استمرار، شرط بهرهگیری از تبلیغات جهانی برای ایران
دکتر احمدرضا شیخی
دبیر هسته علمی گردشگری منطقه شینگن
باوجود اقبال عمومی رسانههای جهان در معرفی ایران بهعنوان مقصد برتر گردشگری، مشکلات ساختاری حاکم بر سیستم گردشگری کشور، میتواند بهعنوان مانعی اساسی در مسیر بهرهبرداری از این فرصت به وجود آمده مطرح شود که رویکرد متناقض ذینفعان این صنعت در معرفی برند گردشگری ایران از جمله این موانع است. در واقع بخش خصوصی و دولتی، بهعنوان دو بازوی گردشگری ایران، درخصوص اینکه این کشور را با چه تصویر و برندی به دنیا معرفی کنند چندان همرای و همصدا نیستند.
دبیر هسته علمی گردشگری منطقه شینگن
باوجود اقبال عمومی رسانههای جهان در معرفی ایران بهعنوان مقصد برتر گردشگری، مشکلات ساختاری حاکم بر سیستم گردشگری کشور، میتواند بهعنوان مانعی اساسی در مسیر بهرهبرداری از این فرصت به وجود آمده مطرح شود که رویکرد متناقض ذینفعان این صنعت در معرفی برند گردشگری ایران از جمله این موانع است. در واقع بخش خصوصی و دولتی، بهعنوان دو بازوی گردشگری ایران، درخصوص اینکه این کشور را با چه تصویر و برندی به دنیا معرفی کنند چندان همرای و همصدا نیستند.
دکتر احمدرضا شیخی
دبیر هسته علمی گردشگری منطقه شینگن
باوجود اقبال عمومی رسانههای جهان در معرفی ایران بهعنوان مقصد برتر گردشگری، مشکلات ساختاری حاکم بر سیستم گردشگری کشور، میتواند بهعنوان مانعی اساسی در مسیر بهرهبرداری از این فرصت به وجود آمده مطرح شود که رویکرد متناقض ذینفعان این صنعت در معرفی برند گردشگری ایران از جمله این موانع است. در واقع بخش خصوصی و دولتی، بهعنوان دو بازوی گردشگری ایران، درخصوص اینکه این کشور را با چه تصویر و برندی به دنیا معرفی کنند چندان همرای و همصدا نیستند. همین دوصدایی نه تنها فرآیند ایجاد برند گردشگری برای کشور را دچار مشکل میکند، بلکه گردشگران را نیز دچار سردرگمی خواهد کرد؛ آن هم در شرایطی که در سالهای اخیر ایران بارها و بارها مورد هجمههای رسانهای قرار گرفته و تصویری که از آن ارائه شده مخدوش است.
از سوی دیگر قرار گرفتن ایران در منطقهای که بهنوعی خاستگاه جریانهای افراطی است به این دوگانگی دامن زده و گردشگران را برای ورود و سفر به کشورمان مردد میکند. از اینرو در این مقطع زمانی آنچه در تعامل میان بخش خصوصی و دولتی اهمیت دارد، رسیدن به یک جمعبندی نهایی درخصوص تعریف یک برند واحد و جذاب است که معرف واقعیتهای امروز ایران بهعنوان کشوری با جاذبههای پرشمار برای گردشگران باشد. در همین راستا خوب است توجه کنیم که برند موردنظر در کنار اینکه باید معرف ایران بهعنوان یک کشور تاریخی با فرهنگ ایرانی-اسلامی باشد، لازم است بر تمایز آن با دیگر کشورهای منطقه و همچنین جریانهای افراطی موجود در منطقه تاکید کند. برگزاری نشستهای هماندیشی میان بخش خصوصی، دولتی و روحانیون در کنار انجام نظرسنجی از گردشگران قبل و بعد از سفر به ایران، میتواند بهترین راهکار برای طراحی برند باشد و سبب شود تا با یک صدای واحد در بازارهای گردشگری حاضر شویم. در همین خصوص نقش رسانهها، سفارتخانهها و همچنین فعالان گردشگری ایران در خارج از کشور در نشان دادن تصویری از ایران بهصورت شفاف، واقعی و در قالب یک المان واحد غیر قابل انکار است.
