکز کنید. شما همچنان به 80 درصد دیگر نیاز دارید، 80 درصدی که پروژهها و ایدههای جانبی هستند اما روز خود را بر اساس پروژهها و راههای اصلی برای موفقیت قرار دهید.
ارسال نظر