ذکر احوال حاکمان و استانداران خراسان در دوره قاجاریه – بخش ۱۲
هادی پژوهش با دفع غائله حسنخان سالار توسط حسامالسلطنه؛ ناصرالدین شاه، سلطانمرادمیرزاحسام السلطنه، برادر حشمتالدوله و پسرسیزدهم عباسمیرزای قاجار را حسب سفارش میرزاتقیخان امیرکبیر به سمت استانداری خراسان برگزید. محمدکاظم امام، مؤلف «مشهد طوس» در صفحه ۳۴۱ در این رابطه مینویسد: «اعلیحضرت ناصرالدین شاه قاجار به اشاره و صوابدید میرزاتقیخان امیرکبیر، منشور حکومت و ایالت خراسان را به نام سلطانمرادمیرزاحسام السلطنه صادر کرد و او را با افواج نصرت مراغه، فوج ماکوئی، فوج شقاقی، فوج افشار، فوج شاهسون با توپخانه و مهمات جنگی به خراسان گسیل داشتند.
هادی پژوهش با دفع غائله حسنخان سالار توسط حسامالسلطنه؛ ناصرالدین شاه، سلطانمرادمیرزاحسام السلطنه، برادر حشمتالدوله و پسرسیزدهم عباسمیرزای قاجار را حسب سفارش میرزاتقیخان امیرکبیر به سمت استانداری خراسان برگزید. محمدکاظم امام، مؤلف «مشهد طوس» در صفحه 341 در این رابطه مینویسد: «اعلیحضرت ناصرالدین شاه قاجار به اشاره و صوابدید میرزاتقیخان امیرکبیر، منشور حکومت و ایالت خراسان را به نام سلطانمرادمیرزاحسام السلطنه صادر کرد و او را با افواج نصرت مراغه، فوج ماکوئی، فوج شقاقی، فوج افشار، فوج شاهسون با توپخانه و مهمات جنگی به خراسان گسیل داشتند.» حسام السلطنه از شخصیتهای قجری است که از کفایت و کاردانی برخوردار بود. پس از تصرف مشهد و اعدام حسنخان سالار، امنیت را در سراسر خراسان برقرار نمود.
آرمنیوس وامبری مینویسد: «بزرگترین تعریفی که در حق وی میکردند آن بود که چنان راهها را امن ساخته بود که کودکی میتوانست با اطمینان خاطر یک سینی پر از اشرفی به دست گیرد و جاده بین مشهد و تهران را طی کند و یک مو از سرش کم نشود.» آنچه درباره وی میگفتند اغراق نبود؛ زیرا در سراسر کشور ایران والی یا حکمرانی وجود نداشت که مانند حسامالسلطنه نیرو و نبوغ خویش را وقف ایمن ساختن شاهراههای کشور و یا ترویج و بسط بازرگانی کند.
کاپتین مارش انگلیسی که هفت سال پس از وامبری به مشهد رسیده و حسام السلطنه را دیده است همین مطالب را تأیید میکند. وی اطلاعاتی باورنکردنی از اوضاع سیاسی و نظامی اروپا داشت و برخلاف سایر شاهزادگان و رجال ایرانی، مردی دانشمند و مطلع به نظر میرسید، سئوالات دقیق و پختهای میکرد که میزان اطلاعات و دانش او را نشان میداد.
وی تا سال ۱۲۷۰ استاندار خراسان بود. در این سال فریدونمیرزا فرمانفرما برادر اعیانی او به استانداری خراسان منصوب شد، لکن فریدون میرزا در سال ۱۲۷۲ ه.ق در مشهد فوت کرد و حسامالسلطنه مجددا حکم استانداری خراسان را دریافت نمود. در این رابطه نوشته شده است که « رأی همایونی (شاه) و اتفاق وزرای سته (ششگانه) بر این تعلق یافت که، اصلاح و نظم و خراسان، جز از شخص حسام السلطنه در قوه احدی نیست.» در این موقع اوضاع خراسان متاثر از وقایع هرات دستخوش اغتشاشات و بینظمیهایی گردید، مضافا اینکه در سال ۱۲۶۷ ه.ق زلزله شدیدی در قوچان رخ داد که آن زمان برآورد شده که بیش از ۲۰۰۰ نفر زیر آوار جان باختند.
