گزارشی ازحال و هـوای دو بیمارستان در پایتخت
تحـول سلامت ازمنظـر بیمــاران
وزیر ثروتمند دولت بار دیگر تیغ جراحی را در دستش گرفته، اما نه برای عمل جراحی قرنیه یا بازگرداندن بینایی به چشم بیماری که کیلومترها مسیر را از کشوری دیگر به ایران آمده، بلکه برای جراحی نطام سلامت ایران و ایجاد تحولی عظیم در آن. دکتر حسن قاضیزاده هاشمی بدون آنکه ادعای سادهزیستی و فقیر بودن داشته باشد بزرگترین خدمت دولت روحانی و چهبسا دولتهای پس از انقلاب به قشر ضعیف و متوسط جامعه را به نام خود ثبت کرده و با اجرای طرح تحول نظام سلامت بیماران را از دغدغه مخارج درمانشان فارغ کرده است. امروز با گذشت بیش از چهار ماه از اجرایی شدن طرح تحول نظام سلامت در ۵۶۵ بیمارستان تحت نظارت وزارت بهداشت در سطح کشور قریب به دو میلیون نفر از مزایای این طرح بهرهمند شدهاند، شماری از این دو میلیون نفر در دو بیمارستان پایتخت از اجرای این طرح میگویند.
وزیر ثروتمند دولت بار دیگر تیغ جراحی را در دستش گرفته، اما نه برای عمل جراحی قرنیه یا بازگرداندن بینایی به چشم بیماری که کیلومترها مسیر را از کشوری دیگر به ایران آمده، بلکه برای جراحی نطام سلامت ایران و ایجاد تحولی عظیم در آن. دکتر حسن قاضیزاده هاشمی بدون آنکه ادعای سادهزیستی و فقیر بودن داشته باشد بزرگترین خدمت دولت روحانی و چهبسا دولتهای پس از انقلاب به قشر ضعیف و متوسط جامعه را به نام خود ثبت کرده و با اجرای طرح تحول نظام سلامت بیماران را از دغدغه مخارج درمانشان فارغ کرده است. امروز با گذشت بیش از چهار ماه از اجرایی شدن طرح تحول نظام سلامت در 565 بیمارستان تحت نظارت وزارت بهداشت در سطح کشور قریب به دو میلیون نفر از مزایای این طرح بهرهمند شدهاند، شماری از این دو میلیون نفر در دو بیمارستان پایتخت از اجرای این طرح میگویند.
ساعت ملاقات تازه آغاز شده و بیمارستان امام خمینی شلوغ است، یکی از تختهای بخش مردان متعلق به مردی میانسال است که از شهری دیگر به تهران آمده، احمد که اطرافیانش حاج احمد خطابش میکنند، کمتر از یک هفته است که میهمان بیمارستان امام شده تا تحت درمان قرار بگیرد، پسر بزرگترش چیز زیادی از طرح تحول نظام سلامت نمیداند و میگوید با نامه دکتر به بیمارستان امام آمدهاند و پس از آن پدرش تحت عمل جراحی قرار گرفته است، اما متوجه تغییر در خدمات بیمارستان شده و ادعا میکند که یکی از اقوامشان چند سال پیش در همین بیمارستان بوده و در آن زمان حتی داروخانه بیمارستان نسخه تجویزی پزشک را نداشته است اما حالا اصلا به سراغ دارو نرفته و بیمارستان تمام آن را تامین کرده است.
