ورشکستگی را تصور کنید
فرض کنید که امروز ورشکسته شدهاید، شغل خود را از دست دادهاید و بهدلیل نداشتن پسانداز اضطراری، مجبور به انجام کار پاره وقتی هستید که درآمد آن، کمتر از نصف درآمد قبلی شما است. فارغ از اینکه به این مرحله رسیدهاید یا نه، میتوانید خود را جای چنین فردی تصور کنید.
طرح مساله
ممکن است وقتی با دوستان و همکاران و آشنایان خود همکلام میشوید (از آنها که درآمد زیر یک میلیون دارند تا آنها که درآمد ماهانهشان بالای پنج، شش میلیون است) همه از یک درد مشترک گلایه کنند.
فرض کنید که امروز ورشکسته شدهاید، شغل خود را از دست دادهاید و بهدلیل نداشتن پسانداز اضطراری، مجبور به انجام کار پاره وقتی هستید که درآمد آن، کمتر از نصف درآمد قبلی شما است. فارغ از اینکه به این مرحله رسیدهاید یا نه، میتوانید خود را جای چنین فردی تصور کنید.
طرح مساله
ممکن است وقتی با دوستان و همکاران و آشنایان خود همکلام میشوید (از آنها که درآمد زیر یک میلیون دارند تا آنها که درآمد ماهانهشان بالای پنج، شش میلیون است) همه از یک درد مشترک گلایه کنند. اینکه دیگر پولی برای پسانداز باقی نمیماند، قدرت خریدشان کم شده، کالا و خدمات گران هستند و امکان پسانداز برای آنها باقی نمانده است. کارشناسان اقتصاد خانواده در مواجهه با چنین توصیفهایی با وجود آنکه افزایش نرخ تورم عمومی کشور را رد نمیکنند اما معتقدند همه افراد باید این اصل را بپذیرند که سبک زندگی هرفردی باید با میزان درآمدش هماهنگ باشد، بهعنوان مثال خریدن مبلمان ۵ میلیون تومانی برای کسی که درآمد سالانهاش ۱۰ میلیون است انتخاب مناسبی نیست. درست است که در اطراف شما، برخی افراد ممکن است سبک زندگی متفاوتی از شما داشته باشند اما در برخورد با چنین موقعیتی از خود بپرسید راههای پیش روی شما چیست؟
شما دو راه بیشتر ندارید، یا باید همین مسیر را ادامه داده، در قرض و بدهی مسیر زندگی خود را طی کنید و حسرت فرصتهای از دست رفته را بخورید و خودتان را سرزنش کنید، یا اینکه میتوانید طرحی نو در اندازید.
راه دوم مستلزم اعتقاد قلبی به یک قانون است، اینکه نقش شما در کنترل زندگیتان بیش از هر شخص یا عامل دیگری است. مافیای نفتی، سیاسی، دلالان گردن کلفت ارز، واردکنندگان کالا، بورس، رئیس شرکت و... اینها زندگی شما را کنترل نمیکنند. اگر اعتقاد داشته باشید که عواملی خارج از اختیار شما، زندگیتان را کنترل میکنند دیگر کاری از دست شما بر نمیآید و باید همین زندگی خود را ادامه بدهید و حتی حق ندارید گلایه کنید، چون اوضاع از کنترل شما خارج است و نیروهایی قدرتمند زندگی شما را کنترل میکنند. به نظر بسیاری از کارشناسان اقتصاد خانواده این تفکر اشتباه است و شما میتوانید مهار زندگی را در دستان خود بگیرید.
ورشکستگی
اگر شما فکر میکنید از لحاظ مالی ضعیف شدهاید و دیگر کاری از دست شما بر نمیآید، به بدترین حالت ممکن فکر کنید. اگر حقوق شما همین الان نصف شود چهکار میکنید؟ آه و ناله و گریه و زاری به کنار. مجبورید که با این حقوق بسازید، دنبال قرض و وام نمیروید چون میدانید که قدرت پس دادن آنها را ندارید، پس سعی میکنید از هزینههای غیرضروری خود کم کنید.
چه لزومی دارد که فرزند شما به فلان مهد کودک دو زبانه برود و شما زیر فشار باشید؟
چه لزومی دارد با گرفتن وام، مبلهای خانه، تلویزیون یا فرشهایتان را تعویض کنید؟
چه لزومی دارد هر گاه که نام حراج و تخفیف را میبینید دوان دوان رفته و جیبهایتان را خالی کنید؟
اگر به اجبار ورشکستگی میتوان از خرجهای اضافی زد، هماکنون هم میتوانید اینکار را بکنید و لازمه آن ایجاد عادت خوب پسانداز است. اولین هدف هر شخصی که تمایل دارد به استقلال مالی برسد ساخت پسانداز اضطراری است. از امروز شروع به پسانداز کنید و فراموش نکنید که اولین هدف، پر کردن حساب اضطراری است. ممکن است با خود تصور کنید که چرا نیمه خالی لیوان را باید ببینید اما یک اصل در مدیریت منابع مالی میگوید: در زندگی باید منتظر غیرمنتظرهها بود. این معنای انتظار کشیدن برای بلا و بدبختی نیست، بلکه آماده بودن برای مقابله با آنهاست.
