شبهجزیره اسرارآمیز - ۲۵ آذر ۹۵
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمهای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کرهشمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمدهباشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصلهایی از کتاب مذکور است میتواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کرهشمالی میگذرد به خواننده ارائه دهد.
یک پوچی ذاتی دیگر در سیستم برنامهریزی این است که مدیران شرکتی - ضرورتا مدیران اموال دولتی و مجریان برنامههای خروجی- آموختهاند که اطمینان دهند، هرگز با ظرفیت کامل- با وجود ایجاد توهم انجام این کار- تولید نمیکنند. مدیرانی که با دانش دسته اول در مورد سیستم برنامهریزی و مکانیزمهای آن رشد کردهاند میدانند که اگر با ظرفیت کامل تولید کنند (که امروز در کرهشمالی با توجه به میزان فروپاشی صنعتی و کمبود انرژی نایاب است)، اهداف طرحشان به راحتی افزایش خواهد یافت و آنها را مجبور به یافتن راهی برای تولید بیشتر - تاثیر برگشت ناپذیر- خواهد کرد. بنابراین، مدیران روشهایی را طراحی میکنند تا زیر ظرفیت کامل باشند؛ این در دوره بعدی طرح موجب افزایش میشود. این مانور تبیین کننده توانایی شرکتها برای مقابله با کمپینهای دورهای تولید شدید است که از سوی رهبری اعلام میشود. باز هم این کمپینها ویژگی سیستم به سبک شوروی است که مورد پذیرش پیونگ یانگ قرار گرفته است. در اتحاد جماهیر شوروی، به آن تحت عنوان «حمله توفانی» اشاره میشد و در کرهشمالی به آن «طرحهای ضربتی» گفته میشود؛ آنها میتوانند از یک دوره چند هفتهای تا بیش از هفتاد روز طول بکشند. اگر شرکتهای دولتی کرهشمالی (SOEs) با ظرفیت کامل کار میکردند، در این صورت افزایش چشمگیر تولید در طی این «طرحهای ضربتی» تقریبا غیرممکن بود. با این حال، به گفته مطبوعات رسمی، این باز هم رخ میدهد و تقریبا تمام SOEsها - لااقل در روزنامهها- آن را مدیریت میکنند.
تاج صنعتی
با یک سیستم برنامهریزی سخت و متمرکز که کنترل اقتصاد را در دست دارد، هیچ جایی برای توسعه شرکتهای خصوصی نمانده است. درحالیکه توسعه شرکتهای خصوصی در ابتدا در چین با محدودیت مواجه شد اما رشد همین بخش بود که تا حد زیادی فرآیند اصلاحات را به پیش برد و حجم قابل توجهی از حمایت عمومی برای اصلاحات در میان حوزههای کلیدی را به دست آورد. یک شکست مهم در اقتصاد دستوری این است که شرکتهای دولتی کرهشمالی (SOEs)- به اصطلاح «تاج صنعتی» اقتصادهای استالینیستی یا به تعبیر لنین «اوج فرماندهی» اقتصاد - از یکدیگر خرید نمیکنند. مدیر کارخانه دستکشهای پلاستیکی نمیتواند به راحتی با مدیر کارخانه پلاستیک تماس تلفنی بگیرد، نیازهای خود را توضیح دهد و سپس قیمت و تاریخ تحویل را به بحث بگذارد. در کرهشمالی شرکتها بهطور مستقیم نمیتوانند از یکدیگر خرید کنند بلکه باید با واسطه نهادهای دولتی خرید خود را انجام دهند. این نهادها منابعی را بر حسب طرحهای ملی «اختصاص» میدهند. برای اینکه فلان شرکت منابعی کمتر از آن چیزی که برای تحقق برنامههایش مورد نیاز است دریافت نکند، مدیر آن شرکت بیشتر از حد معمول درخواست سفارش میدهد تا اختلافات ذاتی در نظام برنامهریزی را جبران کرده و تضمین دهد که در صورت «طرحهای ضربتی» ناگهانی یا اتلاف عرضه مضاعف وجود دارد. این بهطور طبیعی به عدم استفاده بهینه از سرمایه از طریق توزیع نادرست منابع منجر میشود. تصمیمگیران دولتی، هرچند از این تاکتیک آگاهند، اما کمتر از آنچه مورد نیاز است اختصاص میدهند. در این وضعیت صادق بودن یک گزینه نیست و برنامهریزان فرض را بر دروغ قرار میدهند. تامین منابع همواره قطع میشود و وقتی ذخایر مواد خام و انرژی پایان یابد منجر به کاهش، توقف و تعطیلی میشود. در نهایت، تقاضا برای هر گونه ماده یا محصولی صرفنظر از استفاده، فروش یا نیاز نامحدود میشود. در چنین سیستم برنامهریزی شدهای با این تناقضات ذاتی، مفهوم هزینه بلافاصله از دست میرود. ارتباطات سیاسی نیز یک عامل در تهیه مواد مورد نیاز است که باعث از شکل انداختن سیستم میشود. برای مثال، اگر مدیر یک کارخانه اهرمها یا ارتباطات قویتری نسبت به مدیر دیگر با فلان نهاد تخصیصدهنده داشته باشد منابع بیشتری میتواند به دست آورد؛ این به نوبه خود میتواند به جای همکاری و بازخورد فعال به سیستم بی فایده چانهزنی میان واحدهای صنعتی و برنامهریزان منجر شود. نتیجه این میشود که برخی بنگاههای دولتی احتکار مازاد- انباشت- را پایان میدهند درحالیکه شرکتهای دیگر از کمبود رنج میبرند.
با توجه به مشکلات شناسایی شده بنگاههای دولتی که در سیستم برنامهریزی مرکزی وجود دارد، تعجبی ندارد که آنها به ناچار درمانده و ورشکسته شده و تولید همزمان با افزایش تناقضات در طول زنجیره تولید و عرضه متوقف میشود؛ این مساله در مورد کرهشمالی امروز هم مصداق دارد. در مجموع، شرکتهای دولتی نه فقط واحدهایی اقتصادی هستند بلکه نمایندگان نظریه سیاسی و اقتصادی حزب- دولت هستند.
ارسال نظر