به پسر حاج احمد از جزئیات طرح تحول نظام سلامت میگویم و بعد پوستری را که برای معرفی این طرح به دیوار بیمارستان نصب شده نشانش میدهم، خیلی گذرا چند نوشته پوستر را میخواند و بعد پیش پدرش میرود، انگار که کشف تازهای کرده باشد از طرح تحول سلامت به پدرش میگوید... چند اتاق آنورتر مردی میانسال کنار تخت پسر جوانش ایستاده، همسرش احوال پسر را میپرسد و از مرد میخواهم که چند دقیقهای به سوالاتم جواب دهد. او ساکن تهران است و چیزهایی از طرح تحول سلامت به گوشش رسیده، شغلش را نمیپرسم اما ترکهای سیاه دستانش نشان میدهد از قشر متوسط و حتی پایینتر جامعه است. علی، پسرش دو روز پیش تصادف کرده و به بیمارستان آمده و قرار است روز بعد مرخص شود. او درباره هزینههای بیمارستان میگوید: «تا حالا چیزی پرداخت نکردیم اما انگار چیز زیادی قرار نیست بگیرند، طرح رئیسجمهور برای درمان اینطور است و قرار نیست بیماران رقم زیادی پرداخت کنند، خدا خیرشان بدهد اما بیمارستان خیلی شلوغ شده، انگار ملت از وقتی فهمیدهاند هزینهها کم شده یاد مریضیهایشان افتادهاند!» مرد میانسال بعد با خنده ادامه میدهد: «خدا هیچکس را مریض نکند، شوخی کردم اما به نظرم باید مسوولان بیمارستان یا دولت یک فکری برای این وضع بکنند، روز اول پسرم به پرستار احتیاج داشت اما بعد از 20 دقیقه تازه پرستار آمد و سرمش را عوض کرد، چرا شهرستانیها باید برای درمان به تهران بیایند، اگر دولت در هر شهری یک بیمارستان خوب بسازد، اینطور هم آنها به حقشان میرسند و نه حق ما ضایع میشود.» مرد نگاهی به پسرش میکند و به سمتش میرود، قبل از آن در جملهای که بیشتر مفهوم خداحفظی میدهد، میگوید: «اما باز دمشان گرم؛ همینقدر هم خوب است روحانی همینطور که به داد سلامت رسید یک فکری هم به حال تحریمها بکند!»
بخش اورژانس بیمارستان شلوغ است، پرستارها و پزشکان در حال رفتوآمدند و همراه بیماران فضا را چند برابر آنها شلوغتر کردهاند، پرستاری از اورژانس خارج میشود و به سمت راهپلهها میرود، خودم را معرفی میکنم و بعد بدون اینکه منتظر واکنشش باشم سوالم را درباره طرح تحول نظام سلامت میپرسم، پرستار جوان با لحن خستهای میگوید: «الان؟ تو این موقعیت سوال میپرسید شما؟» یاد شرایط اضطراری بیمارستانها میافتم به شوخی میگویم «جنگ شده مگه؟»، حاضر جوابی جواب میدهد و پرستار جوان چند کلمهای را پاسخ میدهد:
جنگ ؟ برای ما بله بیمارستان اما هر روز مثل جنگه! یک روز تصادفی، روز بعد زد و خورد و... همه هم توقع دارند که مثل پروانه دور سر مریضشان بچرخیم!
طرح تحول نظام سلامت مگر برای همین کار نیست ؟
- (با خنده) بله، اما به شرطی که پروانه هم به تعداد کافی باشد، الان نیرو کم داریم و هرکدام ما باید به حداقل سه مریض رسیدگی کنیم، گاهی این تعداد بیشتر هم میشود.
حقوقتان بیشتر نشده؟
- زیادتر شده اما زحمات پرستارها که با پول جبران نمیشود، اکثر کسانی که اینجا هستند کارشان را دوست دارند و درس خوانده این کارند.
پزشکان متخصص آمده اند؟
- این بیمارستان همیشه پزشک متخصص داشته اما یکی دو ماه بیشتر است که چند پزشک جدید هم اضافه شدهاند، اما نمیدانم این برای طرح تحول است یا یک جابهجایی نیرو است.
طرح چطور اجرا میشود؟
- چندبار درباره طرح برایمان توضیح دادند، از وقتی اجرا شده بیمارستان شلوغ بود، شلوغتر هم شده و هر روز هم انگار شلوغتر میشود، مثل اینکه یک عده تازه فهمیدهاند درمانشان تقریبا رایگان شده، اینجا حتی دارو را هم خودمان باید از داروخانه بیمارستان یا انبار بگیریم دیگر مریض مجبور به تهیه دارو و پرداخت هزینه برای تیغ جراحی و... نیست البته بعضیها هم اصرار میکنند که خودشان بهترش را میخرند و میآورند.