همه میدانیم که روزهای بارانی جزو طبیعت زندگی ماست. لازم نیست حتما شغل خود را از دست بدهید، ممکن است مخارجی به اتومبیل شما تحمیل شود که پرداخت آن با درآمد ماهانه امکانپذیر نباشد یا اینکه کیفیت زندگی شما را بسیار ناخوش احوال کند. ممکن است بیماری غیرمنتظرهای پیش آید و موارد متعدد دیگر که برای همه ما رخ داده است.
آیا مواردی این چنین باید ما را از هستی ساقط کند؟ آماده بودن کامل در برابر روزهای بارانی یک ضرورت است و این اصل باید اولویت اول برای رسیدن به استقلال مالی باشد. وضعیت مالی شما در هر شرایطی که باشد، اولویت اول ساخت یک حساب پسانداز اضطراری است. با یک بودجهبندی مناسب و مشخص کردن اینکه پول شما به کجا میرود این کار امکانپذیر است و مهمترین مساله این است که: کمتر از دخل خود خرج کنید.
مسیر میانبر باتلاق بدهی و نگرانیهای مالی، خرج بیش از دخل است که اگر به صورت مستمر انجام شود عاقبت خوشی را نمیتوان برای آن متصور شد. پس از تصویب بودجه شخصی و مشخص کردن اینکه پول نازنین به کجا باید برود، تعهد و پایبندی به آن و اجتناب از کسری بودجه، اکنون زمان آغاز سفر است. پسانداز اضطراری اولین گام در راه ساختن استقلال مالی است:
میزان پسانداز اضطراری چقدر است؟
- مخارج ماهانه خود را حساب کنید (با تمام اقساط و وامها و بدهیها و مخارج سالانه مانند بیمه خودرو و...)
- هدف، پسانداز هفت برابر مبلغ فوق است. اگر زندگی شما -با حفظ استاندارد فعلی- با یک میلیون تومان در ماه میچرخد، هدف پسانداز هفت میلیون تومان در یک حساب کوتاهمدت روز شمار است.این پول در صورت از دست دادن شغل تا هفت ماه با استاندارد فعلی، زندگی شما را حفظ میکند، میتوان با تنش کمتر ۷ ماه را گذراند تا شغل جدیدی پیدا شود یا اگر اتفاق غیرمنتظرهای رخ داد، از پس آن برآمد. برای اینکار به بودجه خود مراجعه کرده و تمام پولی را که به پسانداز اختصاص دادهاید به این حساب سرازیر کنید. هدف این است که هرچه زودتر این حساب پر شود. آن را در یک حساب کوتاهمدت گذاشته و هر ماه به آن بیفزایید.
با مقادیر کم شروع کنید
شاید شرایط فعلی و حقوق کم ماهانه بهانهای باشد که به موضوع فکر نکنید ولی اهمیت آن و آثار مثبتی که به همراه دارد آنقدر زیاد است که باید خود را ملزم به اجرای آن کنید. لازم نیست ۵۰ درصد حقوق خود را پسانداز کنید (البته اگر امکان داشته باشد بهتر است) ولی میتوان با ۱۰ درصد و یا ۵ درصد حقوق ماهانه شروع کرد. مطمئنا این مبلغ تاثیر عمدهای روی زندگی شما نمیگذارد. پس از عادت کردن کم کم این درصد را افزایش دهید.
هدف در اینجا این نیست که فرمولی برای همه با انواع مختلف درآمدها آورده شود و هر فردی باید با برآورد تراز مالی خود و مشخص کردن میزان پولی که میتواند پسانداز کند شروع کند و مهمترین نکته شروع است، حتی اگر با مقادیر بسیار کم باشد. شما باید به تک تک ریالها همچون سربازهای وفادار نگاه کنید. برای آنها برنامهریزی کنید و اختیار آنها را در دست بگیرید.
اولین گام در این مسیر برآورد درآمد-هزینه ماهانه و تدوین یک بودجه شخصی کارآمد است. در کشور ما که بیمهها در شرایط حساس پوشش مناسبی ندارند، حقوق عقب افتاده امری بدیهی است و احتمال بیکاری وجود دارد، هیچ چیز مهمتر از حساب اضطراری نیست. متاسفانه اتفاقات بد در زمان نزول از شما در مورد پول سوال نمیکنند و اتفاقا در صورت داشتن آمادگی مالی و روانی، کمتر به سراغ شما میآیند.به تعبیر دیگر برای پیش رفتن در چنین شرایطی نخست باید زنده بمانیم و سپس زندگی کنیم.
