روزشمار زندگی پرفراز و نشیب
در سال ۱۳۲۵ در شهر گرگان متولد شد. به مدت پنج سال در هنرستان موسیقی به آموختن موسیقی پرداخت و نزد استادانی همچون علیاکبر شهنازی و حبیبالله صالحی آموزش دید. پس از پایان هنرستان، به دانشکده موسیقی راه یافت و از محضر نورعلی برومند، عبدالله دوامی و سعید هرمزی نیز بهره برد
در سال ۱۳۴۳، جایزه نخست موسیقیدانان جوان را کسب کرد. در سال ۱۳۵۴ در جشنواره موسیقی جشن هنر شیراز به همراه محمدرضا شجریان و ناصر فرهنگفر به اجرای راست پنجگاه پرداخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. در اجرای ردیف آوازی عبدالله دوامی با تار همراهیاش میکرد.
در سال ۱۳۴۳، جایزه نخست موسیقیدانان جوان را کسب کرد. در سال ۱۳۵۴ در جشنواره موسیقی جشن هنر شیراز به همراه محمدرضا شجریان و ناصر فرهنگفر به اجرای راست پنجگاه پرداخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. در اجرای ردیف آوازی عبدالله دوامی با تار همراهیاش میکرد.
در سال ۱۳۲۵ در شهر گرگان متولد شد. به مدت پنج سال در هنرستان موسیقی به آموختن موسیقی پرداخت و نزد استادانی همچون علیاکبر شهنازی و حبیبالله صالحی آموزش دید. پس از پایان هنرستان، به دانشکده موسیقی راه یافت و از محضر نورعلی برومند، عبدالله دوامی و سعید هرمزی نیز بهره برد
در سال ۱۳۴۳، جایزه نخست موسیقیدانان جوان را کسب کرد. در سال ۱۳۵۴ در جشنواره موسیقی جشن هنر شیراز به همراه محمدرضا شجریان و ناصر فرهنگفر به اجرای راست پنجگاه پرداخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. در اجرای ردیف آوازی عبدالله دوامی با تار همراهیاش میکرد..
در سال ۱۳۵۳ به عضویت گروه علمی دانشکده موسیقی درآمد و در همین سال، همکاریاش را با رادیو آغاز کرد. مدت یکسال و نیم به عنوان مدیر گروه موسیقی دانشکده موسیقی هنرهای زیبای تهران مشغول بهکار شد و پس از آن از این سمت استعفا کرد.
در سال ۱۳۵۴ گروه شیدا را راهاندازی کرد و به همراه گروه عارف به سرپرستی حسین علیزاده به بازخوانی و اجرای آثار گذشتگان پرداخت. کانون چاووش را هم با همکاری هنرمندانی مثل حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و علی اکبر شکارچی و با حمایتهای معنوی هوشنگ ابتهاج راهاندازی کرد که در این دوره آثار مهمی در موسیقی ایرانی شکل گرفت.
گروههای عارف و شیدا زیر نظر کانون چاووش تا قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ بهطور مخفیانه آثاری تولید میکردند که سرودهای شبنورد (برادر نوجوونه)، سپیده، ایران ای سرای امید و آزادی. از جمله آن آهنگها بهشمار میآیند. این سرودها در زیرزمین خانه مسکونی او تولید میشد و در همانجا نوار کاست آن تکثیر میشد. چاووش در سال ۱۳۶۳ عملا تعطیل شد و با جدا شدن بسیاری از هنرمندان رو به افول گذاشت.در آخرین کنسرت تعدادی از اعضای کانون در سال ۱۳۶۷ با آهنگسازی حسین علیزاده و آواز شهرام ناظری در تالار وحدت روی صحنه رفت.
پس از انحلال چاووش در سال های ابتدایی دهه 60 برای برگزاری کنسرت به ایتالیا، فرانسه و آلمان سفر کرد. در سال ۱۳۶۵ به آمریکا رفت. علاوهبر کنسرتهای متعدد در سراسر آمریکا، مرکز فرهنگی هنری شیدا را در واشنگتن بنیان گذاشت. کارهای موسیقایی او در خارج از کشور کموبیش به گوش ایرانیان میرسید.
