روابط ایران و امریکا:  نقش روشنگر رسانه‌ها
دکترمهدی عسلی آیا امکان برقراری یک رابطه برد-برد بین ایران و آمریکا به لحاظ اقتصادی وجود دارد؟ طبعا جواب مثبت است. زیرا اساس نظریه اقتصاد بین‌الملل و تجربه چندین هزار ساله بشر می‌گوید که «تجارت» بین ملت‌ها و نیز سرمایه‌گذاری از سوی کشورها در کشورهای دیگر، هر دو طرف را منتفع می‌کند. عموما کشورهایی که تجارت خارجی آنها گسترده‌تر است، دارای اقتصاد پیشرفته‌تر و کارآمدتری هستند که یکی از دلایل آن تمرکز بر رشته‌هایی از فعالیت اقتصادی است که این کشورها در سطح بین‌المللی در آ‌نها دارای مزیت رقابتی هستند و می‌توانند با صادرات آن کالاها و خدمات، کالاها و خدماتی را که در تولید آنها مزیت نسبی کمتر دارند، وارد کنند.
از سوی دیگر سرمایه‌گذاری در دیگر کشورها که دارای فرصت‌ها و بازدهی سرمایه‌گذاری‌های بالاتر هستند، طبعا برای هر دو کشور سود آور است. این موضوع به وضوح در رابطه اقتصادی ایران و آمریکا صدق می‌کند؛ هم از نظر تجارت بین دو کشور و هم از نظر سرمایه‌گذاری آمریکا در ایران و متقابلا ایران در آمریکا. زیرا مسلما آمریکا در تولید بسیاری از «کالاهای سرمایه‌ای» و نیز «خدمات» داری تکنولوژی پبشرفته است که واردات این کالاهای سرمایه‌ای و نیز خدمات می‌تواند برای ایران مفید باشد. از ماشین‌آلات و مدیریت و مهندسی مربوط به فعالیت‌های بالادستی نفت و گاز و انرژی‌های غیرمتعارف گرفته تا ‌فعالیت‌های بخش‌های کشاورزی و صنایع، تکنولوژی پیشرفته هوایی و الکترونیک و غیره. ورود سرمایه آمریکا به ایران نیز می‌تواند برخی از بخش‌های اقتصادی را متحول کرده و ایجاد درآمد و اشتغال برای ایرانی‌ها داشته باشد.
از آن‌طرف هم ایران دارای ظرفیت‌های بزرگ از نظر منابع انرژی و نیروی کار جوان و مستعد و موقعیت جغرافیایی و بازار نسبتا گسترده است که انگیزه قوی برای سرمایه‌گذاری‌ آمریکایی‌ها در ایران ایجاد می‌کند. سرمایه‌گذاری ایران در برخی از بخش‌های اقتصاد آمریکا نیز می‌تواند به سود دو ملت باشد. شاید ذکر این نکته مفید باشد که هم اکنون کشور عربستان از سرمایه‌گذاران اصلی در آمریکا است و عرب‌ها در حال حاضر مخصوصا به سرمایه‌گذاری در تولید نفت و گاز غیر متعارف در آمریکا علاقه‌مند هستند و در تولید صخره گاز و صخره نفت سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

این سرمایه‌گذاری‌ها نه تنها از نظر سودآوری اقتصادی بلکه از نظر انتقال تکنولوژی تولید این حامل‌های انرژی غیرمتعارف، به نفع آنها است و به پیشبرد راهبردهای بلندمدت این کشورها در بخش انرژی و سایر بخش‌های مهم کمک می‌کند.
اما با توجه به سودآور بودن روابط اقتصادی برای دو ملت، موانع گسترش روابط اقتصادی بین دو کشور چیست؟ باید گفت طبعا این موانع از جنس موانع «غیر اقتصادی» بوده و ماهیتا «سیاسی» است. افراد و گروه‌های ذی‌نفوذی در هر دو طرف هستند که تصور می‌کنند فقدان رابطه بین دو کشور آن‌قدر به لحاظ سیاسی اهمیت دارد که منافع رابطه اقتصادی دو کشور را تحت تاثیر قرار می‌دهد و در نتیجه لازم است جلو گسترش این رابطه گرفته شود. بنابراین تا زمانی که موانع سیاسی توسعه روابط بین ایران و آمریکا بر طرف نشده نمی‌توان به گسترش روابط اقتصادی بین دو کشور چندان امیدوار بود.