این دو جمله ساده تعریف نیاز و خواستهاند. غذا، سرپناه و پوشاک نیاز است و مابقی خواستههای ما هستند. خواستهها اگرچه ضروری نیستند اما پس از رفع نیازهای اولیه در اولویتهای بالا قرار میگیرند. در هر صورت قرار نیست که زندگی انسانهای اولیه را داشته باشید و فقط به دنبال رفع نیازها باشید. اما هدف از این نوشته این است که راهنمای کوچکی باشد برای رهایی از دامی که پیش روی شما گسترده شده است.
در ابتدای کار با خرید کردن، میزان رضایت و شادمانی شما رو به فزونی است، چرا؟ چون در حال بر طرف کردن نیازهای اولیه هستید. لوازم خانه، لوازم کار، پوشاک و... در مرحله بعد خواستهها رخ مینمایانند. چیزهایی که پس از برطرف شدن نیازهای اولیه توجه شما را به خود جلب میکنند. (در پرانتز، بسیاری را میتوان دید که نیازهای خود را برطرف نکرده و به دنبال خواستههای خود رفته اند، فارغ از اینکه سطح زندگیشان به چه صورت است. مطمئنا آینده مالی خوبی برای آنها نمیتوان متصور شد. مثلا کسی که توانایی خریدن خانه در منطقه ارزانتری از شهر را دارد ولی بهدلیل داشتن تفکر ناسالم، چشم و هم چشمی و نیاز به تایید دیگران، نهتنها خانه را در بخشی از شهر که در توان اوست نمیخرد (حتی میتواند آن را خریده و اجاره دهد) بلکه به منطقهای گرانتر رفته و خانهای اجاره کرده و حالا چون نتوانسته خانه رویایی خود را بخرد، اتومبیلی فراتر از سطح حقوق و درآمد خود سوار میشود. حتما شما از این تیپ آدمها زیاد دیدهاید)
خواستههای شما پس از رفع نیازها شروع به رشد کرده و بر خلاف نیاز که محدود بوده و در اوایل زندگی به سرعت جمع و جور میشوند، خواستهها زنجیرهای بی پایان از تمام چیزهایی هستند که در دنیا وجود دارد؛ اتومبیل، تلویزیون، لوازم لوکس خانگی، کلاسهای فوق برنامه و ….
اجازه دهید آنچه را که بیش از نیاز ماست کالاهای لوکس نامگذاری کنیم. وجود این کالاها تا جایی در زندگی شما ضروری هستند، بالاخره باید از پول خود لذت ببریم اما نکتهای که باید به آن دقت کرد این است که: خواستههای شما در ابتدا با دوست داشتن ترکیب شدهاند.
مثلا با خود میگویید من تلویزیون الای دی را دوست دارم و میخواهم. من پژو ۲۰۶ را دوست دارم و میخواهم. اما پس از مدتی اوضاع دگرگون میشود.پس از مدتی درک میکنید(یا نمیکنید!) که دیگر خیلی دوست داشتنی در کار نیست، صرفا میخواهید. فرض کنید تبلیغات یک شکلات بسیار خوشمزه را دیده و آن را میخرید، خوردن قطعه اول لذت زیادی دارد ولی دفعات بعد این لذت کمتر و کمتر میشود. البته ممکن است بسیاری از افراد متوجه نشوند که از خریدن و یا داشتن چیزی لذت نمیبرند و پیوسته در حال ارضای خود به وسیله عوامل خارجی هستند که متاسفانه این راه به قسمت دوم منحنی کامیابی منجر میشود. پول بیشتری خرج میکنید و لذت کمتری میبرید.
تشخیص خواستهها بسیار مهم است اما باید اختیار آن در دست شما باشد. برای خرید بسیاری از کالاها که نیازهای اولیه شما را رفع نمیکنند و در واقع کالای لوکس محسوب میشوند باید هوشیارانه عمل کنید. هوشیارانه یعنی پس از قرار گرفتن در تشعشع تبلیغات (که البته از آن راه فراری نیست)، سبک زندگی، ارزشها، حقوق، تراز مالی، نیاز واقعی شما به آن کالا را در نظر گرفته و احساساتی نشوید.
همانطور که کارشناسان اقتصاد خانواده میگویند بهترین راه برای کنترل تغذیه، توجه و هوشیاری کامل در هنگام خوردن است، همین روش را برای خرید کردن هم باید بهکار برد. بهعنوان مثال میتوانید برای خود بودجه ماهانه بنویسید. با توجه به هزینههای متغیر و احتمالا درآمد متغیر هر ماه، بودجه ویژه آن ماه نوشته میشود، ولی هدف رسیدن به چارچوبی است که در افق یکساله ترسیم کردهاید. درصدی را که در بودجه سالانه به هر موضوع اختصاص دادهاید در بودجه ماهانه نیز باید رعایت شود، در غیر این صورت پس از یکی دو ماه سررشته امور از دستتان در میرود و مثل گذشته بدون برنامه خرج میکنید. نوشتن هزینهها در تقویم ماهانه اهمیت زیادی دارد، اگر فراموش کنید که در بیستم این ماه باید بیمههای اتومبیل خود را تمدید کنید، این هزینه روی تمام ابعاد دیگر بودجه شما تاثیر منفی میگذارد.
ارسال نظر