سال ۸۵ بعد از ۲۵ سال دوری به ایران بازگشت. پیش از آن تنها یکبار برای ضبط آلبوم «به یاد نور» علی برومند به ایران آمده بود. بازگشت لطفی بسیار جنجالساز شد.
در نخستین گفتوگوی مطبوعاتی خود پس از بازگشت به ایران در اردیبهشتماه سال ۸۶، گفت: «نه دولت از من دعوت کرده است که بازگردم و نه کسی به من قول مساعدی داده است. دلیل بازگشت من این است که احساس کردم بسیاری مسائل حرفهای در این رشته وجود دارد که باید به جوانان منتقل شود، زیرا موسیقی ایران در وضع ناگواری قرار گرفته است. همین جمله کافی بود تا صدای اعتراض بسیاری را درآورد.
نخستین کنسرت لطفی پس از بازگشت به ایران، در تیرماه 86 در کاخ نیاوران برپا شد. دونوازی لطفی (تار، سه تار و کمانچه) و «محمد قویحلم» (تنبک و دف) دوستدارانش را که او را با اجراهای جشن هنر شیراز و ساختههای انقلابی او به خاطر میآوردند، راضی نکرد و انتقادها علیه او شدیدتر شد. هربار که لطفی در کنسرتهایش دست به کمانچه میبرد، انتقادها همچنان تکرار میشد. و صدای اعتراض موسیقیدانها هم درآمد که چرا لطفی، نوازنده تار و سهتار پا در کفش کمانچهنوازان کرده است.
پس از بازگشت به ایران، در موسسه چاووش مستقر شد و درهای آموزشگاه آزاد موسیقی خود را باز کرد؛ «مکتبخانه میرزا عبدالله» که در سال ۶۲ آن را به راه انداخته و چندباری هم تعطیل شده بود. این مکتبخانه بر پایه ردیف «میرزاعبدالله فراهانی» و بر اساس شیوه شفاهی یا سینه به سینه، موسیقی ایرانی را به هنرآموزان آموزش میداد. لطفی به روزنامه همشهری گفته بود: «فراگیری نت برای موسیقی ایرانی لازم است اما کافی نیست. هیچ موسیقیدانی تنها با فراگیری نت و نتخوانی، موسیقیدان نمیشود.»
بیشتر کلاسهای مکتبخانه او به شیوه قدیم، روی زمین فرششده تشکیل میشد و هنرآموزان وقت ورود به آنجا، کفشها را میکندند و روی زمین مینشستند. آنها بدون استفاده از نت، تنها از راه گوش و چشم در چشم استاد، موسیقی را به شیوه قدما فرا میگرفتند. در آموزشگاه او نت و شیوه موسیقی غربی را آموزش میداد اما پایه آموزش لطفی، شیوه شفاهی و سنتی بود؛ شیوهای که احتمالا یادگار روزهای تحصیل لطفی در مرکز «حفظ و اشاعه موسیقی سنتی» و ایدههای این مرکز در زمینه حفظ سنتهای موسیقی ایران مربوط میشد.
گذشته از این شیوه غیرمعمول در آموزش موسیقی روز ایران که صدای خیلیها را درآورد، شیوه لباس پوشیدن لطفی هم همیشه حاشیهساز بود. او پس از بازگشت به ایران، دیگر کمتر لباسهای معمول مردان امروزی را به تن میکرد. لباس او شامل گیوه سفید، شلوار کردی و پیراهن نخی بلند سفید بود. این نوع پوشش با موها و ریشهای سفید و بلندش، هماهنگی داشت و چهرهای درویشگونه به این موسیقیدان میداد.
محمدرضا لطفی در یک نشست خبری در آبان ۱۳۹۰ با انتقاد از مشکلاتی که وزارت ارشاد بر سر پوستر کنسرت او ایجاد کرد، گفت: پوستر کنسرت اخیر ما که با تصویری از من است، به خاطر موها و ریش من به مشکل برخورده است! در حالی به عکس من در این پوستر گیر دادهاند که همین عکس از من در روزنامهها چاپ میشود و حتی زمانی نیز که برای اولین بار به صداوسیما رفتم هم با همین موها و ریشها رفتم.
