از رویای ناپلئون تـا واقعـیت یک رویا
از قدیم اروپاییها به دنبال یک سیستم واحد بودند. یک سیستمی که در عین تکثر، متضمن وحدت اقتصادی اروپا باشد. برای رسیدن به این رویا راهی دراز طی شد تا اینکه طرح اروپای واحد از وادی رویا به وادی حقیقت پانهاد. پیش از قرن نوزدهم برنامههای بلندپروازانه و انقلابی ناپلئون برای تشکیل اتحادیه اروپا به شکست انجامید، زیرا تمامی این طرحها بر بهرهگیری از زور و اهرم نظامی تکیه و تاکید داشت. ناپلئون تلاش کرد با استفاده از اهرم نظامی، اروپای متحد را تشکیل دهد که این دیدگاه وی بیش از پیش احساسات ملیگرایانه در منطقه را تشدید کرد.
از قدیم اروپاییها به دنبال یک سیستم واحد بودند. یک سیستمی که در عین تکثر، متضمن وحدت اقتصادی اروپا باشد. برای رسیدن به این رویا راهی دراز طی شد تا اینکه طرح اروپای واحد از وادی رویا به وادی حقیقت پانهاد. پیش از قرن نوزدهم برنامههای بلندپروازانه و انقلابی ناپلئون برای تشکیل اتحادیه اروپا به شکست انجامید، زیرا تمامی این طرحها بر بهرهگیری از زور و اهرم نظامی تکیه و تاکید داشت. ناپلئون تلاش کرد با استفاده از اهرم نظامی، اروپای متحد را تشکیل دهد که این دیدگاه وی بیش از پیش احساسات ملیگرایانه در منطقه را تشدید کرد. پیشنهاد الکساندر اول، تزار روسیه، برای تشکیل اتحادیه مقدس نیز که در ابتدا با هدف استقرار صلح و عدل تاسیس شد در اندک زمانی به انحراف گرایید و به اتحادی از دولتها برای سرکوب ملتهای آزادیخواه تبدیل شد. در سال 1815 اتحاد دیگری شامل روسیه، انگلیس، اتریش و پروس (آلمان) بر اروپا تسلط یافت که نابودی اندیشه آزادیخواهی را هدف خود قرار داده بود. شواهد تاریخی بیانگر آن است که تا ابتدای قرن بیستم تمامی تلاشهای منطقه متمرکز بر این موضوع بوده است. به این ترتیب، همگرایی سیاسی و ایجاد ائتلاف یا اتحاد صلحآمیز
که در آن بخشی از اختیارات و نیروها به واحد تصمیمگیری مرکزی واگذار شود و اعضای این ائتلاف از اعمال زور علیه یکدیگر اجتناب کنند تا ابتدای قرن بیستم جنبه نظری و تئوریک داشت.
«آریستید بریان»، وزیر خارجه فرانسه و «گوستا و واسترسمن»، وزیر امورخارجه آلمان، در اوایل قرن بیستم نظریه «ایالاتمتحده فدرال اروپا» را بهعنوان راهکار مناسبی برای دستیابی به صلح پایدار و فراگیر و جلوگیری از بازگشت به جنگ و درگیری ارائه کردند. طی جنگهای جهانی اول و دوم سازمانهای بینالمللی متعددی برای همکاری در زمینههای هوانوردی، امور فنی، بهداشتی و کشتیرانی بهوجود آمد. تشکیلدهندگان این سازمانها ضمن انجام وظایف خود معتقد بودند که اینگونه نهادها مقدمهای برای همکاریهای نزدیکتر سیاسی هستند. رهبران گروههای مقاومت طی جنگ جهانی دوم و در ژوئیه ۱۹۴۴ از سراسر اروپا در ژنو گرد آمدند و ضمن محکوم کردن ملیگرایی افراطی متعهد شدند که در جهت ایجاد اتحاد فدرال اروپایی تلاش کنند. اولین کنگره طرفداران اتحاد فدرالی اروپا در مارس ۱۹۴۵ در پاریس تشکیل شد و نهضت گسترده اروپایی برای پیشبرد سازمان فدرال مردم اروپا، پایهریزی و بنیانگذاری شد.
