پول، شما را عوض میکند؟
«راه صد ساله را یکشبه رفتن» آرزوی همه است. میتوان گفت تقریبا همه آدمها کل زندگیشان را با این آرزو در سر میگذرانند و این میان شاید عدهای به آن برسند و عدهای هم از قافله عقب بمانند. معمولا هم این راه به جیبی پر از پول منجر میشود و خب همهمان میدانیم که تمام آدمهای دنیا ظرفیت رسیدن به پول آن هم در طول یک شب را ندارند. البته شاید آنهایی که برای رسیدن به مال و منال سالهای زیادی زحمت کشیدهاند هم ظرفیت «پولداری» را نداشته باشند اما تجربه نشان میدهد کفه ترازو به سمت دسته اول سنگینتر است، اما به هر حال هستند آدمهایی که در هر دو شرایط میتوانند به خوبی از پس مدیریت زندگی بعد از رسیدن به ثروت برآیند و به قولی خودشان را گم نکنند.
«راه صد ساله را یکشبه رفتن» آرزوی همه است. میتوان گفت تقریبا همه آدمها کل زندگیشان را با این آرزو در سر میگذرانند و این میان شاید عدهای به آن برسند و عدهای هم از قافله عقب بمانند. معمولا هم این راه به جیبی پر از پول منجر میشود و خب همهمان میدانیم که تمام آدمهای دنیا ظرفیت رسیدن به پول آن هم در طول یک شب را ندارند. البته شاید آنهایی که برای رسیدن به مال و منال سالهای زیادی زحمت کشیدهاند هم ظرفیت «پولداری» را نداشته باشند اما تجربه نشان میدهد کفه ترازو به سمت دسته اول سنگینتر است، اما به هر حال هستند آدمهایی که در هر دو شرایط میتوانند به خوبی از پس مدیریت زندگی بعد از رسیدن به ثروت برآیند و به قولی خودشان را گم نکنند. پس نگران نباشید، این ادعا درباره همه شما صدق نمیکند و نتایج مطالعاتی که در آمریکا انجام شده، نشان میدهد که این ادعا در حد فرضیه است، نه حکم.
افکار، رفتار و اعمال انسان با روان او - که متاثر از عواملی از ساختار ژنتیکی گرفته تا محل تولد و زندگی و خانواده شکل گرفته- مرتبط است. اگرچه پول نمیتواند بهطور کامل نظام فکری شما را شکل دهد، اما میتواند روی افکار و رفتار شما نسبت به سایرین تاثیر بگذارد. پول میتواند تا حد زیادی روی روابط شما و دیدگاهی که نسبت به خودتان دارید، تاثیر بگذارد. شواهد علمی بسیاری برای اثبات این ادعا که «پول میتواند آدمها را تغییر دهد» وجود دارد.
پول منجر به کوتاهی در کار میشود
در سال ۲۰۰۴ تحقیقی از سوی دو محقق به نامهای جیمز هیمن و دن اریلی، استادان یکی از دانشگاههای معتبر مینهسوتا آمریکا انجام شد، که ثابت کرد پول میتواند بر میزان ارزشگذاری افراد روی زمان و تلاششان تاثیر بگذارد. این دو محقق آزمایشی را انجام دادند که از طریق آن درصدد سنجش میزان انگیزه افراد در انجام کاری که در نهایت منجر به پول میشود، برآمدند.
آزمایش به این صورت بود که تمام شرکتکنندگان به سه دسته تقسیم شدند. به یک دسته پیشنهاد شد که کاری را بهصورت داوطلبانه و بدون دریافت پول انجام دهند، به دسته دیگر کاری با وعده دریافت دستمزد نیم دلار و از دسته دیگر کاری با دریافت دستمزدی 5 دلاری خواسته شد. در نهایت هم نتیجه آزمایش به این صورت شد که دسته اول کارشان را سریعتر از دستههای دیگر انجام دادند، دسته سوم در رتبه دوم قرار گرفت و دسته دوم در رتبه آخر.
هیمن و اریلی بعد از مشاهده نتایج این آزمایش به این نتیجه رسیدند که دو چیز میتواند در انسانها برای انجام کار انگیزه به وجود بیاورد. اولین انگیزه، انگیزه اجتماعی است. اگر کاری از ارزش اجتماعی برخوردار باشد، مردم برایش وقت میگذارند و از انجامش خوشحال هم میشوند؛ اما وقتی پول انگیزه انجام کاری میشود، ما دیگر نه به ارزش اجتماعی آن بلکه به ارزش اقتصادیاش میاندیشیم. بنابراین پیش خودمان فکر میکنیم آیا در قبال پولی که قرار است دریافت کنیم، آن کار ارزش این را دارد که برایش وقت بگذاریم؟ به همین دلیل است که دسته دوم و کارشان را با سرعت کمتری نسبت به دو دسته دیگر انجام دادند. آنها به سادگی فکر کردند که ارزش وقتشان بیشتر از کاری است که با آن میزان دستمزد بهشان پیشنهاد شده است.