زن پرستار خیلی تند حرفهایش را میزند و میرود، کمی آنسوتر داخل بخش پیرمردی روی ویلچر نشسته است، سون را در سبد زیر ویلچر گذاشته و در گوشهای از سالن با چند نفری که به ملاقاتش آمدهاند، صحبت میکند، صبر میکنم تا کمی اطرافش خلوت شود و بعد به طرفش میروم یک عمل جراحی در ناحیه شکم داشته و ساکن شهرری است، پسرش هم به کمکش میآید و غالبا جواب سوالهایم از پدرش را میدهد، پسر پیرمرد با حالتی که نشان از غرور جوانیاش دارد، شروع میکند به غر زدن؛ «هواش که گرمه، الان آقام تو اتاق نفسش گرفت یه ویلچر پیدا کردم آوردمش بیرون، پرستاره میگفت نمیشه اما راضی شد که همینجا باشیم، اتاق خیلی شلوغه، از اون طرف واسه همین عملم تو نوبت بودیم، میگفتن تخت خالی نداریم حالا هم که تخت خالی شده بیمارستان جای سوزن انداختن نیست، پرستار هم، آنقدر تختهارو به هم چسبونده که ساعت ملاقات نمیشه تو اتاق موند، وضع خدمات هم که تعریفی نداره نه توالت درست و حسابی هست نه جایی که همراه بره استراحت کنه، حالا چون یکی وضعش خوب نیست باید اینطوری برخورد کنن؟! شما بیا ببرمت بیمارستان خصوصی ببین چایی میارن واست، حالا ما چایی نمیخوایم اما لااقل درست برخورد کنن، به پرستاره میگم، خانم بیا این سرم بابای مارو یه نگاه بنداز یه طور جواب داد که اگه زن نبود احتمالا اینجا یه دعوا راه میافتاد! »
پیرمرد پس از حرفهای پسرش آهسته میگوید: خدارو شکر راضی هستیم ما، همین که هزینهها کم شده جای شکر دارد، به خدا یه عده از ترس هزینه درمان برای درمان دردشون به بیمارستان و دکتر نمیروند»
ساعت ملاقات بیمارستان امام خمینی به دقایق پایانی میرسد، بلندگوی بخشها از پایان زمان ملاقات خبر میدهد و از افراد میخواهد که بیمارستان را ترک کنند، پرستاری مقابل استیشن پرستاری در حال صحبت از درد گردنش است و جملاتی را غرولندکنان بر زبان میآورد.
چند کیلومتر بالاتر از بیمارستان امام، بیمارستان شریعتی است، در همان بدو ورود صدای مردی که با فریاد از افراد به سوارشدن به تاکسی و سواری دربست دعوت میکند جلب توجه کرده، سوالم را میپرسم:
تعداد مراجعهکنندگان بیمارستان فرقی کرده؟
برای ما که فرقی نکرده و کسی زیاد آژانس نمیگیره انگار اما بیمارستان کمی فرق کرده احتمال دارد که زیاد شده باشد چون به نظر منم از5 -6 هفته پیش بیمارستان شلوغ تر شده.
از طرح تحول سلامت چیزی میدانید؟
- پسرم رو چند وقت پیش واسه یک عمل کوچولو بردیم بیمارستان، خیلی هزینهها کمتر شده، اما برخورد بعضی پرستارها خوب نبود اصلا، وقتی از پرستارها و دکترها با کسی هم مسیر میشیم و از ما ماشین میگیرند، گاهی میگن که خیلی خسته شدهاند.
زنی در حیاط بیمارستان نشسته و یک ساندویچ سرد در دستش گرفته، نگران اوضاع پسرش است و تنها میگوید که تا حالا مبلغی به بیمارستان نداده است.
در و دیوار بیمارستان شریعتی هم پر است از پوسترهای طرح تحول نظام سلامت، طرحی که با تیغ یک جراح آغاز شد تاکنون موفقترین طرح دولت روحانی بوده و البته باید مسوولان فکری به حال تامین نیروی انسانی مورد نیازشان داشته باشند.
ساعت ملاقات تازه آغاز شده و بیمارستان امام خمینی شلوغ است، یکی از تختهای بخش مردان متعلق به مردی میانسال است که از شهری دیگر به تهران آمده، احمد که اطرافیانش حاج احمد خطابش میکنند، کمتر از یک هفته است که میهمان بیمارستان امام شده تا تحت درمان قرار بگیرد، پسر بزرگترش چیز زیادی از طرح تحول نظام سلامت نمیداند و میگوید با نامه دکتر به بیمارستان امام آمدهاند و پس از آن پدرش تحت عمل جراحی قرار گرفته است، اما متوجه تغییر در خدمات بیمارستان شده و ادعا میکند که یکی از اقوامشان چند سال پیش در همین بیمارستان بوده و در آن زمان حتی داروخانه بیمارستان نسخه تجویزی پزشک را نداشته است اما حالا اصلا به سراغ دارو نرفته و بیمارستان تمام آن را تامین کرده است.