چرچیل، نخستوزیر وقت انگلیس، نیز براساس دیدگاههای خود و در جریان جنگ جهانی دوم، طرح اروپای واحد پس از جنگ را ارائه کرد. در طرح پیشنهادی چرچیل، اروپای واحد از 10 کشور قدرتمند تشکیل میشد که اداره آن برعهده یک شورا بود و دادگاه عالی اروپایی نیز برعملکرد آن نظارت میداشت. در این طرح همچنین تشکیل یک ارتش مشترک اروپایی نیز پیشبینی شده بود که این طرح هماکنون نیز از سوی کشورهای عضو اتحادیه اروپا دنبال میشود و تشکیل نیروهای اتحادیه اروپا مقدمهای برای ایجاد چنین ارتشی است که البته تا شکلگیری و عملیاتی شدن آن راه درازی در پیش است. چرچیل در واقع با ارائه این طرح به گونهای تشکیل «ایالاتمتحده اروپا» را پیشنهاد کرد، هر چند که ناتو فعلا احتمال پررنگ شدن این گزینه را بسیار کم کرده است.
کنگره اروپا در ماه مه ۱۹۴۸ در نشستی بر لزوم تاسیس شورای اروپا تاکید کرد. در این نشست پیشنهاد شد که شورای اروپا با تکیه بر بنیانهای سیاسی ـ اقتصادی تشکیل شود و نهادی با نام «پارلمان اروپا» نیز در آن موردتوجه قرارگیرد. با وجود این، اولین گام عملی و مثبت در جهت ایجاد اتحادیه اروپا در سال ۱۹۵۰ برداشته شد. در این سال فرانسه و آلمان با امضای قراردادی، صنایع زغال سنگ و فولاد دو کشور را ادغام کردند. یک سال بعد در آوریل ۱۹۵۱، کشورهای هلند، بلژیک، لوگزامبورگ و ایتالیا به این پیمان پیوستند و اتحادیه صنایع و معادن موسوم به «مونتان یونیون» شکل گرفت. پس از گذشت ۶ سال از زمان تشکیل اتحادیه «مونتان یونیون» این پیمان به «اتحادیه اقتصادی اروپا» تغییر نام داد.
هدف از تشکیل این اتحادیه، حذف تعرفههای گمرکی و مقررات بازدارنده بازرگانی در جهت تشکیل یک بازار مشترک در اروپا بود. موفقیتهای این اتحادیه، کشورهای دیگر اروپایی را نیز به پیوستن به آن ترغیب کرد. انگلیس که در ابتدا با تشکیل چنین اتحادیهای مخالفت میکرد و حتی موانعی بر سر راه آن ایجاد کرده بود، نتوانست از جذابیت این بازار چشمپوشی کند و خود نیز عضویت آن را پذیرفت.
حوادث بعدی مانند تشکیل جامعه اتمی اروپا، بازار مشترک اروپا، پیوستن انگلیس، ایرلند و دانمارک به این بازار مشترک در سال ۱۹۶۹، پیوستن یونان، پرتغال و اسپانیا به جامعه اقتصادی اروپا در دهة هشتاد، گامهای بلند و موثری بود که برای همگرایی اروپا برداشته شد.
با امضای پیمان ماستریخت در سال 1991، بازار مشترک اروپا به اتحادیه اروپا تبدیل شد و در سال 1995 کشورهای سوئد، فنلاند و اتریش بهعنوان اعضای جدید به آلمان ملحق شدند. در سال 2002 نیز پس از نزدیک به نیم قرن تلاش مستمر، دوازده کشور عضو اتحادیه اروپا با انتخاب «یورو» به واحد پولی مشترک رسیدند. تمامی این رویدادها تاکیدی بر تقویت اندیشه همگرایی اروپا بهعنوان تنها راه استقرار صلح پایدار در این قاره بود.
