تبار شناسی اقتصاد اسلامی در ایران
مکتب مشهد در پی هویت گمشده
سعید خدیوی* دیر زمانی از سخنرانی دکتر یدا. . . دادگر در دانشگاه فردوسی مشهد نمیگذرد که در آن با اشاره به ضرورت تنوع در نگرشهای اقتصاد اسلامی، بر آرزوی ظهور مکتبهای اقتصاد اسلامی با استفاده از سنت نیک حوزوی که سابق بر این، مکاتب با نام شهرهای مختلف همچون نجف، قم، مشهد و. . . شناخته میشدند، تأکید نمود. یک اما گویا این آرزو کم کم دارد به واقعیت تبدیل می شود. اگرچه آنچه که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، بیشتر بر اساس مشاهدات نگارنده است، اما شاید در چند سال آینده در فضای آکادمیک و حوزوی بتوانیم سخن از مکاتب اقتصاد اسلامی در ایران به میان بیاوریم.
سعید خدیوی* دیر زمانی از سخنرانی دکتر یدا... دادگر در دانشگاه فردوسی مشهد نمیگذرد که در آن با اشاره به ضرورت تنوع در نگرشهای اقتصاد اسلامی، بر آرزوی ظهور مکتبهای اقتصاد اسلامی با استفاده از سنت نیک حوزوی که سابق بر این، مکاتب با نام شهرهای مختلف همچون نجف، قم، مشهد و... شناخته میشدند، تأکید نمود. یک اما گویا این آرزو کم کم دارد به واقعیت تبدیل می شود. اگرچه آنچه که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، بیشتر بر اساس مشاهدات نگارنده است، اما شاید در چند سال آینده در فضای آکادمیک و حوزوی بتوانیم سخن از مکاتب اقتصاد اسلامی در ایران به میان بیاوریم.
همانگونه که انتظار میرود اگر بخواهیم در فضای علمی اقتصاد اسلامی سخن از دو مکتب جدی به میان آوریم، همچون بسیاری از مسائل دیگر، لاجرم باید تقسیمبندی خود را از دو کلان شهر کشور که مرکز اصلی دانشگاهی و حوزوی است آغاز نمائیم. تهران و قم همواره در همه زمینهها پیش قدم بودهاند. پس پر بیراه نیست که در اقتصاد اسلامی نیز سخن از مکتب تهران و مکتب قم به میان آوریم. اگرچه در سنت حوزوی قیاس مکتب تهران و مکتب قم کمی بیانصافی است، اما به دلیل حضور پررنگ دانشگاههای کشور در تهران در اقتصاد اسلامی وضع به صورت دیگری است.
بحث پیرامون فضای حاکم بر این مکاتب و ویژگیهای درونی هرکدام از این مکاتب فرصت و مجالی دیگر میطلبد که در حوصله این نوشتار نیست، اما آنچه که بیش از هرچیز در این تقسیمبندی حائز اهمیت است، رویکرد و نگرش هر کدام از این مکاتب نسبت به اقتصاد اسلامی است.
مکتب تهران همانگونه که انتظار می رود به دلیل غلبه فضای دانشگاهی بر فضای حوزوی در اقتصاد اسلامی بیشتر در پی اسلامیسازی (Islamization) اقتصاد بوده است. اگرچه در برخی موارد این مهم نقض و نقد شده است، اما به دلیل نیازهای پایتخت و نظام اقتصادی کشور به راه حلهای سریع و روحیه دانشگاهیان، مکتب تهران بیشتر به سمت تولید محصولات گسترده، کاربردی و البته سطحی حرکت کرده است که البته مورد آخر همواره مورد نقد دوستان مکتب قم قرار گرفته است.
اما در نقطه مقابل مکتب قم، مکتب تهران به دلیل سویه حوزوی قوی و مستحکم خود بیشتر در پی ساخت مبانی فلسفی و عمیق اقتصاد اسلامی بوده است و کمتر دغدغه سیاستگذاری داشته و بیشتر بر آن عقیده است که بدون حضور مبانی فلسفی دقیق هر آنچه که در دانش اقتصاد اسلامی گفته شود، چیزی جز اسلامیسازی نخواهد بود. از این رو است که باید فعالیتهای مکتب قم را عمیق، دقیق و البته خارج از چارچوب مسائل اساسی دانش اقتصاد متعارف دانست.
ناگفته پیدا است که مکتب تهران با علم اقتصاد به خوبی آشنا است، اما به همان اندازه از علوم اسلامی دور است و این در حالی است که مکتب قم اگرچه تسلط کامل و دقیقی بر علوم اسلامی دارد، اما متاسفانه رابطه خوبی با علم اقتصاد متعارف ندارد.
اما فارغ از این دو مکتب اصلی که امروزه بیشترین نمود را در حوزه اقتصاد اسلامی در ایران دارند، می توان در گوشه و کنار این مرز و بوم فعالیتهای هرچند اندک در حوزه اقتصاد اسلامی سراغ گرفت؛ از آن جمله می توان به مازندران، اصفهان و تبریز اشاره کرد که البته اغلب ایشان را می توان در ذیل مکتب تهران قرار داد. اما در این میان وضع مشهد کاملا متفاوت از دیگر شهرهای ایران است. اولا به دلیل گستردگی و جمعیت انبوه و ثانیا به دلیل حضور حوزه و دانشگاه در سطحی برابر در این شهر وضع کاملا متفاوت از سایر شهرهای ایران است.
