اهمیت بهرهبرداری از سرمایههای اجتماعی در صنف و صنعت مبلمان و دکوراسیون
جمشید اثنی عشری عضو هیات مدیره انجمن صنفی مبلمان و دکوراسیون ایران انجمن صنفی مبلمان و دکوراسیون در سالهای پایانی دهه ۸۰ شمسی، در شرایطی تشکیل و فعال شد که تشکلهای همسوی دیگری مانند اتحادیه درودگران و اتحادیه صادرکنندگان سرگرم انجام ماموریتهای حرفهای خود بودند. میتوان گفت همافزایی ایجاد شده میان انجمن و دو اتحادیه مذکور، آثار و برکات متعدد و متفاوتی بر جای نهاد که اشاره به آنها از حوصله فراتر است. اما آنچه موجب اشاره به این تشکلها میشود، علاوه بر تاکید بر نیاز رو به افزایش اصناف کشور به تشکلهای نظاممند، دانشمدار، متخصص و منسجم، بهانهای برای ورود به مبحث «سرمایه اجتماعی» است که در این مختصر، می خواهم به تعریف، تشریح و آثار و برکات این مفهوم بپردازم.
جمشید اثنی عشری عضو هیات مدیره انجمن صنفی مبلمان و دکوراسیون ایران انجمن صنفی مبلمان و دکوراسیون در سالهای پایانی دهه 80 شمسی، در شرایطی تشکیل و فعال شد که تشکلهای همسوی دیگری مانند اتحادیه درودگران و اتحادیه صادرکنندگان سرگرم انجام ماموریتهای حرفهای خود بودند. میتوان گفت همافزایی ایجاد شده میان انجمن و دو اتحادیه مذکور، آثار و برکات متعدد و متفاوتی بر جای نهاد که اشاره به آنها از حوصله فراتر است.
اما آنچه موجب اشاره به این تشکلها میشود، علاوه بر تاکید بر نیاز رو به افزایش اصناف کشور به تشکلهای نظاممند، دانشمدار، متخصص و منسجم، بهانهای برای ورود به مبحث «سرمایه اجتماعی» است که در این مختصر، می خواهم به تعریف، تشریح و آثار و برکات این مفهوم بپردازم. همچنان بر این گمانم که صنف و صنعت مبلمان و فراتر از آن، صنعت چوب و هنر و صنعت دکوراسیون، در مدار فراهم نمودن «سرمایه اجتماعی» انبوهی است که در صورت ساماندهی و سازماندهی صحیح میتواند و باید در کلان صنعت و اقتصاد کشور، به ایفای نقشی موثر و ماندگار بپردازد.
سرمایه اجتماعی
امروزه در کنار سرمایههای انسانی، مالی و اقتصادی، سرمایه دیگری به نام «سرمایه اجتماعی» مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. این مفهوم، به پیوندها، ارتباطات مبتنی بر اعتماد میان مجموعههای انسانی و سازمانی به عنوان منبعی ارزشمند اشاره دارد که با خلق هنجارها و اعتماد متقابل موجب تحقق اهداف اعضا و سازمانها میشود. سرمایه اجتماعی که صبغهای جامعهشناسانه دارد، به عنوان یک اهرم توفیقآفرین مطرح و مورد اقبال فراوان واقع شده است و بستر مناسبی برای بهرهوری سرمایه انسانی و فیزیکی و راهی برای دستیابی به موفقیت قلمداد میشود.
مدیران و کسانی که بتوانند در سازمان، سرمایه اجتماعی ایجاد کنند، راه کامیابی شغلی و سازمانی خود را فراهم میکنند. از سوی دیگر، سرمایه اجتماعی به زندگی فرد، معنی و مفهوم میبخشد و زندگی را سادهتر و لذتبخشتر مینماید. هماکنون سرمایه اجتماعی، نقشی بسیار مهمتر از سرمایه فیزیکی و انسانی در سازمانها و جوامع ایفا میکند و شبکههای روابط جمعی و گروهی، انسجامبخش انسانها با سازمانها و سازمانها با یکدیگر است. سایر سرمایهها، در غیاب سرمایه اجتماعی، اثر بخشی خود را از دست میدهند و بدون سرمایه اجتماعی، پیمودن راههای توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی ناهموار و دشوار میشوند.
