شبه‌جزیره اسرارآمیز

ترجمه: محمدحسین باقی

پایتخت کره‌شمالی یکی از ناشناخته‌ترین مکان‌ها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کره‌شمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارش‌ها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کره‌شمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر می‌شود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس می‌سازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان داده‌می‌شود (یا اصلا نشان داده نمی‌شود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانه‌های دولتی به‌عنوان پایتخت انقلاب نشان داده می‌شود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمه‌ای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کره‌شمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمده‌باشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصل‌هایی از کتاب مذکور است می‌تواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کره‌شمالی می‌گذرد به خواننده ارائه دهد.

در پایان برنامه پنج ساله ۱۹۶۱-۱۹۵۷ به تدریج در حال آشکار شدن بود که اقتصادی که بر روی شانه‌های نحیف کارگرانی که تحصیلات چندانی ندارند شکل گرفته، پایدار نیست اما ظهور کیش شخصیت و جوچه بدان معنی بود که این کشور نه اقتصاددانی داشت که بفهمد تغییر لازم است و نه می‌توانست راهی برای بیان نگرانی‌های خود در ایمنی بیابد. در نتیجه، اقتصاد دستوری ادامه یافت. هنگام کنگره چهارم حزب کارگران کره در سپتامبر ۱۹۶۱، کیم کل قدرت سیاسی را قبضه کرده بود و فرصت داشت تا نظام اقتصادی را تغییر دهد. با این حال، او تصمیم گرفت که اقتصاد دستوری را حفظ کند و برای تکیه بر رشد بیشتر بر کولیما اتکا کند، با وجود اینکه برخی تلاش می‌کردند نسل جوانتر را جایگزین نسل چریک و به لحاظ اقتصادی تواناتر تکنوکرات سازند. این تا حد زیادی با شکست مواجه شد چرا که آنها همواره آموزش دیده مسکو بودند و در نتیجه به سیستم استالینیستی- که بیشتر متخصص تکنیک‌های بسیج توده‌ای و دستکاری‌های آماری بودند تا مدیریت اقتصادی- گره خورده بودند.

در گردهمایی حزب کارگران کره در دسامبر سال ۱۹۶۲ کیم مدعی نرخ رشد بالا در تولید غلات، فولاد، زغال سنگ و ساخت منسوجات و تور ماهیگیری شد اما هیچ سیاست جدیدی برای پالایش اقتصاد فراتر از برنامه کولیمای ۲۱۰ روزه نداشت؛ برنامه‌ای که منجر به اعطای مدال‌های بسیاری شد که ارزش نمادینش بر حسب اعطای جایگاه واقعی به کارگران به شدت کاهش یافت. در عین حال، کیم مفهوم «تاکید برابر» را به‌کار گرفت(پس از مشاهده بحران موشکی کوبا و تفسیر آن به‌عنوان تسلیم شوروی به قدرت نظامی آمریکا بود) که نرخ رشد بالای اقتصادی را به سطح تولید بالای تسلیحات پیوند می‌داد؛ پیوندی که بر فشار به اقتصاد می‌افزود. با وجود رشد فرضی اقتصاد اما وعده کیم در همان زمان برای اینکه همگان ابریشم بپوشند، در خانه‌ای مسقف زندگی کنند، و سه وعده غذا در روز بخورند هنوز وعده‌ای تو خالی بود. در سال ۱۹۶۸ کیم مجبور به اعتراف شد که کمبود نیروی انسانی بدان معنی است که رشد ملهم از کولیما (همان‌طور که برژنف در شوروی با مشکلی مشابه دست به گریبان بود) با وجود خط مشی جدید برای استخدام کارگران اضافی زن در صنعت برق و مشارکت دادن نزدیکتر ارتش در کارهای صنعتی و نیز بهره‌برداری از نیروی کار زندانیان، دارای قابلیت محدودی است.