برنامه های دول روس و انگلیس برای ایران
در این اثنا، امیردوستمحمدخان، حاکم افغانستان بنا به تحریک و قرار قبلی انگلیسها تصمیم گرفت به هرات حمله و آنجا را تصرف وضمیمه حکومت خود نماید. دولت ایران به محض اطلاع به حسامالسلطنه استاندار خراسان دستور داد تا سریعا به مقابله برخاسته و مانع اقدام نظامی حاکم کابل گردد. حسامالسلطنه ابتدا سامخان رئیس ایل زعفرانلو و حکمران قوچان را با یکهزاروپانصد سوار مسلح به هرات فرستاد، ولی بزرگان هرات با او مخالفت کردند و وی را نپذیرفتند. سامخان موضوع را به حسامالسلطنه گزارش داد و حسامالسلطنه با سپاه خراسان و نیروی کمکی پاشاخان مکری و نیروهای محلی خراسان به سوی هرات لشکر کشید و روز 29 جمادی الاخر سال 1272 ه.ق در تربتجام اردو زد.
در خصوص اتفاقاتی که در شرق و غرب ایران در این دوره رخ داده است حاکی از همسویی و همراهی دو قدرت استعماری آن زمان یعنی روسیه و بریتانیا بنا به گواهی اسناد و مدارک تاریخی؛ علیرغم ظاهرسازی مبنی بر اختلاف نظر در منافع میباشد و آن دو چون دو تیغه قیچی به زعم خود در رابطه با اضمحلال ایران عمل کردهاند.
در پیش گفتار «خاطرات وزیر مختار روسیه در ایران، سیمونیچ» آمده است: گفتوگوی نیکلای اول تزار روس با دوهامل سفیر جدید روس در ایران و در موقع عزیمت او به جای سیمونیچ به تهران شایان توجه است. تزار با لحن نصیحت آمیزی به او گفته بود: «شما نباید با انگلیسیها رفتار خصمانه درپیشگیرید، ما و انگلیسیها هر دو در ایران منافع مشترک داریم. هم ما، هم آنها میخواهیم وضع موجود را نگهداریم و تا جایی که مقدور است قدرت دولت را تحکیم کنیم. (منظور صدر اعظم میرزا آقاسی) ... من آرزومندم که شما با سفارت انگلیس روابط بسیار نیکو داشته باشید.»
هریک از دو دولت متخاصم، برنامه استعماری خاص خود را البته با هماهنگی یکدیگر دنبال میکردند. چنانچه دولت بریتانیا برای نیل به مقاصد سیاسی و حفظ منافع خود، ایجاد اختلافات مرزی در شرق و غرب ایران را بهترین راه خود با هدف درگیر نمودن ایران در آینده با همسایگان برگزید. دنیس رایت نوشته است: «یکی از چیزهایی که دامنه منافع بریتانیا را در ایران به خوبی نشان میدهد این واقعیت است که بریتانیا در تعیین همه مرزهای ایران، به استثنای بخشی از مرزهای شمالی ایران با روسیه که در خاور دریای خزر قرار میگیرد، دستی داشته است.»
مداخله آن کشور در تعیین مرزهای ایران نتیجه توجه شدید بریتانیا به امر دفاع از هندوستان و بیم بریتانیا از گسترش سیطره روسیه در آن جهت بود. هر قطعه مرز نامعینی چه در باختر چه در خاور ایران میتوانست آشوبگران را وسوسه کند و صلح و ثبات را به خطر افکند. ایرانیان به هیچ وجه از بعضی مرزهایی که با پافشاری بریتانیا تعیین و ترسیم شد راضی نبودند و روسها در شمال شرق ایران به طریق دیگر این مسأله را پیگیری مینمودند که در گزارشات آینده به آن پرداخته خواهد شد.
آرمنیوس وامبری مینویسد: «بزرگترین تعریفی که در حق وی میکردند آن بود که چنان راهها را امن ساخته بود که کودکی میتوانست با اطمینان خاطر یک سینی پر از اشرفی به دست گیرد و جاده بین مشهد و تهران را طی کند و یک مو از سرش کم نشود.» آنچه درباره وی میگفتند اغراق نبود؛ زیرا در سراسر کشور ایران والی یا حکمرانی وجود نداشت که مانند حسامالسلطنه نیرو و نبوغ خویش را وقف ایمن ساختن شاهراههای کشور و یا ترویج و بسط بازرگانی کند.
کاپتین مارش انگلیسی که هفت سال پس از وامبری به مشهد رسیده و حسام السلطنه را دیده است همین مطالب را تأیید میکند. وی اطلاعاتی باورنکردنی از اوضاع سیاسی و نظامی اروپا داشت و برخلاف سایر شاهزادگان و رجال ایرانی، مردی دانشمند و مطلع به نظر میرسید، سئوالات دقیق و پختهای میکرد که میزان اطلاعات و دانش او را نشان میداد.
