فیس‌بوک، Airbnbاوبر و تلاش برای انجام کار درست

نویسنده: ROBERT SAFIAN
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد 

زمانی که مارک زاکربرگ موسس و مدیرعامل فیس‌بوک یک نامه سرگشاده 5800 کلمه‌ای در 16 فوریه منتشر کرد (طولانی‌ترین پست مجزایی که او تاکنون در فیس‌بوکش منتشر کرده است) با این عبارت ساده آن را معرفی کرد: «می‌دانم بسیاری از ما فکر می‌کنیم که هم‌اکنون چگونه بیشترین تاثیر مثبت را بر جهان بگذاریم.» در آن موقع، بسیاری از دیگر کسب‌و‌کارها از گوگل تا استارباکس، آشکارا در جدال با سیاست‌های ارائه شده توسط دونالد ترامپ، به‌خصوص در حوزه مهاجرت، بودند. اما زاکربرگ به رئیس‌جمهور ایالات‌متحده یا سیاست‌های او اشاره نکرد.

در عوض، او پرسش وسیع‌تری را مطرح کرد: «آیا ما در حال ساخت جهانی هستیم که همه ما آن را می‌خواهیم؟» به گفته زاکربرگ فیس‌بوک برای کمک به افراد دارای مسوولیت است. این یک بیانیه هدف بود. هرچند خود فیس‌بوک به‌خاطر مسائلی مانند«اخبار جعلی» مورد انتقاد بوده است. اما آنچه زاکربرگ در نامه‌اش به آن اشاره می‌کند این ایده است که هدف واقعی این شرکت (و اصولا دلیل وجود آن) به‌دست آوردن پول نبوده است. به گفته زاکربرگ فلسفه وجودی فیس‌بوک تبدیل جهان به مکانی بهتر برای زندگی بوده است. چنین صحبت‌های اخلاقی از جانب یک مدیر میلیاردر می‌تواند ریاکارانه یا ساده‌لوحانه برداشت شود. زاکربرگ بخش زیادی از نامه‌اش را به بیان اینکه چگونه فیس‌بوک می‌تواند در «ایجاد یک جامعه جهانی» سودمند باشد اختصاص داده است که البته از آنچه ضرورت‌های کسب‌و‌کار این شرکت دیکته خواهد کرد چندان دور نیست.

آیا این فقط توجیه عقلی به نفع خود بود؟ آیا زاکربرگ و (بسیاری از رهبران کسب‌و‌کار دیگر که ادعای این را دارند که ارزش‌ها مهم‌ از دلارها هستند) به سادگی یک ریاکار هستند؟ این مساله تنشی است که زمینه یک تغییر رو به افزایش در چشم‌انداز کسب‌و‌کار را فراهم می‌کند. از اتومبیل‌سازانی مانند فورد و آئودی تا شرکت‌های مد مانند گوچی و رالف‌لارن، از شرکت‌های خدمات بهداشت و درمان تا سازندگان کالاهای بسته‌بندی‌شده مصرفی، شرکت‌ها به شدت به‌دنبال تطبیق فعالیت‌های تجاری خود با ارزش‌های بزرگتر اجتماعی و فرهنگی هستند؛ نه فقط به این دلیل که این کار وجهه آنها را خوب نشان می‌دهد؛ بلکه به این دلیل که کارمندان و مشتریان شروع به پافشاری بر آن می‌کنند. برخی تلاش‌ها به‌طور واضح عکس‌العمل‌هایی برای این محیط سیاسی و قاطعیت در برابر ترامپ هستند. انگیزه‌های فضای سیاسی فعلی هرچه باشد، جامعه کسب‌و‌کار پیش از اینکه رئیس‌جمهور جدید آمریکا در کاخ سفید سوگند یاد کند، در این مسیر حرکت کرده است.