سرمایه اجتماعی چیست؟
سرمایه اجتماعی، شکل و نمونه ملموسی از یک هنجار غیررسمی است که باعث ترویج همکاری میان دو یا چند نفر میشود. هنجارهای تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی میتوانند از هنجار روابط متقابل دو دوست تا آموزههای پیچیدهای را در بر گیرند که به طور مشروح بیان شدهاند، مانند مسیحیت یا آیین کنفوسیوسی. این هنجارها باید در روابط بالفعل انسانها به طور عینی مصداق یابند. هنجار روابط متقابل به طور بالقوه در روابطی که با همه مردم داریم، وجود دارد ولی فقط در رابطه با دوستانمان است که از قوه بالفعل در میآید.
با این تعریف، اعتماد، شبکهها، انجمنها، جامعه و مانند اینها که به سرمایه اجتماعی مربوطاند، تماما محصول جانبی این پدیدهاند که در نتیجه سرمایه اجتماعی به وجود میآیند، ولی خود سرمایه اجتماعی را تشکیل نمیدهند.
چنین نیست که هر مجموعه از هنجارهایی با مصداق عینی، به تشکیل سرمایه اجتماعی بیانجامد. این هنجارها باید به ایجاد و افزایش همکاری در گروه بیانجامد و لذا با فضایل سنتی مانند درستکاری، وفای به عهد، قابل اعتماد بودن در انجام وظیفه، روابط متقابل و نظایر اینها مرتبطاند.
تئوریهای سرمایه اجتماعی
برای مفهومسازی سرمایه اجتماعی از سه تئوری پیوندهای ضعیف (Weak theis theory) شکاف ساختاری، (Structural hole theory) و تئوری منابع اجتماعی (Social resource theory) استفاده شده است. به اختصار این تئوریها را بررسی میکنیم:
۱- تئوریهای پیوندهای ضعیف
مطابق با این تئوری، هر چه شدت استحکام روابط میان اعضای یک شبکه بیشتر باشد، ارزش سرمایه اجتماعی کمتر و بالعکس هر چه شدت و استحکام این روابط ضعیفتر باشد، نشان دهنده سرمایه اجتماعی بیشتر است.
گرانووتر (Granovetter) واضع تئوری پیوندهای ضعیف، معتقد است میتوان سرمایه اجتماعی را از نظر شدت، تکرار و شمولیت انواع مختلف روابط میان دوستیها، همکاریها و ... مورد سنجش قرار داد.
شدت و استحکام روابط یک گروه اجتماعی در داخل گروه موجب تضعیف روابط اعضای آن گروه با بیرون میشود. در واقع گرانووتر معتقد بود که روابط منسجم میان اعضای یک گروه، منجر به روابط ضعیف با اعضای گروههای خارجی میشود و سرمایه اجتماعی را کاهش میدهد و در مقابل پیوندهای ضعیف درون گروهی موجب ایجاد روابط، با افراد و گروههای خارجی میشود و به ایجاد سرمایه اجتماعی میانجامد.
۲- تئوری شکاف ساختاری
این تئوری در سال ۱۹۹۲ توسط برت (Burt) برای مفهومسازی سرمایه اجتماعی به کار برده شد. تاکید تئوری شکاف ساختاری بر رابطه میان فرد (Eqo) و همکاران وی در شبکه (Alters) و همچنین روابط میان همکاران با یکدیگر است.
منظور از شکاف در این تئوری، فقدان ارتباط میان ۲ فرد در یک شبکه اجتماعی است که فیالنفسه مزیتی برای سازمان تلقی میشود. بر اساس این تئوری، اگر یک فرد در شبکه اجتماعی خود با همکارانی که با هم در ارتباط نیستند یا حداقل ارتباط اندکی با هم دارند، ارتباط برقرار کند، نهایت استفاده را خواهد برد.