پس از این مرحله، توجه به یک نکته بسیار حائز اهمیت است و آن اینکه نباید بیش از ظرفیت و توان زیرساختهای موجود، گردشگر جذب کنیم؛ زیرا این عامل سبب بالا رفتن قیمت ارائه خدمات در کشور و همچنین تنزل کیفیت و به تبع آن نارضایتی گردشگران ورودی خواهد شد؛ موضوعی که میتواند در نهایت به نقش بر آب شدن تمام تمهیدات اندیشیدهشده برای رونق گردشگری بینجامد. با در نظر گرفتن تمام نکات مذکور خواهیم توانست به یک وضعیت پایدار در گردشگری ایران برسیم و تنها در این صورت است که سرمایهگذاران چه داخلی و چه خارجی، به سرمایهگذاری در ایران علاقهمند شده و بازار ایران را برای سرمایهگذاری پولهای خود مناسب و مطلوب میبینند. ضمن همه این موارد، آنچه که برای حفظ دستاوردهای موجود در صورت تحقق همه ملاحظات فوقالذکر الزامی است و به حفظ و در ادامه، ارتقای جایگاه گردشگری کشور کمک میکند، رصد شرایط موجود بهصورت مداوم و همیشگی است؛ به این معنا که وضعیت بازارهای هدف، شرایط داخلی، اتفاقات بینالمللی و منطقهای و همچنین الزامات مربوط به توسعه گردشگری را سنجیده و بر اساس نتایج این پایشهای مستمر، استراتژیهای مناسب را طراحی کنیم. تنها در این صورت است که ایران توانایی پذیرش 20 میلیون گردشگر را خواهد داشت ولی در غیر این صورت چنین عددی دور از واقعیت به نظر میرسد. گرچه بر ارتقای کیفی خدمات و همچنین توسعه زیرساختها تاکید فراوان شده و این موضوع در رتبه بالاتری نسبت به توسعه کمی تعداد گردشگران ورودی قرار گرفت، اما باید بهخاطر داشته باشیم که همه کشورها و دولتها وضعیت و کارنامه گردشگری کشور خود را بهعنوان آیینهای تمامنما که انعکاسدهنده چهره کشورشان است در نظر گرفته و با توجه به میزان و تعداد گردشگران ورودی بر فاکتور امنیت و ثبات در کشورشان که یکی از مهمترین عوامل در جذب گردشگر است تاکید می کنند.
بنابراین در کنار توجه به این امر که توسعه زیرساختها پیش شرط حفظ و رشد آمار گردشگران ورودی است، با اتخاذ تدابیری میشود در کوتاهمدت این تعداد را نیز بهصورت چشمگیری افزایش داد و زمینه را برای رشد این تعداد در میان مدت و بلند مدت فراهم کرد؛ زیرا تعداد گردشگران بهعنوان یک شاخص کلیدی، برآوردی از سطح امنیت و رفاه در کشورهاست. این شاخص دولتها را بیش از گذشته به بخش گردشگری علاقهمند کرده و مشتاق نشان میدهد؛ شاخصی که با هزینه و سرمایه کم اثراتی مانا و بزرگ بر اقتصاد و چهره جهانی کشورها و دولتها خواهد داشت. این نکته نیز قابل ذکر است که گرچه دولتها به نقش گردشگری در توسعه کشور پی برده و برای آن برنامهریزیهای کلان و ملی دارند، اما همواره باید در نظر بگیریم سازمانهای دولتی متولی در این امر باید در جایگاه نظارتگر و سیاستگذار ایفای نقش کنند و امور را به بخش خصوصی واگذار کنند؛ امری که در ایران باوجود تاکیدهای مکرر بر آن در بسیاری موارد نادیده انگاشته شده و همین امر سبب میشود بخش خصوصی که باید پیش قراول جریان گردشگری کشور باشد بهخوبی رشد نکند و به جایگاهی که لازم است دست نیابد. در سایه چنین تقسیم نقشی است که صور همکاری میان این دو بخش تعریف شده و پیکره گردشگری کشور بهصورت متوازن رشد میکند. شاید در این برهه، گفت وگو و در نهایت مصوباتی که پشتوانه اجرایی کافی داشته باشند، در کنار هم بتوانند نقشآفرینی دو بازوی گردشگری کشور را کارگردانی کرده و اهداف موردنظر دلسوزان و فعالان این صنعت را محقق کنند.
