«اقتصاد فاشیستی» به زبان ساده
امیرحسین خالقی
دکترای سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
بنیتو موسولینی، رهبر جنبش فاشیست ایتالیا، زمانی در توصیف جنبش گفته بود از واژهها ترسی ندارد و شاید فردا خودش را «شهریار واپسگرایان (مرتجعان)» بخواند، پیشوای بزرگ بر این باور بود که باید عظمت گذشته ایتالیا را زنده کرد و در این راه برچسبهایی مانند واپسگرا، راست و چپ، محافظهکار و دموکرات و مانند آن چندان اهمیتی ندارند. ازاین رو تحلیل فاشیسم که یادآور سالهای میانه قرن ۲۰ و حکومتهای آلمان و ایتالیای سالهای پیش از جنگ جهانی دوم است، بسیار دشوار است.
امیرحسین خالقی
دکترای سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
بنیتو موسولینی، رهبر جنبش فاشیست ایتالیا، زمانی در توصیف جنبش گفته بود از واژهها ترسی ندارد و شاید فردا خودش را «شهریار واپسگرایان (مرتجعان)» بخواند، پیشوای بزرگ بر این باور بود که باید عظمت گذشته ایتالیا را زنده کرد و در این راه برچسبهایی مانند واپسگرا، راست و چپ، محافظهکار و دموکرات و مانند آن چندان اهمیتی ندارند. ازاین رو تحلیل فاشیسم که یادآور سالهای میانه قرن 20 و حکومتهای آلمان و ایتالیای سالهای پیش از جنگ جهانی دوم است، بسیار دشوار است. این پدیده پیچیده ویژگیهای متضاد و متعارضی را کنار هم جمع کرده است و همین کار را سخت میکند.
فاشیسم در طبقهبندیهای رایج نمیگنجد، غریب نیست که در گفتمان فاشیسم همزمان مایههایی از ضدیت با سرمایهداری و سوسیالیسم وجود داشته باشد و میتوان دید که ارتجاعی و انقلابی هر دو با هم است. کسانی آن را حتی ایدئولوژی منفی هم نامیدهاند، زیرا خود را در نفی و مخالفت با دیگر ایدئولوژیها تعریف میکند و به اصطلاح «نه چپ و نه راست» است. توضیحهای متفاوتی برای چگونگی روی دادن این پدیده پیشنهاد شده است، از تحلیل مارکسیستی که آن را ترفند خشن سرمایهداری برای سرکوب پرولتاریا میداند گرفته تا دیدگاه جامعهشناسی وبری که آن را واکنش تودهها در ضدیت با زندگی مدرن میداند و لیبرالهایی که آن را پیامد ناامیدی از تحقق کمونیسم میدانند. اینها نشان میدهد که حتی تعریفی سرراست از آن هم چندان ساده نیست. با این حال، شاید بتوان برخی مولفههای کلی را بیان کرد که در شناخت بهتر آن کمک میکند.
یکی از ابعاد بسیار پررنگ در فاشیسم ملی باوری افراطی (Ultra Nationalism) است، کسانی گفتهاند فاشیسم میل به بازگرداندن دوران طلایی گذشته و غرورآفرین یک ملت است، فاشیسم اوضاع را چنان تصویر میکند که تباهی همهگیر شده و عظمت ملت از میان رفته است و آنها میخواهند آن گذشته درخشان را زنده کنند. در واقع نوعی عنصر یوتوپیایی (آرمانی و خیالی) در اندیشه فاشیسم وجود دارد که گذشته را ایدهآل و کامل نشان میدهد و خواهان تکرار آن است، چنانکه در مورد نازیها میتوان دید که ظهور آنها را پیامد شکست امپراتوری آلمان در جنگ جهانی اول میدانند؛ هیتلر و یارانش مدعی بودند که می خواهند ننگ پیمان ورسای را از دامن ملت آلمان پاک کنند و آن را به جایگاه واقعیاش بازگردانند، همان جایگاهی که با توطئه یهودیان از آنها گرفته شده است.از ویژگیهای دیگر فاشیسم، ایجاد جامعهای تودهای و یکدست است، اتحادیهها و احزاب و اصناف و دیگر کنشهای سیاسی در جامعه محدود و ممنوع میشوند، حوزه خصوصی و جامعه مدنی بیمعنا میشود، مردم هویتی جز ملیت خود ندارند و باید همواره مشغول نشان دادن عشق و علاقه به رژیم مستقر باشند.