با این اوصاف میتوانیم ببینیم که وقتی پای سنجش ارزش کاری به میان میآید پول میتواند انگیزه باشد. با وجود اینکه انجام کار خیر و داوطلبانه میتواند حس مثبتی را به افراد القا کند، اما وقتی پای پول به میان میآید دیگر آن بخش مغز که به حس وظیفهشناسی اجتماعی مربوط میشود، کاملا خاموش میشود. چنین حالتی میتواند در زندگی حرفهای انسانها عواقب زیادی داشته باشد. بهعبارت دیگر وقتی شما حس میکنید پولی که برای کارتان دریافت میکنید، کافی نیست و لیاقتتان بیشتر از این حرفهاست، شاید در انجام کار خود کوتاهی کنید.
پولدارها پولداری را ژنتیکی میدانند
مقدار پولی که شما در زندگی به دست میآورید میتواند روی دیدگاه شما نسبت به خودتان و دیگران تاثیر بگذارد. در ماه اوت سال ۲۰۱۳ تحقیقی از سوی ژورنال روانشناسی اجتماعی و شخصیتی منتشر شد که در آن از افراد خواسته شد، مواردی چون طبقه اجتماعی، عوامل ژنتیکی و حتی آیکیو را ارزشگذاری و اولویتبندی کنند. وقتی نتایج این تحقیق مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت، مشخص شد که از نگاه شرکتکنندگان «تفاوت طبقات اجتماعی به هویت و عوامل ژنتیکی بستگی دارد نه شرایط زندگی».
شرکتکنندگان فقیر بر این باور بودند که طبقه اجتماعی ربطی به ژن ندارد، یعنی همه میتوانند ثروتمند یا فقیر باشند؛ اما شرکتکنندگان ثروتمند از سوی دیگر معتقد بودند ثروت بخشی از ژن و هویت افراد است. به عبارت دیگر ثروت در خون آنها است. این دسته از شرکتکنندگان به این اصل هم اعتقاد داشتند که زندگی عادلانه است و هر کس همان سهمی نصیبش میشود که لیاقتش را دارد.
پول اعتیادآور است
بسیاری از اعتیادها از جایی آغاز میشود که فرد از عملی خاص پاسخ مثبت میگیرد. چه حس خوشحالی بعد از خرید کردن باشد چه لذت بعد از سیگار کشیدن، اگر فرد برای یادآوری دوباره این حس بارها و بارها آن عمل را تکرار کند، خب قاعدتا در او تبدیل به اعتیاد میشود. این را «اعتیاد فرآیند یا رفتاری» مینامند؛ تکرار رفتاری که به یک ماده اعتیادآور وابسته نیست؛ بلکه در واقع فرآیندی است که در نهایت منجر به ایجاد حسی مثبت و لذتبخش در فرد میشود.
پول هم میتواند برای آدمها تبدیل به اعتیاد شود. حس مثبت و لذتبخش ناشی از پول درآوردن و داشتن یک حساب بانکی پروپیمان میتواند منجر به واکنشی شیمیایی در مغز شود که فرد برای تکرارش به قدری به دنبال پول برود که در نهایت در او تبدیل به اعتیاد شود.
افکار، رفتار و اعمال انسان با روان او - که متاثر از عواملی از ساختار ژنتیکی گرفته تا محل تولد و زندگی و خانواده شکل گرفته- مرتبط است. اگرچه پول نمیتواند بهطور کامل نظام فکری شما را شکل دهد، اما میتواند روی افکار و رفتار شما نسبت به سایرین تاثیر بگذارد. پول میتواند تا حد زیادی روی روابط شما و دیدگاهی که نسبت به خودتان دارید، تاثیر بگذارد. شواهد علمی بسیاری برای اثبات این ادعا که «پول میتواند آدمها را تغییر دهد» وجود دارد.
پول منجر به کوتاهی در کار میشود
در سال ۲۰۰۴ تحقیقی از سوی دو محقق به نامهای جیمز هیمن و دن اریلی، استادان یکی از دانشگاههای معتبر مینهسوتا آمریکا انجام شد، که ثابت کرد پول میتواند بر میزان ارزشگذاری افراد روی زمان و تلاششان تاثیر بگذارد. این دو محقق آزمایشی را انجام دادند که از طریق آن درصدد سنجش میزان انگیزه افراد در انجام کاری که در نهایت منجر به پول میشود، برآمدند.