دبیر هسته علمی گردشگری منطقه شینگن
باوجود اقبال عمومی رسانههای جهان در معرفی ایران بهعنوان مقصد برتر گردشگری، مشکلات ساختاری حاکم بر سیستم گردشگری کشور، میتواند بهعنوان مانعی اساسی در مسیر بهرهبرداری از این فرصت به وجود آمده مطرح شود که رویکرد متناقض ذینفعان این صنعت در معرفی برند گردشگری ایران از جمله این موانع است. در واقع بخش خصوصی و دولتی، بهعنوان دو بازوی گردشگری ایران، درخصوص اینکه این کشور را با چه تصویر و برندی به دنیا معرفی کنند چندان همرای و همصدا نیستند. همین دوصدایی نه تنها فرآیند ایجاد برند گردشگری برای کشور را دچار مشکل میکند، بلکه گردشگران را نیز دچار سردرگمی خواهد کرد؛ آن هم در شرایطی که در سالهای اخیر ایران بارها و بارها مورد هجمههای رسانهای قرار گرفته و تصویری که از آن ارائه شده مخدوش است.
از سوی دیگر قرار گرفتن ایران در منطقهای که بهنوعی خاستگاه جریانهای افراطی است به این دوگانگی دامن زده و گردشگران را برای ورود و سفر به کشورمان مردد میکند. از اینرو در این مقطع زمانی آنچه در تعامل میان بخش خصوصی و دولتی اهمیت دارد، رسیدن به یک جمعبندی نهایی درخصوص تعریف یک برند واحد و جذاب است که معرف واقعیتهای امروز ایران بهعنوان کشوری با جاذبههای پرشمار برای گردشگران باشد. در همین راستا خوب است توجه کنیم که برند موردنظر در کنار اینکه باید معرف ایران بهعنوان یک کشور تاریخی با فرهنگ ایرانی-اسلامی باشد، لازم است بر تمایز آن با دیگر کشورهای منطقه و همچنین جریانهای افراطی موجود در منطقه تاکید کند. برگزاری نشستهای هماندیشی میان بخش خصوصی، دولتی و روحانیون در کنار انجام نظرسنجی از گردشگران قبل و بعد از سفر به ایران، میتواند بهترین راهکار برای طراحی برند باشد و سبب شود تا با یک صدای واحد در بازارهای گردشگری حاضر شویم. در همین خصوص نقش رسانهها، سفارتخانهها و همچنین فعالان گردشگری ایران در خارج از کشور در نشان دادن تصویری از ایران بهصورت شفاف، واقعی و در قالب یک المان واحد غیر قابل انکار است.
