دکتر اصغر مهاجری آسیبشناس اجتماعی درخصوص علل طنزپردازی درباره حوادث میگوید
طنزگویی نشانی از وفاداری مردم به جامعه
بارها دیده ایم که در جمعهای دوستانه یا محیطهای اجتماعی میخواهیم حرفی زده شود، اما قدرت صریح گفتنش را نداریم پس شاید اولین راهی که به ذهنمان برسد این است که آن را در قالب شوخی مطرح کنیم. دکتر اصغر مهاجری، جامعه شناس اجتماعی این توضیح را درباره رفتار ما که با طنزپردازی در مواجهه با وقایع بزرگی چون سقوط هواپیما بروز می کند میگوید. وقتی برایش از پیام های تکثیر شده در شبکه اجتماعی گفتیم میخواستیم ببینیم این موضوع ریشه در چه دارد. یکی از پیامها اینگونه شروع میشد: «با سلام و صلوات به روح تمام مسافران عزیز.
بارها دیده ایم که در جمعهای دوستانه یا محیطهای اجتماعی میخواهیم حرفی زده شود، اما قدرت صریح گفتنش را نداریم پس شاید اولین راهی که به ذهنمان برسد این است که آن را در قالب شوخی مطرح کنیم. دکتر اصغر مهاجری، جامعه شناس اجتماعی این توضیح را درباره رفتار ما که با طنزپردازی در مواجهه با وقایع بزرگی چون سقوط هواپیما بروز می کند میگوید. وقتی برایش از پیام های تکثیر شده در شبکه اجتماعی گفتیم میخواستیم ببینیم این موضوع ریشه در چه دارد. یکی از پیامها اینگونه شروع میشد: «با سلام و صلوات به روح تمام مسافران عزیز. و با درود به وزیر محترم راه و ترابری. ورود شما را به پرواز لایتناهی...» این استاد دانشگاه علامه طباطبایی در تحلیل این پیامها تاکید کرد: جامعه وقتی پویا و دینامیک نیست افراد تشکیل دهنده جامعه هم پویا نیستند. انگار برایشان مهم نیست و به مسخره میگیرند.
شما توجه کنید در جمعی وقتی موضوعی مطرح میشود افرادی که موضوع برایشان کماهمیت است آن را به مسخره میگیرند و سطحی رد میشوند اما اگر مهم باشد جدی میگیرند و راجع به آن اظهارنظر کرده و راحت نمیگذرند.
این آسیب شناس اجتماعی یک مساله دیگر را هم درباره چنین رفتاری بیان کرد:« کمتر پاسخگو بودن در جامعه ما در حال رشد است و این را یک هشدار جدی باید بدانیم. امر به معروف و نهی از منکر از بین رفته است. اما این را هم میگویم که جامعه هنوز ایمانش را از دست نداده و طنزگوییهایش هنوز در غالب نوعی وفاداری است، اما از جنس مشارکت و پویایی متعهد نیست.» مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
چرا مردم ما هر واقعهای بزرگی را در کشور تبدیل به سوژه طنز میکنند؟
هنوز چهلم عزیزانی که در سانحه سقوط ایران ۱۴۰ جان باختند نشده تمام شبکههای اجتماعی پر شده از اوصاف طنزگونه. از پیام نخستی که بهعنوان خوشآمدگویی به مسافران میگویند تا اینکه مثلا مردی که به دروغ به خانوادهاش گفته بوده میرود طبس ولی در فلان ویلای شمال بوده و حالا نمیداند چه کار کند! این رفتار یک پدیده است یا واکنشی عادی محسوب میشود؟
بررسیهای پدیدههای اجتماعی معمولا به پاسخهای تک جملهای نمیرسد. هر پدیده اجتماعی از جمله همین پدیده را بخواهیم تبیین جامعه شناختی کنیم به یک علت نمیرسیم. علتهای مختلفی دارد که بعضی از آن ها مهمترند. در این شرایط بهتر است به مهمترین و محکمترین دلایل بپردازیم. هرزمان سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکند اتفاقاتی در اجزا و
اضلاع جامعه رخ میدهد.