وی تا سال ۱۲۷۰ استاندار خراسان بود. در این سال فریدونمیرزا فرمانفرما برادر اعیانی او به استانداری خراسان منصوب شد، لکن فریدون میرزا در سال ۱۲۷۲ ه.ق در مشهد فوت کرد و حسامالسلطنه مجددا حکم استانداری خراسان را دریافت نمود. در این رابطه نوشته شده است که « رأی همایونی (شاه) و اتفاق وزرای سته (ششگانه) بر این تعلق یافت که، اصلاح و نظم و خراسان، جز از شخص حسام السلطنه در قوه احدی نیست.» در این موقع اوضاع خراسان متاثر از وقایع هرات دستخوش اغتشاشات و بینظمیهایی گردید، مضافا اینکه در سال ۱۲۶۷ ه.ق زلزله شدیدی در قوچان رخ داد که آن زمان برآورد شده که بیش از ۲۰۰۰ نفر زیر آوار جان باختند.
برنامه های دول روس و انگلیس برای ایران
در این اثنا، امیردوستمحمدخان، حاکم افغانستان بنا به تحریک و قرار قبلی انگلیسها تصمیم گرفت به هرات حمله و آنجا را تصرف وضمیمه حکومت خود نماید. دولت ایران به محض اطلاع به حسامالسلطنه استاندار خراسان دستور داد تا سریعا به مقابله برخاسته و مانع اقدام نظامی حاکم کابل گردد. حسامالسلطنه ابتدا سامخان رئیس ایل زعفرانلو و حکمران قوچان را با یکهزاروپانصد سوار مسلح به هرات فرستاد، ولی بزرگان هرات با او مخالفت کردند و وی را نپذیرفتند. سامخان موضوع را به حسامالسلطنه گزارش داد و حسامالسلطنه با سپاه خراسان و نیروی کمکی پاشاخان مکری و نیروهای محلی خراسان به سوی هرات لشکر کشید و روز 29 جمادی الاخر سال 1272 ه.ق در تربتجام اردو زد.
در خصوص اتفاقاتی که در شرق و غرب ایران در این دوره رخ داده است حاکی از همسویی و همراهی دو قدرت استعماری آن زمان یعنی روسیه و بریتانیا بنا به گواهی اسناد و مدارک تاریخی؛ علیرغم ظاهرسازی مبنی بر اختلاف نظر در منافع میباشد و آن دو چون دو تیغه قیچی به زعم خود در رابطه با اضمحلال ایران عمل کردهاند.
در پیش گفتار «خاطرات وزیر مختار روسیه در ایران، سیمونیچ» آمده است: گفتوگوی نیکلای اول تزار روس با دوهامل سفیر جدید روس در ایران و در موقع عزیمت او به جای سیمونیچ به تهران شایان توجه است. تزار با لحن نصیحت آمیزی به او گفته بود: «شما نباید با انگلیسیها رفتار خصمانه درپیشگیرید، ما و انگلیسیها هر دو در ایران منافع مشترک داریم. هم ما، هم آنها میخواهیم وضع موجود را نگهداریم و تا جایی که مقدور است قدرت دولت را تحکیم کنیم. (منظور صدر اعظم میرزا آقاسی) ... من آرزومندم که شما با سفارت انگلیس روابط بسیار نیکو داشته باشید.»
هریک از دو دولت متخاصم، برنامه استعماری خاص خود را البته با هماهنگی یکدیگر دنبال میکردند. چنانچه دولت بریتانیا برای نیل به مقاصد سیاسی و حفظ منافع خود، ایجاد اختلافات مرزی در شرق و غرب ایران را بهترین راه خود با هدف درگیر نمودن ایران در آینده با همسایگان برگزید. دنیس رایت نوشته است: «یکی از چیزهایی که دامنه منافع بریتانیا را در ایران به خوبی نشان میدهد این واقعیت است که بریتانیا در تعیین همه مرزهای ایران، به استثنای بخشی از مرزهای شمالی ایران با روسیه که در خاور دریای خزر قرار میگیرد، دستی داشته است.»
مداخله آن کشور در تعیین مرزهای ایران نتیجه توجه شدید بریتانیا به امر دفاع از هندوستان و بیم بریتانیا از گسترش سیطره روسیه در آن جهت بود. هر قطعه مرز نامعینی چه در باختر چه در خاور ایران میتوانست آشوبگران را وسوسه کند و صلح و ثبات را به خطر افکند. ایرانیان به هیچ وجه از بعضی مرزهایی که با پافشاری بریتانیا تعیین و ترسیم شد راضی نبودند و روسها در شمال شرق ایران به طریق دیگر این مسأله را پیگیری مینمودند که در گزارشات آینده به آن پرداخته خواهد شد.
ارسال نظر