آزمایش به این صورت بود که تمام شرکتکنندگان به سه دسته تقسیم شدند. به یک دسته پیشنهاد شد که کاری را بهصورت داوطلبانه و بدون دریافت پول انجام دهند، به دسته دیگر کاری با وعده دریافت دستمزد نیم دلار و از دسته دیگر کاری با دریافت دستمزدی 5 دلاری خواسته شد. در نهایت هم نتیجه آزمایش به این صورت شد که دسته اول کارشان را سریعتر از دستههای دیگر انجام دادند، دسته سوم در رتبه دوم قرار گرفت و دسته دوم در رتبه آخر.
هیمن و اریلی بعد از مشاهده نتایج این آزمایش به این نتیجه رسیدند که دو چیز میتواند در انسانها برای انجام کار انگیزه به وجود بیاورد. اولین انگیزه، انگیزه اجتماعی است. اگر کاری از ارزش اجتماعی برخوردار باشد، مردم برایش وقت میگذارند و از انجامش خوشحال هم میشوند؛ اما وقتی پول انگیزه انجام کاری میشود، ما دیگر نه به ارزش اجتماعی آن بلکه به ارزش اقتصادیاش میاندیشیم. بنابراین پیش خودمان فکر میکنیم آیا در قبال پولی که قرار است دریافت کنیم، آن کار ارزش این را دارد که برایش وقت بگذاریم؟ به همین دلیل است که دسته دوم و کارشان را با سرعت کمتری نسبت به دو دسته دیگر انجام دادند. آنها به سادگی فکر کردند که ارزش وقتشان بیشتر از کاری است که با آن میزان دستمزد بهشان پیشنهاد شده است.
با این اوصاف میتوانیم ببینیم که وقتی پای سنجش ارزش کاری به میان میآید پول میتواند انگیزه باشد. با وجود اینکه انجام کار خیر و داوطلبانه میتواند حس مثبتی را به افراد القا کند، اما وقتی پای پول به میان میآید دیگر آن بخش مغز که به حس وظیفهشناسی اجتماعی مربوط میشود، کاملا خاموش میشود. چنین حالتی میتواند در زندگی حرفهای انسانها عواقب زیادی داشته باشد. بهعبارت دیگر وقتی شما حس میکنید پولی که برای کارتان دریافت میکنید، کافی نیست و لیاقتتان بیشتر از این حرفهاست، شاید در انجام کار خود کوتاهی کنید.
پولدارها پولداری را ژنتیکی میدانند
مقدار پولی که شما در زندگی به دست میآورید میتواند روی دیدگاه شما نسبت به خودتان و دیگران تاثیر بگذارد. در ماه اوت سال ۲۰۱۳ تحقیقی از سوی ژورنال روانشناسی اجتماعی و شخصیتی منتشر شد که در آن از افراد خواسته شد، مواردی چون طبقه اجتماعی، عوامل ژنتیکی و حتی آیکیو را ارزشگذاری و اولویتبندی کنند. وقتی نتایج این تحقیق مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت، مشخص شد که از نگاه شرکتکنندگان «تفاوت طبقات اجتماعی به هویت و عوامل ژنتیکی بستگی دارد نه شرایط زندگی».
شرکتکنندگان فقیر بر این باور بودند که طبقه اجتماعی ربطی به ژن ندارد، یعنی همه میتوانند ثروتمند یا فقیر باشند؛ اما شرکتکنندگان ثروتمند از سوی دیگر معتقد بودند ثروت بخشی از ژن و هویت افراد است. به عبارت دیگر ثروت در خون آنها است. این دسته از شرکتکنندگان به این اصل هم اعتقاد داشتند که زندگی عادلانه است و هر کس همان سهمی نصیبش میشود که لیاقتش را دارد.
پول اعتیادآور است
بسیاری از اعتیادها از جایی آغاز میشود که فرد از عملی خاص پاسخ مثبت میگیرد. چه حس خوشحالی بعد از خرید کردن باشد چه لذت بعد از سیگار کشیدن، اگر فرد برای یادآوری دوباره این حس بارها و بارها آن عمل را تکرار کند، خب قاعدتا در او تبدیل به اعتیاد میشود. این را «اعتیاد فرآیند یا رفتاری» مینامند؛ تکرار رفتاری که به یک ماده اعتیادآور وابسته نیست؛ بلکه در واقع فرآیندی است که در نهایت منجر به ایجاد حسی مثبت و لذتبخش در فرد میشود.
پول هم میتواند برای آدمها تبدیل به اعتیاد شود. حس مثبت و لذتبخش ناشی از پول درآوردن و داشتن یک حساب بانکی پروپیمان میتواند منجر به واکنشی شیمیایی در مغز شود که فرد برای تکرارش به قدری به دنبال پول برود که در نهایت در او تبدیل به اعتیاد شود.
ارسال نظر