حال در این مساله باید ببینیم کدام مورد کاهش پیدا کرده است که مردم در سطح جامعه به طنزگویی و جوک و لطیفه ساختن از هر پدیده یه ویژه حوادث غمانگیز روی آوردهاند.
کاهش سرمایه اجتماعی بهطور مثال سقوط هواپیمای ایران-۱۴۰ دو تراژدی همزمان را رقم زد یکی اینکه ساخت و محصول خودمان بود و با شکست مواجه شد و دیگری اینکه چهل تن از هموطنانمان کشته شدند. واکنش مردم نسبت به این تراژدی ساخت طنز بود. چه چارچوبهایی از جامعه به لرزه درآمده که تا این حد نسبت به هر مسالههای واکنش شوخی و طنز داریم؟
کاهش ارزشهای اجتماعی که برگرفته ازنبود و کاهش اعتماد در جامعه است. اینکه روابط پویا از بین رفته و شفافیتی بین این روابط وجود ندارد. هر چقدر اجزا و اضلاع ارزش کمتر باشد اعتماد کم و روابط کمتری وجود دارد. حرفها در لفافه زده میشود. غیرمستقیم گفته میشود. زمانی که جامعه اعتمادش را از دست بدهد و احساس کند که انتقاد و اعتراضش مستقیم شنیده نمیشود به این روی میآورد که اعتراضش را در قالب جوک و فکاهیات بیان کند. این امر دو علت مهم دارد اول اینکه همان سرمایه اجتماعی که راجع به آن صحبت کردیم دچار فروکاهی است، نکته دوم اینکه جامعه احساس ناامنی میکند. بنابراین اعتراضش را غیر مستقیم بیان میکند. نکته سوم این است که جامعه احساس میکند هرچقدر گفته شده بیتاثیر بوده است.
بارها راجع به یارانه، سقوط هواپیما و... گفته اما فایدهای نداشته. پس میآید به سمتی که جدی وارد نشود، چون فکر میکند افراد مسوول کمتر جدی بودند، جامعه هم همان بازی را انجام میدهد و جدیتش را از دست میدهد. نکته چهارم اینکه فکر میکنم جامعه کمتر احساس مسوولیت میکند و پویایی کمتری دارد که این یکی از اضلاع سرمایه اجتماعی است و این مساله مهمی محسوب میشود.
آیا این طنزپردازی به سطحی شدن واقعه منجر نمیشود و اینکه فرصت کالبدشکافی واقعه با چنین رفتاری از بین نمیرود؟
جامعه وقتی پویا و دینامیک نیست افراد تشکیلدهنده جامعه هم پویا نیستند. انگار برایشان مهم نیست، به مسخره میگیرند. شما توجه کنید در جمعی وقتی موضوعی مطرح میشود افرادی که موضوع برایشان کماهمیت است آن را به مسخره میگیرند و سطحی رد میشوند اما اگر مهم باشد جدی میگیرند و راجع به آن اظهارنظر کرده و راحت نمیگذرند. کمتر پاسخگو بودن در جامعه ما در حال رشد است و این را یک هشدار جدی باید بدانیم. امر به معروف و نهی از منکر از بین رفته است. اما این را هم میگویم که جامعه هنوز ایمانش را از دست نداده و طنزگوییهایش هنوز در قالب نوعی وفاداری است اما از جنس مشارکت و پویایی متعهد نیست.
چگونه مردم با طنزگویی نشان میدهند که به جامعه و رویدادهای تاثیرگذار آن وفادارند؟
این طنزگویی و نشان از وفادار بودن نسبی مردم نشانه خوبی از هنوز وفادار بودن جامعه به آرمانها و ارزشهااست اینکه ما هنوز میخواهیم حتی در شوخی و طنز حرف و پیاممان را فریاد بزنیم و بیتفاوتی آقدر تمام وجودمان را نگرفته است؛ اما از طرفی این علائم و نشانهها پیامی است برای مسوولان که باید به این چرایی پاسخ دهند که چرا مردم از جدی بودن هرروز بیشتر به سمت طنز و شوخی پیش میروند.