سازمانی به نام «تیم B» که از مدیران ارشد اجرایی کسب‌و‌کارهای بزرگ مانند یونیلیور و رهبران کسب‌و‌کار ممتازی مانند ریچارد برانسون و آریانا هافینگتون تشکیل شده است، چندین سال قبل برای تسریع راهی بهتر برای انجام کسب‌و‌کار شروع به کار کرد. اینکه شرکت آئودی شکاف جنسیتی درآمد را برجسته کرده است تقریبا دو سال در دست بررسی بود. حتی نامه زاکربرگ به مدت یک سال در دست کار بوده است. یک پرسش عملی در مورد این پدیده وجود دارد: آیا کسب‌و‌کار مسوولیت بالاتری برای بیان ارزش‌های اجتماعی دارد (همان‌طور که زاکربرگ در مورد فیس‌بوک ادعا می‌کند) یا باید دنبال کردن سودآوری (حداکثر کردن ارزش سهام‌دار بالاتر از هر چیز دیگری) هدف اصلی یک شرکت باشد؟ اما پرسش دیگری نیز در این میان مطرح است: آیا ممکن است که پذیرش ارزش‌ها بتواند به ایجاد سود کمک کند و قیمت‌ها را در بلندمدت به اشتراک بگذارد؟

این مسائل مدیران اجرایی در بنگاه‌های بزرگ و کوچک را حتی در سیلیکون‌ولی سرگردان کرده است. جایی که شرکت‌هایی مانند فیس‌بوک و اوبر باید ببینند که چگونه ارزش‌ها و ایجاد ارزش با روش‌های متفاوت با یکدیگر متوازن و یکپارچه می‌شوند؟ یک تجربه در بخش‌های مختلف شرکت‌های آمریکایی تحت بررسی است تا نقش کسب‌و‌کار در جامعه را بازتعریف کند. به این منظور در مجموعه‌ای از مقالات در این هفته و هفته‌های بعد به چهار شرکت تکنولوژیک پیشتاز با چشم‌اندازهای متفاوت و همچنین یک کسب‌و‌کار کوچک‌تر که راه خود را در این چالش‌ها طی می‌کند نگاهی می‌اندازیم. این موردکاوی‌ها نشان می‌دهند که چه مقدار پتانسیل و چه مقدار نااطمینانی در پیش است.

فلسفه زاکربرگ

پنج سال پیش، پیش از فروش اولیه سهام فیس‌بوک، مارک زاکربرگ آنچه را «نامه موسس» نامیده بود و فلسفه شرکت برای سرمایه‌گذاران آینده خوانده می‌شد، در صفحه خود ارسال کرد. او نوشته بود «ما با هدف اصلی پول درآوردن صبح‌ها از خواب برنمی‌خیزیم. بلکه فیس‌بوک برای انجام یک رسالت اجتماعی ایجاد شده است و آن ایجاد جهانی متصل به هم است.» در میان پنج ارزش خاصی که این نامه متذکر شد (از جمله مسائلی مانند «حرکت سریع» و «جسور بودن») این بیانیه بود: «ما از همه افراد در فیس‌بوک انتظار داریم که هر روز بر چگونگی ایجاد ارزش واقعی برای جهان تمرکز کنند.» من اخیرا با زاکربرگ جلسه‌ای داشتم تا در مورد این نامه و نامه آخرش صحبت کنیم و هدف این جلسه این بود که بدانم چگونه تفکر او در طول زمان تغییر کرده است. دفاتر فیس‌بوک برای تبدیل شدن به یک امپراطوری در منلو‌پارک در ایالت کالیفرنیا رشد کرده است، بولدوزرهایی که به سرعت این مجموعه را گسترش می‌دهند. Building 20 جایی که زاکربرگ همراه با صدها کارمند از بیش از 17000 کارمند این شرکت کار می‌کند، نشان می‌دهد که بزرگترین فضای اداری برای یک نفر و فضای بزرگی که شامل کافه و فضاهایی برای جلسات در فضای آزاد است، به چه شکل می‌تواند باشد.

میز کار زاکربرگ در Area 3 و نزدیک نقطه میانی ساختمان قرار دارد. او با همان شلوار جین معمول و تی‌شرت خاکستری از من استقبال کرد و ما از اتاق کنفرانس شیشه‌ای درست پشت میز کار او رد شدیم. شاید محیط کار او چندان سنتی نبود اما این جایی است که او جلسات را برگزار و بازدیدکننده‌ها را سرگرم می‌کند. ما روی کاناپه نشستیم و شروع به صحبت کردیم. زاکربرگ می‌گوید: «من فیس‌بوک را به عنوان یک کسب‌و‌کار شروع نکردم. من آن را ساختم چون می‌خواستم چنین چیزی در جامعه من وجود داشته باشد. طی چندین سال، به این درک رسیدم که تنها راه برای ایجاد آنچه که می‌خواستم این است که یک موتور اقتصادی خوب پشت آن باشد.» به این شکل او خاطرنشان می‌کند که «فیس‌بوک همیشه یک شرکت ماموریت‌محور بوده است.»

ادامه دارد...