در شهریور سال ۱۳۹۱ تور موسیقی محمدرضا لطفی که از ۲۵ شهریور ماه ۱۳۹۱ در شهر ساری آغاز شده و قرار بود در چهار شهر استان مازندران به صحنه رود، بهعلت نگرفتن مجوز در شهر بابلسر لغو شد.
در اردیبهشت ۱۳۹۲ کنسرت محمدرضا لطفی در شهر اندیمشک و همچنین کنسرت شب دوم این هنرمند در شهر بهبهان هم لغو شد، لغو این کنسرت در شرایطی بود که این کنسرت مجوز داشته و مخاطبان برای اجرای شب دوم نیز بلیت خریداری کرده بودند.
در سال ۱۳۴۳، جایزه نخست موسیقیدانان جوان را کسب کرد. در سال ۱۳۵۴ در جشنواره موسیقی جشن هنر شیراز به همراه محمدرضا شجریان و ناصر فرهنگفر به اجرای راست پنجگاه پرداخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. در اجرای ردیف آوازی عبدالله دوامی با تار همراهیاش میکرد..
در سال ۱۳۵۳ به عضویت گروه علمی دانشکده موسیقی درآمد و در همین سال، همکاریاش را با رادیو آغاز کرد. مدت یکسال و نیم به عنوان مدیر گروه موسیقی دانشکده موسیقی هنرهای زیبای تهران مشغول بهکار شد و پس از آن از این سمت استعفا کرد.
در سال ۱۳۵۴ گروه شیدا را راهاندازی کرد و به همراه گروه عارف به سرپرستی حسین علیزاده به بازخوانی و اجرای آثار گذشتگان پرداخت. کانون چاووش را هم با همکاری هنرمندانی مثل حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و علی اکبر شکارچی و با حمایتهای معنوی هوشنگ ابتهاج راهاندازی کرد که در این دوره آثار مهمی در موسیقی ایرانی شکل گرفت.
گروههای عارف و شیدا زیر نظر کانون چاووش تا قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ بهطور مخفیانه آثاری تولید میکردند که سرودهای شبنورد (برادر نوجوونه)، سپیده، ایران ای سرای امید و آزادی. از جمله آن آهنگها بهشمار میآیند. این سرودها در زیرزمین خانه مسکونی او تولید میشد و در همانجا نوار کاست آن تکثیر میشد. چاووش در سال ۱۳۶۳ عملا تعطیل شد و با جدا شدن بسیاری از هنرمندان رو به افول گذاشت.در آخرین کنسرت تعدادی از اعضای کانون در سال ۱۳۶۷ با آهنگسازی حسین علیزاده و آواز شهرام ناظری در تالار وحدت روی صحنه رفت.
پس از انحلال چاووش در سال های ابتدایی دهه 60 برای برگزاری کنسرت به ایتالیا، فرانسه و آلمان سفر کرد. در سال ۱۳۶۵ به آمریکا رفت. علاوهبر کنسرتهای متعدد در سراسر آمریکا، مرکز فرهنگی هنری شیدا را در واشنگتن بنیان گذاشت. کارهای موسیقایی او در خارج از کشور کموبیش به گوش ایرانیان میرسید.
سال ۸۵ بعد از ۲۵ سال دوری به ایران بازگشت. پیش از آن تنها یکبار برای ضبط آلبوم «به یاد نور» علی برومند به ایران آمده بود. بازگشت لطفی بسیار جنجالساز شد.
در نخستین گفتوگوی مطبوعاتی خود پس از بازگشت به ایران در اردیبهشتماه سال ۸۶، گفت: «نه دولت از من دعوت کرده است که بازگردم و نه کسی به من قول مساعدی داده است. دلیل بازگشت من این است که احساس کردم بسیاری مسائل حرفهای در این رشته وجود دارد که باید به جوانان منتقل شود، زیرا موسیقی ایران در وضع ناگواری قرار گرفته است. همین جمله کافی بود تا صدای اعتراض بسیاری را درآورد.