فروریختن دیوار برلین و نیز فروپاشی اتحاد شوروی از جمله عواملی بود که اندیشه ایجاد اروپای متحد را بیش از پیش تقویت کرد. با فروپاشی اتحاد شوروی زمینه برای پیوستن برخی کشورهای اروپای شرقی به اتحادیه اروپا فراهم شد و لزوم همگرایی اروپا بیش از گذشته مورد تاکید قرار گرفت. بهویژه اینکه با فروریختن بلوک شرق، اروپا تلاش میکرد از شکلگیری جهان تکقطبی با محور واشنگتن جلوگیری کند. با وجود این بروز بحران در بالکان و شعلهور شدن برخی احساسات ناسیونالیستی در کشورهای اروپای شرقی، آرامش خیال اروپا را برای مدتی در هم ریخت و روند همگرایی را برای مدتی دچار وقفه کرد. در این رابطه «محور بروکسل» بهمنظور کنترل دامنه بحران و نیز با هدف جذب کشورهای اروپای شرقی، بر نظریه گسترش اتحادیه اروپا به سوی شرق بیش از گذشته تاکید کرد. «محور بروکسل» بهخوبی واقف بود که نمیتواند در رقابت با «محور واشنگتن» برای دستیابی به شرق اروپا پیروز نهایی میدان باشد. به همین علت تلاش کرد تا با جذب کشورهای مستعد از این رقابت بازنماند. واشنگتن با ارائه طرح گسترش ناتو به سوی اروپای شرقی در واقع در حال تلاش برای گسترش دامنه نفوذ خود در اروپا بود و «محور بروکسل» با آگاهی از این استراتژی درصدد جذب کشورهای اروپای شرقی و مرکزی برآمد.
به این ترتیب، در طول کمتر از 50 سال از حیات اتحادیه اروپا، این اتحادیه از 9 عضو به 12 و سپس 15 عضو افزایش یافت و از اول ماه مه 2004 با رسیدن به 25 عضو، حوزه جغرافیایی این اتحادیه از مرزهای اروپای غربی گذشت.
«آریستید بریان»، وزیر خارجه فرانسه و «گوستا و واسترسمن»، وزیر امورخارجه آلمان، در اوایل قرن بیستم نظریه «ایالاتمتحده فدرال اروپا» را بهعنوان راهکار مناسبی برای دستیابی به صلح پایدار و فراگیر و جلوگیری از بازگشت به جنگ و درگیری ارائه کردند. طی جنگهای جهانی اول و دوم سازمانهای بینالمللی متعددی برای همکاری در زمینههای هوانوردی، امور فنی، بهداشتی و کشتیرانی بهوجود آمد. تشکیلدهندگان این سازمانها ضمن انجام وظایف خود معتقد بودند که اینگونه نهادها مقدمهای برای همکاریهای نزدیکتر سیاسی هستند. رهبران گروههای مقاومت طی جنگ جهانی دوم و در ژوئیه ۱۹۴۴ از سراسر اروپا در ژنو گرد آمدند و ضمن محکوم کردن ملیگرایی افراطی متعهد شدند که در جهت ایجاد اتحاد فدرال اروپایی تلاش کنند. اولین کنگره طرفداران اتحاد فدرالی اروپا در مارس ۱۹۴۵ در پاریس تشکیل شد و نهضت گسترده اروپایی برای پیشبرد سازمان فدرال مردم اروپا، پایهریزی و بنیانگذاری شد.
چرچیل، نخستوزیر وقت انگلیس، نیز براساس دیدگاههای خود و در جریان جنگ جهانی دوم، طرح اروپای واحد پس از جنگ را ارائه کرد. در طرح پیشنهادی چرچیل، اروپای واحد از 10 کشور قدرتمند تشکیل میشد که اداره آن برعهده یک شورا بود و دادگاه عالی اروپایی نیز برعملکرد آن نظارت میداشت. در این طرح همچنین تشکیل یک ارتش مشترک اروپایی نیز پیشبینی شده بود که این طرح هماکنون نیز از سوی کشورهای عضو اتحادیه اروپا دنبال میشود و تشکیل نیروهای اتحادیه اروپا مقدمهای برای ایجاد چنین ارتشی است که البته تا شکلگیری و عملیاتی شدن آن راه درازی در پیش است. چرچیل در واقع با ارائه این طرح به گونهای تشکیل «ایالاتمتحده اروپا» را پیشنهاد کرد، هر چند که ناتو فعلا احتمال پررنگ شدن این گزینه را بسیار کم کرده است.