جهش بزرگ به بیرون

کیم با توهم آنچه که رشد قدرتمند در سال ۱۹۶۲ تصور می‌کرد، شروع به افزایش نرخ سرمایه‌گذاری به‌منظور تلاش برای مدرنیزه کردن تولید و پیشبرد سیاست «تاکید برابر» کرد که مستلزم یک شالوده صنعتی پیشرفته‌تر بود. نرخ سرمایه‌گذاری در صنایع سنگین از ۴۰ درصد به ۵۶ درصد کل سرمایه‌گذاری دولت در دهه ۶۰ افزایش یافت. در نتیجه، در دهه ۶۰ و ۷۰ مردمان کره‌شمالی برای خرید به غرب می‌رفتند و تاجران غربی برای فروش به پیونگ یانگ می‌آمدند. این باعث شد که نرخ رشد سالانه انتشار یافته در دهه ۵۰ بیش از ۴۰ درصد و در دهه ۶۰ بیش از ۳۶ درصد اعلام شود. این نقطه اوجی در تجربه کوتاه کره‌شمالی از تجارت بین‌المللی بود که محرک آن نگرانی روز افزون کره‌شمالی از پیشرفت اقتصادی همسایه جنوبی در عصر ژنرال «پارک چونگ هی» و برنامه صنعتی شدن سریع او بود. پیونگ یانگ سیاست به اصطلاح «جهش بزرگ به بیرون» خود را با خرید کارخانه و ماشین‌آلات از غرب و ژاپن آغاز کرد. این کشور فقط از ژاپن بیش از ۱ میلیارد دلار خرید کرد. مطمئنا استقلال ظاهری پیونگ یانگ از اتحاد جماهیر شوروی برای تاجران غربی جذاب بود. کره‌شمالی- در کنار منافع بسیار دیگر- بزرگ‌ترین کارخانه سیمان در جهان را در کنار کارخانه‌های ساعت، کاغذ، فولاد، کود و کارخانه‌های شیمیایی به دست آورد.

با این حال، توانایی‌های بالقوه این کشور، با وجود این واقعیت که تجارت با کشورهای غربی به‌عنوان درصدی از کل تجارت از حدود صفر به بیش از ۴۰ درصد افزایش یافته بود، هرگز به‌طور کامل در این اقتصاد به شدت برنامه‌ریزی شده شناخته نشد. فروشندگان غربی مشتاق دیدن تجارتی جدید بودند، اما این ماه عسل موقتی عمری کوتاه داشت چرا که به‌زودی آشکار شد که پیونگ یانگ یا نمی‌خواهد یا توان پرداخت پول بسیاری از چیزهایی را که خریده بود ندارد. این وضعیت طی بحران نفتی خاورمیانه در سال ۱۹۷۳ و سقوط قیمت جهانی کالا به‌رغم استفاده مکرر از تکنیک‌های «نو کولیمایی» مانند جنبش «طرح‌های ضربتی» و جنبش «سه تیم انقلابی ۸۰ هزار نفری قدرتمند» بدتر شد: جنبش «سه تیم» شکلی از «گاردهای سرخ» بود که در آن دانشجویان برای معرفی تکنیک‌های جدیدی که خودشان اطلاع کمی از آن داشتند به حومه شهرها می‌رفتند تا کمک کنند تولید افزایش یابد، هرچند این کار به قیمت افت شدید و اجتناب‌ناپذیر کیفیت تمام می‌شد. با این حال، بحران نفت برای کره‌شمالی فاجعه آفرین نبود چرا که بیشتر نفت این کشور را شوروی تامین می‌کرد که منابع کافی در اختیار داشت. تاجران غربی امیدوار بودند که- مانند بلوک سوسیالیستی شرق اروپا- کره‌شمالی هم سعی در پرداخت داشته باشد. با این حال، مذاکرات بر سر بدهی‌ها بسیار کند بود و پایانی بر آن متصور نبود و گاهی به تعویق می‌افتاد.

شبه‌جزیره اسرارآمیز