از تجدیدنظرطلبی تا تنشزدایی
کامران کرمی
عضو گروه دیپلماسی
اولین سفر منطقهای محمدجواد ظریف و هیات عالی سیاسی- اقتصادی به آمریکای لاتین پس از چندسال وقفه در روابط دیپلماتیک را باید به حساب توجه مجدد دستگاه سیاست خارجی ایران به آمریکای لاتین در فضای اقتصادی منبعث از برجام دانست و همچنان حضور در حیاط خلوت آمریکا، اما نه در چارچوب الگوهای پوپولیستی دولت قبل. با روی کارآمدن دولت اعتدال و شعار تنشزدایی و توازن در سیاست خارجی، الگوی رفتار سیاست خارجی ایران به سمت تنشزدایی با دولتهای غربی بهخصوص اروپایی متمایل شد.
کامران کرمی
عضو گروه دیپلماسی
اولین سفر منطقهای محمدجواد ظریف و هیات عالی سیاسی- اقتصادی به آمریکای لاتین پس از چندسال وقفه در روابط دیپلماتیک را باید به حساب توجه مجدد دستگاه سیاست خارجی ایران به آمریکای لاتین در فضای اقتصادی منبعث از برجام دانست و همچنان حضور در حیاط خلوت آمریکا، اما نه در چارچوب الگوهای پوپولیستی دولت قبل. با روی کارآمدن دولت اعتدال و شعار تنشزدایی و توازن در سیاست خارجی، الگوی رفتار سیاست خارجی ایران به سمت تنشزدایی با دولتهای غربی بهخصوص اروپایی متمایل شد. دلیل اصلی این تغییر اولویت را باید پرونده هستهای، ظرفیتهای اقتصادی و نقش بینالمللی این کشورها در معادلات قدرت جهانی دانست که نشان از درک راهبردیتر تصمیمگیرندگان جدید سیاست خارجی ایران از روندهای موجود و بهرهگیری از ظرفیتهای سیاسی و اقتصادی مجموعه غرب دارد. اگرچه این موضوع مورد انتقاد قرار گرفته و این نظر مطرح شده است که عدم توجه دولت روحانی به کشورهای آمریکای لاتین باعث شده تا نوعی واگرایی را در روند همگراییای که دولت قبل ایجاد کرده بود، مشاهده کنیم. در این میان این موضوع را میتوان از دو منظر رویکردهای سیاست خارجی یعنی تجدیدنظرطلبی و تنشزدایی در روابط بین الملل مورد توجه قرار داد.
۱. تجدیدنظرطلبی: یکی از رویکردهای سیاست خارجی است که در آن تصمیمگیرندگان سیاست خارجی با فهم و ذهنیتی که از معادلات و مناسبات جهانی دارند، به سمت تغییر در الگوهای حفظ وضع موجود پیش میروند. به چالش کشیدن هژمونی آمریکا، تغییر در ساختار حق وتو، تردید در اهداف سازمان ملل به عنوان مجری قدرتهای بزرگ، تشکیل جنبشهایی با رویکرد مستقل و ائتلاف سازیهای منطقهای از جمله مواردی است که در این رویکرد مورد توجه قرار میگیرد. تبیین این متغیرها بر سیاست خارجی دولت نهم و دهم نشان میدهد که توسعه مناسبات با آمریکای لاتین زمانی مورد توجه قرار گرفت، که موضوع به چالش کشیدن قدرت آمریکا از سوی برخی دولتهای آمریکای لاتین چون ونزوئلا، بولیوی و نیکاراگوئه و در یک سطح پایینتر برزیل و شیلی در دستور کار رهبران این کشورها قرار گرفت. در واقع موج چپگرایی در این منطقه بیشترین قرابت را برای دولت احمدینژاد فراهم کرد تا بهدنبال تحقق رویکردهای خود در این منطقه باشد؛ بنابراین نگاه دولت قبل عمدتا معطوف به حضور در حیاط خلوت آمریکا، ائتلاف با چپگرایان در آمریکای لاتین و سیاستهای پوپولیستی بود، تا یک نگاه اقتصادی و استفاده از ظرفیتهای اقتصادی این کشورها.
۲. تنشزدایی: در این الگو سیاست خارجی یک بازیگرعرصه بین الملل، به سمت توازن در سیاست خارجی، اولویتبندی و توجه به مزیتها گرایش دارد و کمتر بهدنبال پیروی از سیاستهای تجدیدنظرطلبانه است که بعضا با خود تنش بههمراه میآورد. در این الگو تصمیمگیرندگان سیاست خارجی به سمت ارتقای روابط با قدرتهای جهانی پیش میروند و با بهرهگیری از ظرفیتهای آنها، میکوشند تا در مناسبات و سلسله مراتب قدرت جهانی بالا آمده و در این رهگذر سیاستهای خود را نیز به پیش ببرند. در این چارچوب سفر محمد جواد ظریف به شش کشور آمریکای لاتین هم سیاسی است و هم با تاکید بیشتر اقتصادی. سیاسی از آن جهت که روابط باهاوانا بهطور سنتی در رویکردهای سیاست خارجی ایران در مقابل آمریکا وجود داشته و دو کشور، از سیاستهای یکجانبه آمریکا همواره انتقاد کردهاند که در دولت روحانی این خط فکری و حضور در حیاط خلوت آمریکا به عنوان یک دستاورد مجددا در دستور کار قرار دارد. از سوی دیگر بازگشایی سفارت در شیلی زمینه دیگری از این سفر سیاسی است که پس از 35 سال فراز و فرود و قطع شدن روابط مجددا در دستور کار قرار گرفته است. هرچند مزیتهای اقتصادی شیلی در صنایع معدنی، کشاورزی و شیلات با شهرت جهانی نشان میدهد که دستاوردهای اقتصادی این سفر هم بسیار قابل توجه است؛ بنابراین در ارزیابی این تور دیپلماتیک باید گفت که فعال کردن ظرفیتهای اقتصادی برجام در چارچوب دیپلماسی اقتصادی و تحرک در سیاست خارجی، اولویتهای دیپلماسی ایرانی در دوردستها بر بستر تنشزدایی را تشکیل میدهد.
ارسال نظر