پس از این مرحله، توجه به یک نکته بسیار حائز اهمیت است و آن اینکه نباید بیش از ظرفیت و توان زیرساختهای موجود، گردشگر جذب کنیم؛ زیرا این عامل سبب بالا رفتن قیمت ارائه خدمات در کشور و همچنین تنزل کیفیت و به تبع آن نارضایتی گردشگران ورودی خواهد شد؛ موضوعی که میتواند در نهایت به نقش بر آب شدن تمام تمهیدات اندیشیدهشده برای رونق گردشگری بینجامد. با در نظر گرفتن تمام نکات مذکور خواهیم توانست به یک وضعیت پایدار در گردشگری ایران برسیم و تنها در این صورت است که سرمایهگذاران چه داخلی و چه خارجی، به سرمایهگذاری در ایران علاقهمند شده و بازار ایران را برای سرمایهگذاری پولهای خود مناسب و مطلوب میبینند. ضمن همه این موارد، آنچه که برای حفظ دستاوردهای موجود در صورت تحقق همه ملاحظات فوقالذکر الزامی است و به حفظ و در ادامه، ارتقای جایگاه گردشگری کشور کمک میکند، رصد شرایط موجود بهصورت مداوم و همیشگی است؛ به این معنا که وضعیت بازارهای هدف، شرایط داخلی، اتفاقات بینالمللی و منطقهای و همچنین الزامات مربوط به توسعه گردشگری را سنجیده و بر اساس نتایج این پایشهای مستمر، استراتژیهای مناسب را طراحی کنیم. تنها در این صورت است که ایران توانایی پذیرش 20 میلیون گردشگر را خواهد داشت ولی در غیر این صورت چنین عددی دور از واقعیت به نظر میرسد. گرچه بر ارتقای کیفی خدمات و همچنین توسعه زیرساختها تاکید فراوان شده و این موضوع در رتبه بالاتری نسبت به توسعه کمی تعداد گردشگران ورودی قرار گرفت، اما باید بهخاطر داشته باشیم که همه کشورها و دولتها وضعیت و کارنامه گردشگری کشور خود را بهعنوان آیینهای تمامنما که انعکاسدهنده چهره کشورشان است در نظر گرفته و با توجه به میزان و تعداد گردشگران ورودی بر فاکتور امنیت و ثبات در کشورشان که یکی از مهمترین عوامل در جذب گردشگر است تاکید می کنند.
بنابراین در کنار توجه به این امر که توسعه زیرساختها پیش شرط حفظ و رشد آمار گردشگران ورودی است، با اتخاذ تدابیری میشود در کوتاهمدت این تعداد را نیز بهصورت چشمگیری افزایش داد و زمینه را برای رشد این تعداد در میان مدت و بلند مدت فراهم کرد؛ زیرا تعداد گردشگران بهعنوان یک شاخص کلیدی، برآوردی از سطح امنیت و رفاه در کشورهاست. این شاخص دولتها را بیش از گذشته به بخش گردشگری علاقهمند کرده و مشتاق نشان میدهد؛ شاخصی که با هزینه و سرمایه کم اثراتی مانا و بزرگ بر اقتصاد و چهره جهانی کشورها و دولتها خواهد داشت. این نکته نیز قابل ذکر است که گرچه دولتها به نقش گردشگری در توسعه کشور پی برده و برای آن برنامهریزیهای کلان و ملی دارند، اما همواره باید در نظر بگیریم سازمانهای دولتی متولی در این امر باید در جایگاه نظارتگر و سیاستگذار ایفای نقش کنند و امور را به بخش خصوصی واگذار کنند؛ امری که در ایران باوجود تاکیدهای مکرر بر آن در بسیاری موارد نادیده انگاشته شده و همین امر سبب میشود بخش خصوصی که باید پیش قراول جریان گردشگری کشور باشد بهخوبی رشد نکند و به جایگاهی که لازم است دست نیابد. در سایه چنین تقسیم نقشی است که صور همکاری میان این دو بخش تعریف شده و پیکره گردشگری کشور بهصورت متوازن رشد میکند. شاید در این برهه، گفت وگو و در نهایت مصوباتی که پشتوانه اجرایی کافی داشته باشند، در کنار هم بتوانند نقشآفرینی دو بازوی گردشگری کشور را کارگردانی کرده و اهداف موردنظر دلسوزان و فعالان این صنعت را محقق کنند.
ارسال نظر