در رژیم فاشیست یک معیار بیشتر وجود ندارد و آن هم ملیت است و باید در تمام امور جمعی آن را نشان داد. خانواده هم از گزند فاشیسم در امان نمیماند، هرچند محافظهکاران برای نهاد خانواده اهمیتی ذاتی قائلند. اینجا نقش خانواده در تولیدمثل خلاصه میشود تا با افزایش جمعیت، ملت را قدرتمندتر کند. موسولینی، اصلی را بیان میکرد که به خوبی نشاندهنده جهتگیری فاشیسم است: همه چیز باید در دولت جا بگیرد و هیچ چیز بیرون و علیه دولت نباید وجود داشته باشد! (دولت توتالیتر) ناگفته پیداست که فاشیسم بر نوعی پوپولیسم (عوامگرایی) استوار است و نمادپردازی و رمانتیسیسم (احساسگرایی) در آن بسیار قوی است. شخص پیشوا و حزب او ارزش نمادین بالایی مییابند و پرستش وی بهصورت یک آیین در میآید که بهصورتهای گوناگون در مناسک جمعی تودهها تمرین میشود. ستایش جنگاوری و جنگ و جان را برای ملت فدا کردن از دیگر ویژگیهای فاشیسم است که به نوعی نشاندهنده گذشت از خود برای آرمانهای بزرگ ملی است. نظامیگرایی (میلیتاریسم) در جنبشهای فاشیستی بسیار پررنگ است، چنان که نمونه عالی آن در آلمان نازی دیده شد؛ نمایش قدرت ملی که در انضباط آهنین نظامیان پرشمار ظاهر میشود از جنبههای اصلی نمادپردازی فاشیسم به شمار میآید.
از دید اقتصادی در فاشیسم، مالکیت خصوصی از بین نمیرود، ولی دولت، اقتصاد را برنامهریزی میکند. در فاشیسم، دولت کنشگر اصلی عرصه اقتصاد تلقی میشود، نخبگان حاکم مایههای ناسیونالیسم (ملی باوری) افراطی را تبلیغ میکنند و میخواهند اقتصاد کشور را با رویکردی حمایتی به خودکفایی (autarky) نسبت به بیرون برسانند. فعالیت آزاد و سودمحور شرکتها نیز جایی ندارد و آنها باید در خدمت ارتقای قدرت ملی باشند. در این معنا سرمایهداری به معنای متعارف رد میشود، زیرا سودمحوری و بهرهکشی از کارگران باعث میشود که آنها به سمت سوسیالیسم سوق داده شوند. پس باید با وضع مقررات سفت و سخت و دخالت گسترده در اقتصاد جلوی انحرافها را گرفت. از سو ی دیگر اتحادیههای کارگری و مانند آن هم ممنوع میشوند، زیرا تاکید آنها چیزی جز ملیت است، کارگران باید به تشکلهای فاشیستی بپیوندند.
امروزه فاشیسم در گفتار هرروزه بیشتر نوعی ناسزای سیاسی است و از آنجا که برخی عناصر آن در گروههای غیرفاشیست به ویژه گروههای راست افراطی هم دیده میشود، بسیاری آن را در معنایی دقیق به کار نمیبرند، با این حال اگر بخواهیم توصیفی خلاصه از رژیم فاشیستی داشته باشیم، میتوان به این موارد اشاره کرد: دولت تمامیتخواه است و هیچ محدودیتی بر قدرت آن وجود ندارد؛ حضور یک رهبر خودکامه که نماد قدرت ملت است در تمام عرصههای جمعی تبلیغ میشود؛ اقتصاد ترکیبی از یک سیستم «سرمایهداری» با بوروکراسی شدید دولتی است، تولیدکنندگان در کارتلها سازماندهی میشوند و فعالیت مستقل آنها بیمعناست؛ برنامهریزی اقتصادی بر اساس اصل خودکفایی پیش میرود؛ دولت هزینه فراوانی را صرف نظامیگری میکند و سیاستهای امپریالیستی و توسعهطلبانه را پی میگیرد.
ارسال نظر