به پسر حاج احمد از جزئیات طرح تحول نظام سلامت میگویم و بعد پوستری را که برای معرفی این طرح به دیوار بیمارستان نصب شده نشانش میدهم، خیلی گذرا چند نوشته پوستر را میخواند و بعد پیش پدرش میرود، انگار که کشف تازهای کرده باشد از طرح تحول سلامت به پدرش میگوید... چند اتاق آنورتر مردی میانسال کنار تخت پسر جوانش ایستاده، همسرش احوال پسر را میپرسد و از مرد میخواهم که چند دقیقهای به سوالاتم جواب دهد. او ساکن تهران است و چیزهایی از طرح تحول سلامت به گوشش رسیده، شغلش را نمیپرسم اما ترکهای سیاه دستانش نشان میدهد از قشر متوسط و حتی پایینتر جامعه است. علی، پسرش دو روز پیش تصادف کرده و به بیمارستان آمده و قرار است روز بعد مرخص شود. او درباره هزینههای بیمارستان میگوید: «تا حالا چیزی پرداخت نکردیم اما انگار چیز زیادی قرار نیست بگیرند، طرح رئیسجمهور برای درمان اینطور است و قرار نیست بیماران رقم زیادی پرداخت کنند، خدا خیرشان بدهد اما بیمارستان خیلی شلوغ شده، انگار ملت از وقتی فهمیدهاند هزینهها کم شده یاد مریضیهایشان افتادهاند!» مرد میانسال بعد با خنده ادامه میدهد: «خدا هیچکس را مریض نکند، شوخی کردم اما به نظرم باید مسوولان بیمارستان یا دولت یک فکری برای این وضع بکنند، روز اول پسرم به پرستار احتیاج داشت اما بعد از 20 دقیقه تازه پرستار آمد و سرمش را عوض کرد، چرا شهرستانیها باید برای درمان به تهران بیایند، اگر دولت در هر شهری یک بیمارستان خوب بسازد، اینطور هم آنها به حقشان میرسند و نه حق ما ضایع میشود.» مرد نگاهی به پسرش میکند و به سمتش میرود، قبل از آن در جملهای که بیشتر مفهوم خداحفظی میدهد، میگوید: «اما باز دمشان گرم؛ همینقدر هم خوب است روحانی همینطور که به داد سلامت رسید یک فکری هم به حال تحریمها بکند!»
بخش اورژانس بیمارستان شلوغ است، پرستارها و پزشکان در حال رفتوآمدند و همراه بیماران فضا را چند برابر آنها شلوغتر کردهاند، پرستاری از اورژانس خارج میشود و به سمت راهپلهها میرود، خودم را معرفی میکنم و بعد بدون اینکه منتظر واکنشش باشم سوالم را درباره طرح تحول نظام سلامت میپرسم، پرستار جوان با لحن خستهای میگوید: «الان؟ تو این موقعیت سوال میپرسید شما؟» یاد شرایط اضطراری بیمارستانها میافتم به شوخی میگویم «جنگ شده مگه؟»، حاضر جوابی جواب میدهد و پرستار جوان چند کلمهای را پاسخ میدهد:
جنگ ؟ برای ما بله بیمارستان اما هر روز مثل جنگه! یک روز تصادفی، روز بعد زد و خورد و... همه هم توقع دارند که مثل پروانه دور سر مریضشان بچرخیم!
طرح تحول نظام سلامت مگر برای همین کار نیست ؟
- (با خنده) بله، اما به شرطی که پروانه هم به تعداد کافی باشد، الان نیرو کم داریم و هرکدام ما باید به حداقل سه مریض رسیدگی کنیم، گاهی این تعداد بیشتر هم میشود.
حقوقتان بیشتر نشده؟
- زیادتر شده اما زحمات پرستارها که با پول جبران نمیشود، اکثر کسانی که اینجا هستند کارشان را دوست دارند و درس خوانده این کارند.
پزشکان متخصص آمده اند؟
- این بیمارستان همیشه پزشک متخصص داشته اما یکی دو ماه بیشتر است که چند پزشک جدید هم اضافه شدهاند، اما نمیدانم این برای طرح تحول است یا یک جابهجایی نیرو است.