البته همه مخالفت‌ها برای عادی شدن رابطه دو کشور از جنس مخالفت‌های «سیاسی» و «ایدئولوژیک» نیست. بلکه چه بسا بسیاری در هر دو کشور با انگیزه‌های مالی مخالف با عادی شدن و گسترش روابط سیاسی و اقتصادی ایران با آمریکا باشند اما طبعا این مخالفت‌ها در پوشش‌های سیاسی و ایدئولوژیک بیان می‌شوند.
در واقع همان‌طور که در آمریکا برخی از افراطیون در جناح راست به لحاظ ایدئولوژیک از گسترش روابط دو کشور بیم‌ناک هستند، در ایران نیز افراد و گروه‌هایی هستند که از این لحاظ که دولت آمریکا با توجه به ماهیت استکباری امکان ایجاد روابط سالم و برابر را نفی می‌کند و ما نباید در رابطه نابرابر با این کشورها وارد شویم، با عادی شدن رابطه با آمریکا مخالف هستند. اما در هر دو سو ممکن است افراد و گروه‌هایی باشند که منافع مالی آنها در گرو عادی نشدن روابط دو کشور است. این موضوع در آمریکا شفاف‌تر و در ایران پوشیده‌تر و پیچیده‌تر است. در آمریکا روشن‌تر است به دلیل آنکه افراد و گروه‌های شناخته‌شده‌ای برای حمایت از دولت‌های رقیب ایران در منطقه و نیز سایر ابر قدرت‌ها تشکیل شده و وجود دارند که طبعا سعی دارند در هر موردی به نفع دولت‌های مورد علاقه خود در کنگره و دولت آمریکا لابی کنند. طبیعتا زمانی که سیاست دولت‌های مورد علاقه این افراد و گروه‌ها مخالفت با عادی شدن روابط ایران و آمریکا باشد، آنها هم سعی می‌کنند علیه این امر مبارزه کنند.
در نقطه مقابل در ایران سابقه لابی برای کشورهای دیگر به آشکاری کشورهای غربی وجود نداشته است. بنابراین اگر افراد و گروه‌هایی موافق گسترش رابطه با کشورهای خاص و یا مخالف آن بوده‌اند، این علاقه‌مندی و یا مخالفت‌ها را تحت عنوان‌های خیرخواهی برای مردم و کشور و مبارزه با استکبار و غیره ارایه می‌دهند و این مساله مانع می‌شود که مردم و حتی دولت تصویر روشنی از منافع و مضار عادی‌سازی روابط با آمریکا داشته باشند. در این میان به نظر می‌رسد مطبوعات می‌توانند با گزارش‌های خود به روشن‌تر شدن این مباحث در کشور کمک کنند. به این معنی که منافع عادی‌سازی روابط با آمریکا و هزینه‌های آن را در مباحثات کارشناسی مورد تحلیل قرار داده و از کارشناسان اقتصادی و روابط بین‌الملل و نیز سیاست‌مداران بخواهند که با شفافیت و روشنی دلایل خود را از منافع و هزینه‌های عادی سازی روابط با آمریکا ارائه کنند تا دولت و جامعه تصویر روشن‌تری از موازنه هزینه و فایده این عادی‌سازی روابط داشته باشند.
این بحث‌ها باید به نحوی هدایت شود که کاملا روشن شود موافقت‌ها و یا مخالفت‌ها بر اساس منافع فردی و گروهی است و یا منافع ملی به معنای واقعی را در بر می‌گیرد. چه بسا هزینه‌های عادی‌سازی رابطه با آمریکا بسیار بالا باشد، ولیکن مردم و کارشناسان اقتصادی از آن آگاه نباشند. در این صورت وظیفه آن دسته از سیاستمدارانی که مخالف این روابط هستند، آن است که برای جامعه این هزینه‌ها را تشریح کنند و دولت را قانع کنند که عادی‌سازی روابط با آمریکا بر خلاف منافع ملی است. یا بر عکس ممکن است این بحث‌ها روشن سازد که منافع عادی‌سازی روابط بسیار زیاد بوده ولیکن مقامات مسوول و دولت‌ها از آن غفلت کرده‌اند در این صورت طبعا مخالفان عادی‌سازی روابط نیز قانع شده و بحث بر سر این موضوع پایان خواهد یافت.


آخـر هفتـه‌ها بـا «آخـر هفتـه دنیـای اقتصـاد»
شما می‌توانید از طریق شماره تلفن ۸۷۷۶۲۱۲۰ نظر خود را در مورد مطالب «آخر هفته» با ما در میان بگذارید.