تقریبا به جرات می توان مشهد را یکی از شهرهای پیشتاز اقتصاد اسلامی در ایران پس از انقلاب دانست. حضور برادران حکیمی در این شهر به انضمام حمایتهای مالی آستان قدس در دهه ۶۰ باعث گردید تا مشهد میزبان برگزاری اولین کنفرانسهای اقتصاد اسلامی پس از انقلاب باشد.
اما شور و نشاط و توانمندی مشهد در حوزه اقتصاد اسلامی به همان سرعتی که شروع گردید به همان سرعت فروکش کرد و تقریبا از اواخر دهه 60 تا اواخر دهه 80 نقش مشهد در فرایند اقتصاد اسلامی بسیار کمرنگ گردید. اما در اواخر دهه 80 و با حضور چند روحانی برجسته و تلاشهای افرادی همچون مرحوم دکتر رزمی این نقش تاریخی دوباره در این شهر احیاء گردیده است.با اینکه در ابتدا گفته شد فضای غالب اقتصاد اسلامی را امروز می توان بین دو مکتب تهران و قم با ویژگیها و شاخصهایی که پیش از این ذکر گردید تقسیم کرد، اما گویا مشهد در پی یافتن مسیری متفاوت از این دو مکتب است.
بر خلاف تهران و قم، در مشهد حوزه علمیه و دانشکده اقتصاد تقریبا از یک سطح مساوی فعالیت و پویایی برخوردار هستند. به بیان بهتر در مشهد نه همچون تهران غلبه با محیطهای دانشگاهی است و نه همچون قم رهبری فعالیت با حوزویان است. از این رو است که در مشهد هر فرد علاقمند به تحقیق در حوزه اقتصاد اسلامی یکی از محیطهای موجود را انتخاب و فعالیت خود را در آن شروع کرده است.
مکتب مشهد طیف گسترده ای از افراد را شامل می شود، حوزویانی بدون تحصیلات دانشگاهی در اقتصاد تا دانشگاهیانی بدون کوچکترین سابقه حوزوی که همه در این مکتب جایگاه ویژهای برای خود دارند. این مسئله اگرچه مکتب مشهد را کاملا از دو مکتب مهم دیگر متمایز می کند، اما نمی تواند وجه تمایز باشد. آنچه که مشهد به آن نیاز دارد هویت و روح جمعی تحقیقات در این مکتب است. به نظر می رسد آینده اقتصاد اسلامی در مشهد روشن خواهد بود اگر و تنها اگر بتوان از هویت مکتب مشهد حول یک مفهوم اساسی سخن گفت.
اگر فعالیتهای قابل توجه اساتید دانشگاه علوم اسلامی رضوی در حوزه اخلاق اقتصادی را با پیشتازی مشهد در برگزاری اولین کنفرانس اقتصاد و اخلاق گره بزنیم و از رسالههای دکتری با سمت و سویی اخلاقی حمایت کنیم بی گمان میتوان امیدوار بود که در آیندهای نه چندان دور کلید واژه اخلاق اسلامی هویت و آینده مکتب مشهد را بنا نهد.
*دانشجوی دکترای اقتصاد
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی قم
همانگونه که انتظار میرود اگر بخواهیم در فضای علمی اقتصاد اسلامی سخن از دو مکتب جدی به میان آوریم، همچون بسیاری از مسائل دیگر، لاجرم باید تقسیمبندی خود را از دو کلان شهر کشور که مرکز اصلی دانشگاهی و حوزوی است آغاز نمائیم. تهران و قم همواره در همه زمینهها پیش قدم بودهاند. پس پر بیراه نیست که در اقتصاد اسلامی نیز سخن از مکتب تهران و مکتب قم به میان آوریم. اگرچه در سنت حوزوی قیاس مکتب تهران و مکتب قم کمی بیانصافی است، اما به دلیل حضور پررنگ دانشگاههای کشور در تهران در اقتصاد اسلامی وضع به صورت دیگری است.
بحث پیرامون فضای حاکم بر این مکاتب و ویژگیهای درونی هرکدام از این مکاتب فرصت و مجالی دیگر میطلبد که در حوصله این نوشتار نیست، اما آنچه که بیش از هرچیز در این تقسیمبندی حائز اهمیت است، رویکرد و نگرش هر کدام از این مکاتب نسبت به اقتصاد اسلامی است.
مکتب تهران همانگونه که انتظار می رود به دلیل غلبه فضای دانشگاهی بر فضای حوزوی در اقتصاد اسلامی بیشتر در پی اسلامیسازی (Islamization) اقتصاد بوده است. اگرچه در برخی موارد این مهم نقض و نقد شده است، اما به دلیل نیازهای پایتخت و نظام اقتصادی کشور به راه حلهای سریع و روحیه دانشگاهیان، مکتب تهران بیشتر به سمت تولید محصولات گسترده، کاربردی و البته سطحی حرکت کرده است که البته مورد آخر همواره مورد نقد دوستان مکتب قم قرار گرفته است.