نخستین کنسرت لطفی پس از بازگشت به ایران، در تیرماه 86 در کاخ نیاوران برپا شد. دونوازی لطفی (تار، سه تار و کمانچه) و «محمد قویحلم» (تنبک و دف) دوستدارانش را که او را با اجراهای جشن هنر شیراز و ساختههای انقلابی او به خاطر میآوردند، راضی نکرد و انتقادها علیه او شدیدتر شد. هربار که لطفی در کنسرتهایش دست به کمانچه میبرد، انتقادها همچنان تکرار میشد. و صدای اعتراض موسیقیدانها هم درآمد که چرا لطفی، نوازنده تار و سهتار پا در کفش کمانچهنوازان کرده است.
پس از بازگشت به ایران، در موسسه چاووش مستقر شد و درهای آموزشگاه آزاد موسیقی خود را باز کرد؛ «مکتبخانه میرزا عبدالله» که در سال ۶۲ آن را به راه انداخته و چندباری هم تعطیل شده بود. این مکتبخانه بر پایه ردیف «میرزاعبدالله فراهانی» و بر اساس شیوه شفاهی یا سینه به سینه، موسیقی ایرانی را به هنرآموزان آموزش میداد. لطفی به روزنامه همشهری گفته بود: «فراگیری نت برای موسیقی ایرانی لازم است اما کافی نیست. هیچ موسیقیدانی تنها با فراگیری نت و نتخوانی، موسیقیدان نمیشود.»
بیشتر کلاسهای مکتبخانه او به شیوه قدیم، روی زمین فرششده تشکیل میشد و هنرآموزان وقت ورود به آنجا، کفشها را میکندند و روی زمین مینشستند. آنها بدون استفاده از نت، تنها از راه گوش و چشم در چشم استاد، موسیقی را به شیوه قدما فرا میگرفتند. در آموزشگاه او نت و شیوه موسیقی غربی را آموزش میداد اما پایه آموزش لطفی، شیوه شفاهی و سنتی بود؛ شیوهای که احتمالا یادگار روزهای تحصیل لطفی در مرکز «حفظ و اشاعه موسیقی سنتی» و ایدههای این مرکز در زمینه حفظ سنتهای موسیقی ایران مربوط میشد.
گذشته از این شیوه غیرمعمول در آموزش موسیقی روز ایران که صدای خیلیها را درآورد، شیوه لباس پوشیدن لطفی هم همیشه حاشیهساز بود. او پس از بازگشت به ایران، دیگر کمتر لباسهای معمول مردان امروزی را به تن میکرد. لباس او شامل گیوه سفید، شلوار کردی و پیراهن نخی بلند سفید بود. این نوع پوشش با موها و ریشهای سفید و بلندش، هماهنگی داشت و چهرهای درویشگونه به این موسیقیدان میداد.
محمدرضا لطفی در یک نشست خبری در آبان ۱۳۹۰ با انتقاد از مشکلاتی که وزارت ارشاد بر سر پوستر کنسرت او ایجاد کرد، گفت: پوستر کنسرت اخیر ما که با تصویری از من است، به خاطر موها و ریش من به مشکل برخورده است! در حالی به عکس من در این پوستر گیر دادهاند که همین عکس از من در روزنامهها چاپ میشود و حتی زمانی نیز که برای اولین بار به صداوسیما رفتم هم با همین موها و ریشها رفتم.
در شهریور سال ۱۳۹۱ تور موسیقی محمدرضا لطفی که از ۲۵ شهریور ماه ۱۳۹۱ در شهر ساری آغاز شده و قرار بود در چهار شهر استان مازندران به صحنه رود، بهعلت نگرفتن مجوز در شهر بابلسر لغو شد.
در اردیبهشت ۱۳۹۲ کنسرت محمدرضا لطفی در شهر اندیمشک و همچنین کنسرت شب دوم این هنرمند در شهر بهبهان هم لغو شد، لغو این کنسرت در شرایطی بود که این کنسرت مجوز داشته و مخاطبان برای اجرای شب دوم نیز بلیت خریداری کرده بودند.
ارسال نظر