فکر میکنید مردم از اینکه نمیتوانند راحت عقایدشان را بیان کنند مخصوصا در رسانهها، برای همین به این سمت سوق پیدا کردهاند؟
از یک پنجره دو زاویه نگاه هم به این مساله میشود داشت. نحوه ارتباطات مردم تغییر پیدا کرده است. ارتباطات بلندگویی و یکطرفه شده است. مثل ارتباط یکطرفهای که مردم از رسانهها رادیو تلویزیون و... دریافت میکنند.
مخاطب در این ارتباط یکسویه فقط دریافت میکند دیگر فرصت اظهارنظر و فعال بودن ندارد. این نوع ارتباط باعث شده است که ارتباطات دوسویه عقبنشینی کند. الان در دنیای مجازی که تقریبا همگان به آن روی آوردهاند ارتباطات چندسویه وجود دارد شما دقت کنید در مورد هر موضوعی تمامی افراد عضو آن شبکه میتوانند هر اظهارنظری کنند بدون آنکه تنها شنونده باشند میتوانند واکنش داشته است و بنویسند. هرچند که هنوز جامعه ما در حوزههای مجازی بهاندازه کافی جامعهپذیری نشده است و هنوز آموزش کافی ندیدهایم به همین دلیل واکنشهایمان خیلی قاعدهمند و مبادی آداب نیست، مانند کودکی که در جمع هنوز جامعهپذیریاش کامل نشده و ناشیانه و خالصانه هر چیزی را بیان میکند اما با تذکر اطرافیان و پدر و مادر آرامآرام یاد میگیرد که هر جمعی اصول و آداب خودش را دارد.
آیا طنز میتواند قدرت تاثیرگذاری برمسوولان هم داشته باشد که تغییری در شیوه مدیریتشان بدهند؟ چرا هواپیما سقوط کرد؟
یکی جوک میسازد یکی همان لحظه واکنش هیجانی نشان میدهد و در آخر مردم موضوع را به سمت طنز میکشانند. پژوهشها نشان داده است که غیر از عواملی که نام بردیم آستانه تحمل ما پایین آمده است. غلط یا درست و براساس فشاری که تحمل میکنیم مسائل غمانگیز را حتی با شوخی بیان میکنیم و در لحظه میخواهیم نوعی واکنش نشان بدهیم. این نشان از این موضوع دارد که جامعه به سمت سطحینگری پیش میرود. دیگر موشکافانه هر چیزی را بررسی نمیکنیم و سرسری از آن رد میشویم.
شاید مسوولان هم از این امر بدشان نیاید، زیرا وقتی مردم به سمتی رفتهاند تا هرچیزی را با شوخی مطرح کنند و تریبونی برای گفتن حرفهایشان ندارند، خب به هرحال مسوولان هم شانه خالی میکنند و با کمال میل از آن میگذرند.
شما توجه کنید در جمعی وقتی موضوعی مطرح میشود افرادی که موضوع برایشان کماهمیت است آن را به مسخره میگیرند و سطحی رد میشوند اما اگر مهم باشد جدی میگیرند و راجع به آن اظهارنظر کرده و راحت نمیگذرند.