تقویت شبکههای شکافدار، دارای مزایایی است از جمله: ارزیابی سریع و بینظیر اطلاعات، قدرت چانهزنی مضاعف و افزایش قدرت کنترل بر منابع و نتایج.
به گونه دیگر نیز میتوان مفهوم تئوری شکاف ساختاری را بررسی کرد. این تئوری فرض میکند که بازارها، سازمانها و افرادی که با هم در ارتباط هستند در صورتی که روابط میان آنها، ساختار نیافته، بینظم و تعریف نشده باشد، به عنوان یک سرمایه سودآور برای آنها تلقی خواهد شد و هر چه روابط میان آنها منظمتر و ساختارمندتر باشد، از این سرمایه کاسته میشود.
به طور کلی، رسمیت یافتن و قانونمند شدن ساختاری با سرمایه اجتماعی در تعارض است. تئوری شکاف ساختاری، سرمایه اجتماعی را یک «شبکهی ساختار گونه» تعریف میکند که متاثر از عوامل زیر است:
الف) اندازه شبکه: شبکههای وسیع و گسترده کمتر تحمیلیاند و اجبار برای تبعیت اعضا در آنها کمتر است.
ب) تراکم یا چگالی شبکه: شبکههایی که در آنها ارتباط و تعامل میان اعضا شدت بیشتری دارد، اجبار اعضا برای تبعیت زیاد است.
ج) سلسله مراتب شبکه: شبکههایی که در آنها، روابط بر پایه یک ارتباط مسلط شکل میگیرد، حالت جبر و تحمیل بیشتری دارند.
بر اساس این تئوری، برای سنجش میزان سرمایه اجتماعی، باید به سه عامل فوق توجه نمود. هر چه اندازه شبکه وسیعتر و سلسله مراتب موجود در آن کمتر باشد، میزان سرمایه رو به فزونی است.
۳- تئوری منابع اجتماعی
این تئوری که ریشههای آن به مطالعات «لین وکانور» (Line&couthor) در سال ۱۹۸۱ میرسد، پیوندهای موجود در شبکه را بدون وجود منابع داخل آن کارآمد نمیداند. از دیدگاه این تئوری، فقط منابع موجود در درون شبکه است که میتواند به عنوان یک سرمایه قلمداد شود. به عنوان مثال، ممکن است اعضای شبکه دارای منابع فراوانی از جمله قدرت نفوذ، تحصیلات عالیه و... باشند و به عنوان منبع با ارزش شناخته شوند، اما این منابع تنها در صورتی سرمایه محسوب خواهد شد که شخص به منابع نیاز داشته باشد.
در مثال اخیر، اگر شخص برای رسیدن به هدفی نیازمند قدرت نفوذ همکار خود باشد، آن منبع خود به خود سرمایه تلقی خواهد شد و تبعا سایر منابع اعضاء مانند تحصیلات عالیه، سرمایه به حساب خواهد آمد. به طور خلاصه از دیدگاه این تئوری، اعضای موجود در شبکه دارای منابع با ارزشی هستند که میتواند شخص را در رسیدن به اهداف یاری رساند.
با مرور ادبیات مربوط به مفهوم سرمایه اجتماعی میتوان به این جمعبندی رسید که تئوری پیوندهای ضعیف به ماهیت ارتباطات و تعاملات میان اشخاص اشاره دارد. تئوری شکاف ساختاری بر الگوی این پیوندها و ارتباطات در میان اعضای موجود در شبکه تمرکز و تئوری منابع اجتماعی به ویژگیهای ارتباطات و تعاملات اعضا و محتوای روابط اشاره دارد. به عبارت دیگر، تئوری پیوندهای ضعیف و شکاف ساختاری هر دو بر «ساختار» شبکهها معطوفاند، در حالی که تئوری منابع اجتماعی بر «محتوا» شبکه توجه دارد.
ارسال نظر