اما در نقطه مقابل مکتب قم، مکتب تهران به دلیل سویه حوزوی قوی و مستحکم خود بیشتر در پی ساخت مبانی فلسفی و عمیق اقتصاد اسلامی بوده است و کمتر دغدغه سیاستگذاری داشته و بیشتر بر آن عقیده است که بدون حضور مبانی فلسفی دقیق هر آنچه که در دانش اقتصاد اسلامی گفته شود، چیزی جز اسلامیسازی نخواهد بود. از این رو است که باید فعالیتهای مکتب قم را عمیق، دقیق و البته خارج از چارچوب مسائل اساسی دانش اقتصاد متعارف دانست.
ناگفته پیدا است که مکتب تهران با علم اقتصاد به خوبی آشنا است، اما به همان اندازه از علوم اسلامی دور است و این در حالی است که مکتب قم اگرچه تسلط کامل و دقیقی بر علوم اسلامی دارد، اما متاسفانه رابطه خوبی با علم اقتصاد متعارف ندارد.
اما فارغ از این دو مکتب اصلی که امروزه بیشترین نمود را در حوزه اقتصاد اسلامی در ایران دارند، می توان در گوشه و کنار این مرز و بوم فعالیتهای هرچند اندک در حوزه اقتصاد اسلامی سراغ گرفت؛ از آن جمله می توان به مازندران، اصفهان و تبریز اشاره کرد که البته اغلب ایشان را می توان در ذیل مکتب تهران قرار داد. اما در این میان وضع مشهد کاملا متفاوت از دیگر شهرهای ایران است. اولا به دلیل گستردگی و جمعیت انبوه و ثانیا به دلیل حضور حوزه و دانشگاه در سطحی برابر در این شهر وضع کاملا متفاوت از سایر شهرهای ایران است.
تقریبا به جرات می توان مشهد را یکی از شهرهای پیشتاز اقتصاد اسلامی در ایران پس از انقلاب دانست. حضور برادران حکیمی در این شهر به انضمام حمایتهای مالی آستان قدس در دهه ۶۰ باعث گردید تا مشهد میزبان برگزاری اولین کنفرانسهای اقتصاد اسلامی پس از انقلاب باشد.
اما شور و نشاط و توانمندی مشهد در حوزه اقتصاد اسلامی به همان سرعتی که شروع گردید به همان سرعت فروکش کرد و تقریبا از اواخر دهه 60 تا اواخر دهه 80 نقش مشهد در فرایند اقتصاد اسلامی بسیار کمرنگ گردید. اما در اواخر دهه 80 و با حضور چند روحانی برجسته و تلاشهای افرادی همچون مرحوم دکتر رزمی این نقش تاریخی دوباره در این شهر احیاء گردیده است.با اینکه در ابتدا گفته شد فضای غالب اقتصاد اسلامی را امروز می توان بین دو مکتب تهران و قم با ویژگیها و شاخصهایی که پیش از این ذکر گردید تقسیم کرد، اما گویا مشهد در پی یافتن مسیری متفاوت از این دو مکتب است.
بر خلاف تهران و قم، در مشهد حوزه علمیه و دانشکده اقتصاد تقریبا از یک سطح مساوی فعالیت و پویایی برخوردار هستند. به بیان بهتر در مشهد نه همچون تهران غلبه با محیطهای دانشگاهی است و نه همچون قم رهبری فعالیت با حوزویان است. از این رو است که در مشهد هر فرد علاقمند به تحقیق در حوزه اقتصاد اسلامی یکی از محیطهای موجود را انتخاب و فعالیت خود را در آن شروع کرده است.
مکتب مشهد طیف گسترده ای از افراد را شامل می شود، حوزویانی بدون تحصیلات دانشگاهی در اقتصاد تا دانشگاهیانی بدون کوچکترین سابقه حوزوی که همه در این مکتب جایگاه ویژهای برای خود دارند. این مسئله اگرچه مکتب مشهد را کاملا از دو مکتب مهم دیگر متمایز می کند، اما نمی تواند وجه تمایز باشد. آنچه که مشهد به آن نیاز دارد هویت و روح جمعی تحقیقات در این مکتب است. به نظر می رسد آینده اقتصاد اسلامی در مشهد روشن خواهد بود اگر و تنها اگر بتوان از هویت مکتب مشهد حول یک مفهوم اساسی سخن گفت.
اگر فعالیتهای قابل توجه اساتید دانشگاه علوم اسلامی رضوی در حوزه اخلاق اقتصادی را با پیشتازی مشهد در برگزاری اولین کنفرانس اقتصاد و اخلاق گره بزنیم و از رسالههای دکتری با سمت و سویی اخلاقی حمایت کنیم بی گمان میتوان امیدوار بود که در آیندهای نه چندان دور کلید واژه اخلاق اسلامی هویت و آینده مکتب مشهد را بنا نهد.
*دانشجوی دکترای اقتصاد
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی قم
ارسال نظر