این آسیب شناس اجتماعی یک مساله دیگر را هم درباره چنین رفتاری بیان کرد:« کمتر پاسخگو بودن در جامعه ما در حال رشد است و این را یک هشدار جدی باید بدانیم. امر به معروف و نهی از منکر از بین رفته است. اما این را هم میگویم که جامعه هنوز ایمانش را از دست نداده و طنزگوییهایش هنوز در غالب نوعی وفاداری است، اما از جنس مشارکت و پویایی متعهد نیست.» مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
چرا مردم ما هر واقعهای بزرگی را در کشور تبدیل به سوژه طنز میکنند؟
هنوز چهلم عزیزانی که در سانحه سقوط ایران ۱۴۰ جان باختند نشده تمام شبکههای اجتماعی پر شده از اوصاف طنزگونه. از پیام نخستی که بهعنوان خوشآمدگویی به مسافران میگویند تا اینکه مثلا مردی که به دروغ به خانوادهاش گفته بوده میرود طبس ولی در فلان ویلای شمال بوده و حالا نمیداند چه کار کند! این رفتار یک پدیده است یا واکنشی عادی محسوب میشود؟
بررسیهای پدیدههای اجتماعی معمولا به پاسخهای تک جملهای نمیرسد. هر پدیده اجتماعی از جمله همین پدیده را بخواهیم تبیین جامعه شناختی کنیم به یک علت نمیرسیم. علتهای مختلفی دارد که بعضی از آن ها مهمترند. در این شرایط بهتر است به مهمترین و محکمترین دلایل بپردازیم. هرزمان سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکند اتفاقاتی در اجزا و
اضلاع جامعه رخ میدهد.
حال در این مساله باید ببینیم کدام مورد کاهش پیدا کرده است که مردم در سطح جامعه به طنزگویی و جوک و لطیفه ساختن از هر پدیده یه ویژه حوادث غمانگیز روی آوردهاند.
کاهش سرمایه اجتماعی بهطور مثال سقوط هواپیمای ایران-۱۴۰ دو تراژدی همزمان را رقم زد یکی اینکه ساخت و محصول خودمان بود و با شکست مواجه شد و دیگری اینکه چهل تن از هموطنانمان کشته شدند. واکنش مردم نسبت به این تراژدی ساخت طنز بود. چه چارچوبهایی از جامعه به لرزه درآمده که تا این حد نسبت به هر مسالههای واکنش شوخی و طنز داریم؟
کاهش ارزشهای اجتماعی که برگرفته ازنبود و کاهش اعتماد در جامعه است. اینکه روابط پویا از بین رفته و شفافیتی بین این روابط وجود ندارد. هر چقدر اجزا و اضلاع ارزش کمتر باشد اعتماد کم و روابط کمتری وجود دارد. حرفها در لفافه زده میشود. غیرمستقیم گفته میشود. زمانی که جامعه اعتمادش را از دست بدهد و احساس کند که انتقاد و اعتراضش مستقیم شنیده نمیشود به این روی میآورد که اعتراضش را در قالب جوک و فکاهیات بیان کند. این امر دو علت مهم دارد اول اینکه همان سرمایه اجتماعی که راجع به آن صحبت کردیم دچار فروکاهی است، نکته دوم اینکه جامعه احساس ناامنی میکند. بنابراین اعتراضش را غیر مستقیم بیان میکند. نکته سوم این است که جامعه احساس میکند هرچقدر گفته شده بیتاثیر بوده است.
بارها راجع به یارانه، سقوط هواپیما و... گفته اما فایدهای نداشته. پس میآید به سمتی که جدی وارد نشود، چون فکر میکند افراد مسوول کمتر جدی بودند، جامعه هم همان بازی را انجام میدهد و جدیتش را از دست میدهد. نکته چهارم اینکه فکر میکنم جامعه کمتر احساس مسوولیت میکند و پویایی کمتری دارد که این یکی از اضلاع سرمایه اجتماعی است و این مساله مهمی محسوب میشود.
آیا این طنزپردازی به سطحی شدن واقعه منجر نمیشود و اینکه فرصت کالبدشکافی واقعه با چنین رفتاری از بین نمیرود؟
جامعه وقتی پویا و دینامیک نیست افراد تشکیلدهنده جامعه هم پویا نیستند. انگار برایشان مهم نیست، به مسخره میگیرند. شما توجه کنید در جمعی وقتی موضوعی مطرح میشود افرادی که موضوع برایشان کماهمیت است آن را به مسخره میگیرند و سطحی رد میشوند اما اگر مهم باشد جدی میگیرند و راجع به آن اظهارنظر کرده و راحت نمیگذرند. کمتر پاسخگو بودن در جامعه ما در حال رشد است و این را یک هشدار جدی باید بدانیم. امر به معروف و نهی از منکر از بین رفته است. اما این را هم میگویم که جامعه هنوز ایمانش را از دست نداده و طنزگوییهایش هنوز در قالب نوعی وفاداری است اما از جنس مشارکت و پویایی متعهد نیست.