کنگره اروپا در ماه مه ۱۹۴۸ در نشستی بر لزوم تاسیس شورای اروپا تاکید کرد. در این نشست پیشنهاد شد که شورای اروپا با تکیه بر بنیانهای سیاسی ـ اقتصادی تشکیل شود و نهادی با نام «پارلمان اروپا» نیز در آن موردتوجه قرارگیرد. با وجود این، اولین گام عملی و مثبت در جهت ایجاد اتحادیه اروپا در سال ۱۹۵۰ برداشته شد. در این سال فرانسه و آلمان با امضای قراردادی، صنایع زغال سنگ و فولاد دو کشور را ادغام کردند. یک سال بعد در آوریل ۱۹۵۱، کشورهای هلند، بلژیک، لوگزامبورگ و ایتالیا به این پیمان پیوستند و اتحادیه صنایع و معادن موسوم به «مونتان یونیون» شکل گرفت. پس از گذشت ۶ سال از زمان تشکیل اتحادیه «مونتان یونیون» این پیمان به «اتحادیه اقتصادی اروپا» تغییر نام داد.
هدف از تشکیل این اتحادیه، حذف تعرفههای گمرکی و مقررات بازدارنده بازرگانی در جهت تشکیل یک بازار مشترک در اروپا بود. موفقیتهای این اتحادیه، کشورهای دیگر اروپایی را نیز به پیوستن به آن ترغیب کرد. انگلیس که در ابتدا با تشکیل چنین اتحادیهای مخالفت میکرد و حتی موانعی بر سر راه آن ایجاد کرده بود، نتوانست از جذابیت این بازار چشمپوشی کند و خود نیز عضویت آن را پذیرفت.
حوادث بعدی مانند تشکیل جامعه اتمی اروپا، بازار مشترک اروپا، پیوستن انگلیس، ایرلند و دانمارک به این بازار مشترک در سال ۱۹۶۹، پیوستن یونان، پرتغال و اسپانیا به جامعه اقتصادی اروپا در دهة هشتاد، گامهای بلند و موثری بود که برای همگرایی اروپا برداشته شد.
با امضای پیمان ماستریخت در سال 1991، بازار مشترک اروپا به اتحادیه اروپا تبدیل شد و در سال 1995 کشورهای سوئد، فنلاند و اتریش بهعنوان اعضای جدید به آلمان ملحق شدند. در سال 2002 نیز پس از نزدیک به نیم قرن تلاش مستمر، دوازده کشور عضو اتحادیه اروپا با انتخاب «یورو» به واحد پولی مشترک رسیدند. تمامی این رویدادها تاکیدی بر تقویت اندیشه همگرایی اروپا بهعنوان تنها راه استقرار صلح پایدار در این قاره بود.
فروریختن دیوار برلین و نیز فروپاشی اتحاد شوروی از جمله عواملی بود که اندیشه ایجاد اروپای متحد را بیش از پیش تقویت کرد. با فروپاشی اتحاد شوروی زمینه برای پیوستن برخی کشورهای اروپای شرقی به اتحادیه اروپا فراهم شد و لزوم همگرایی اروپا بیش از گذشته مورد تاکید قرار گرفت. بهویژه اینکه با فروریختن بلوک شرق، اروپا تلاش میکرد از شکلگیری جهان تکقطبی با محور واشنگتن جلوگیری کند. با وجود این بروز بحران در بالکان و شعلهور شدن برخی احساسات ناسیونالیستی در کشورهای اروپای شرقی، آرامش خیال اروپا را برای مدتی در هم ریخت و روند همگرایی را برای مدتی دچار وقفه کرد. در این رابطه «محور بروکسل» بهمنظور کنترل دامنه بحران و نیز با هدف جذب کشورهای اروپای شرقی، بر نظریه گسترش اتحادیه اروپا به سوی شرق بیش از گذشته تاکید کرد. «محور بروکسل» بهخوبی واقف بود که نمیتواند در رقابت با «محور واشنگتن» برای دستیابی به شرق اروپا پیروز نهایی میدان باشد. به همین علت تلاش کرد تا با جذب کشورهای مستعد از این رقابت بازنماند. واشنگتن با ارائه طرح گسترش ناتو به سوی اروپای شرقی در واقع در حال تلاش برای گسترش دامنه نفوذ خود در اروپا بود و «محور بروکسل» با آگاهی از این استراتژی درصدد جذب کشورهای اروپای شرقی و مرکزی برآمد.
به این ترتیب، در طول کمتر از 50 سال از حیات اتحادیه اروپا، این اتحادیه از 9 عضو به 12 و سپس 15 عضو افزایش یافت و از اول ماه مه 2004 با رسیدن به 25 عضو، حوزه جغرافیایی این اتحادیه از مرزهای اروپای غربی گذشت.
ارسال نظر