طرح چطور اجرا میشود؟
- چندبار درباره طرح برایمان توضیح دادند، از وقتی اجرا شده بیمارستان شلوغ بود، شلوغتر هم شده و هر روز هم انگار شلوغتر میشود، مثل اینکه یک عده تازه فهمیدهاند درمانشان تقریبا رایگان شده، اینجا حتی دارو را هم خودمان باید از داروخانه بیمارستان یا انبار بگیریم دیگر مریض مجبور به تهیه دارو و پرداخت هزینه برای تیغ جراحی و... نیست البته بعضیها هم اصرار میکنند که خودشان بهترش را میخرند و میآورند.
زن پرستار خیلی تند حرفهایش را میزند و میرود، کمی آنسوتر داخل بخش پیرمردی روی ویلچر نشسته است، سون را در سبد زیر ویلچر گذاشته و در گوشهای از سالن با چند نفری که به ملاقاتش آمدهاند، صحبت میکند، صبر میکنم تا کمی اطرافش خلوت شود و بعد به طرفش میروم یک عمل جراحی در ناحیه شکم داشته و ساکن شهرری است، پسرش هم به کمکش میآید و غالبا جواب سوالهایم از پدرش را میدهد، پسر پیرمرد با حالتی که نشان از غرور جوانیاش دارد، شروع میکند به غر زدن؛ «هواش که گرمه، الان آقام تو اتاق نفسش گرفت یه ویلچر پیدا کردم آوردمش بیرون، پرستاره میگفت نمیشه اما راضی شد که همینجا باشیم، اتاق خیلی شلوغه، از اون طرف واسه همین عملم تو نوبت بودیم، میگفتن تخت خالی نداریم حالا هم که تخت خالی شده بیمارستان جای سوزن انداختن نیست، پرستار هم، آنقدر تختهارو به هم چسبونده که ساعت ملاقات نمیشه تو اتاق موند، وضع خدمات هم که تعریفی نداره نه توالت درست و حسابی هست نه جایی که همراه بره استراحت کنه، حالا چون یکی وضعش خوب نیست باید اینطوری برخورد کنن؟! شما بیا ببرمت بیمارستان خصوصی ببین چایی میارن واست، حالا ما چایی نمیخوایم اما لااقل درست برخورد کنن، به پرستاره میگم، خانم بیا این سرم بابای مارو یه نگاه بنداز یه طور جواب داد که اگه زن نبود احتمالا اینجا یه دعوا راه میافتاد! »
پیرمرد پس از حرفهای پسرش آهسته میگوید: خدارو شکر راضی هستیم ما، همین که هزینهها کم شده جای شکر دارد، به خدا یه عده از ترس هزینه درمان برای درمان دردشون به بیمارستان و دکتر نمیروند»
ساعت ملاقات بیمارستان امام خمینی به دقایق پایانی میرسد، بلندگوی بخشها از پایان زمان ملاقات خبر میدهد و از افراد میخواهد که بیمارستان را ترک کنند، پرستاری مقابل استیشن پرستاری در حال صحبت از درد گردنش است و جملاتی را غرولندکنان بر زبان میآورد.
چند کیلومتر بالاتر از بیمارستان امام، بیمارستان شریعتی است، در همان بدو ورود صدای مردی که با فریاد از افراد به سوارشدن به تاکسی و سواری دربست دعوت میکند جلب توجه کرده، سوالم را میپرسم:
تعداد مراجعهکنندگان بیمارستان فرقی کرده؟
برای ما که فرقی نکرده و کسی زیاد آژانس نمیگیره انگار اما بیمارستان کمی فرق کرده احتمال دارد که زیاد شده باشد چون به نظر منم از5 -6 هفته پیش بیمارستان شلوغ تر شده.
از طرح تحول سلامت چیزی میدانید؟
- پسرم رو چند وقت پیش واسه یک عمل کوچولو بردیم بیمارستان، خیلی هزینهها کمتر شده، اما برخورد بعضی پرستارها خوب نبود اصلا، وقتی از پرستارها و دکترها با کسی هم مسیر میشیم و از ما ماشین میگیرند، گاهی میگن که خیلی خسته شدهاند.
زنی در حیاط بیمارستان نشسته و یک ساندویچ سرد در دستش گرفته، نگران اوضاع پسرش است و تنها میگوید که تا حالا مبلغی به بیمارستان نداده است.
در و دیوار بیمارستان شریعتی هم پر است از پوسترهای طرح تحول نظام سلامت، طرحی که با تیغ یک جراح آغاز شد تاکنون موفقترین طرح دولت روحانی بوده و البته باید مسوولان فکری به حال تامین نیروی انسانی مورد نیازشان داشته باشند.
ارسال نظر