چگونه مردم با طنزگویی نشان میدهند که به جامعه و رویدادهای تاثیرگذار آن وفادارند؟
این طنزگویی و نشان از وفادار بودن نسبی مردم نشانه خوبی از هنوز وفادار بودن جامعه به آرمانها و ارزشهااست اینکه ما هنوز میخواهیم حتی در شوخی و طنز حرف و پیاممان را فریاد بزنیم و بیتفاوتی آقدر تمام وجودمان را نگرفته است؛ اما از طرفی این علائم و نشانهها پیامی است برای مسوولان که باید به این چرایی پاسخ دهند که چرا مردم از جدی بودن هرروز بیشتر به سمت طنز و شوخی پیش میروند.
فکر میکنید مردم از اینکه نمیتوانند راحت عقایدشان را بیان کنند مخصوصا در رسانهها، برای همین به این سمت سوق پیدا کردهاند؟
از یک پنجره دو زاویه نگاه هم به این مساله میشود داشت. نحوه ارتباطات مردم تغییر پیدا کرده است. ارتباطات بلندگویی و یکطرفه شده است. مثل ارتباط یکطرفهای که مردم از رسانهها رادیو تلویزیون و... دریافت میکنند.
مخاطب در این ارتباط یکسویه فقط دریافت میکند دیگر فرصت اظهارنظر و فعال بودن ندارد. این نوع ارتباط باعث شده است که ارتباطات دوسویه عقبنشینی کند. الان در دنیای مجازی که تقریبا همگان به آن روی آوردهاند ارتباطات چندسویه وجود دارد شما دقت کنید در مورد هر موضوعی تمامی افراد عضو آن شبکه میتوانند هر اظهارنظری کنند بدون آنکه تنها شنونده باشند میتوانند واکنش داشته است و بنویسند. هرچند که هنوز جامعه ما در حوزههای مجازی بهاندازه کافی جامعهپذیری نشده است و هنوز آموزش کافی ندیدهایم به همین دلیل واکنشهایمان خیلی قاعدهمند و مبادی آداب نیست، مانند کودکی که در جمع هنوز جامعهپذیریاش کامل نشده و ناشیانه و خالصانه هر چیزی را بیان میکند اما با تذکر اطرافیان و پدر و مادر آرامآرام یاد میگیرد که هر جمعی اصول و آداب خودش را دارد.
آیا طنز میتواند قدرت تاثیرگذاری برمسوولان هم داشته باشد که تغییری در شیوه مدیریتشان بدهند؟ چرا هواپیما سقوط کرد؟
یکی جوک میسازد یکی همان لحظه واکنش هیجانی نشان میدهد و در آخر مردم موضوع را به سمت طنز میکشانند. پژوهشها نشان داده است که غیر از عواملی که نام بردیم آستانه تحمل ما پایین آمده است. غلط یا درست و براساس فشاری که تحمل میکنیم مسائل غمانگیز را حتی با شوخی بیان میکنیم و در لحظه میخواهیم نوعی واکنش نشان بدهیم. این نشان از این موضوع دارد که جامعه به سمت سطحینگری پیش میرود. دیگر موشکافانه هر چیزی را بررسی نمیکنیم و سرسری از آن رد میشویم.
شاید مسوولان هم از این امر بدشان نیاید، زیرا وقتی مردم به سمتی رفتهاند تا هرچیزی را با شوخی مطرح کنند و تریبونی برای گفتن حرفهایشان ندارند، خب به هرحال مسوولان هم شانه خالی میکنند و با کمال میل از آن میگذرند.
ارسال نظر