دایی‌ها و قلعه‌نویی‌های جدید!

گروه ورزش- رسول بهروش: بالاخره بعد از کش‌وقوس‌های فراوان محمد خاکپور به‌عنوان سرمربی تیم ملی امید کشورمان برگزیده شد. طی روزهای گذشته این گزینش از جنبه‌های متعددی بحث‌برانگیز بوده است؛ به ویژه که خاکپور بعد از رد صلاحیت زلاتکو کرانچار به‌عنوان گزینه اصلی فدراسیون فوتبال، بر این منصب تکیه زد. کافی است به یاد بیاوریم این بازیکن اسبق تیم ملی کشورمان در روز انتقال مایلی‌کهن به زندان اوین، یکی از دو نفری بود که او را بدرقه می‌کرد. بعدتر سایت وزارت ورزش در یک اقدام کم‌سابقه مصاحبه‌ای از مایلی‌کهن در حمایت از حضور خاکپور در تیم امید را روی خروجی‌اش قرار داد و بلافاصله این مربی حکم هدایت تیم المپیک کشورمان را دریافت کرد. جالب اینکه اندکی بعد از این اتفاق، کانون مربیان فوتبال ایران که افرادی از قبیل مجید جلالی و محمد مایلی‌کهن از اعضای برجسته آن هستند، ضمن صدور اطلاعیه‌ای به حمایت از انتخاب خاکپور پرداخت و البته حالا شنیده می‌شود ممکن است خود حاجی مایلی نیز به‌عنوان مدیرفنی در تیم امید مشغول به کار شود! مجموعه این مسائل باعث شده تا بخشی از افکار عمومی حساسیت زیادی روی انتخاب خاکپور پیدا کنند، طوری که مثلا وقتی مدیر مرکز اطلاع‌رسانی وزارت ورزش روی اینستاگرامش انتصاب خاکپور را تبریک گفت، با موجی از کامنت‌های منفی و اعتراضی مواجه شد. همه ماجرا اما همین نیست. غیر از داستان‌هایی که در مورد «نوع» انتخاب خاکپور وجود دارد،‌ رزومه این مربی برای پذیرفتن چنین مسوولیتی نیز محل بحث است. در کارنامه مدافع اسبق تیم ملی کشورمان تنها هدایت استیل‌آذین در مقطعی کوتاه به چشم می‌خورد که آن هم در نهایت با سقوط این تیم پرستاره همراه بوده است. در این شرایط، برگزیدن او برای هدایت تیم امید می‌تواند از یک استراتژی معیوب حکایت داشته باشد؛ اینکه گویا قرار است همچنان مربیان در تیم‌های ملی دست به آزمون و خطا بزنند و تجربه به دست بیاورند تا بعدها از این تجارب در تیم‌های باشگاهی استفاده کنند!

دایی و قلعه‌نویی؛ مهره‌های سوخته

سال‌ها است که آزمایش و خطای مربیان ایرانی در تیم‌های ملی به یک عادت غلط تبدیل شده است. این سیاست در طول یک دهه گذشته چهره‌های مستعد زیادی را به مسلخ کشانده که از آن جمله می‌توان به افشین قطبی یا حتی یکی مثل اکبر محمدی اشاره کرد. با این وجود، مسلما سرشناس‌ترین قربانیان این پرونده، امیر قلعه‌نویی و علی دایی هستند. هر یک از این دو نفر بعد از کسب تنها یک مقام قهرمانی در لیگ برتر همراه با استقلال و سایپا، هدایت تیم ملی کشورمان را به دست گرفتند تا هر دو بعد از ناکامی در این مجموعه، یک جدایی دردناک و پرحاشیه را تجربه کنند. کسی چه می‌داند؛ شاید اگر دوستان در آن زمان کمی تامل و درایت به خرج می‌دادند، هم وجهه امثال دایی و قلعه‌نویی مخدوش نمی‌شد و هم این مربیان می‌توانستند بعد از حضور مفصل در تیم‌های باشگاهی و رسیدن به مرز بلوغ حرفه‌ای، در خدمت تیم ملی کشورمان باشند. در ایران انگار برعکس الگوهای استاندارد جهانی، جوانگرایی مربیان از تیم‌های ملی شروع می‌شود، نه باشگاه‌ها!

به منصوریان نگاه کن!

انتخاب خاکپور برای هدایت تیم ملی امید و البته گزینش یکی مثل امیرحسین پیروانی به‌عنوان سرمربی تیم ملی جوانان، حالا نگرانی‌ها را در مورد تکرار تجربیات تلخ قبلی افزایش داده است؛ آیا باز هم قرار است مهره‌سوزی کنیم؟ امروز از علیرضا منصوریان به‌عنوان یکی از پدیده‌های جدید و موفق مربیگری در فوتبال ایران یاد می‌شود، اما او هم در مقطعی قربانی سیستم غلط حاکم بر انتخاب مربیان در تیم‌های ملی شد. کاپیتان اسبق استقلال در حالی اوایل سال ۹۰ به‌عنوان سرمربی تیم ملی امید کشورمان برگزیده شد که در آن زمان تجربه چندانی در این عرصه نداشت و سرانجام با ناکامی از این تیم کنار رفت. حالا اما منصوریان در نفت رگه‌هایی از استعداد خودش را به رخ می‌کشد. شاید اگر در آن زمان گزینه تیم امید را برای منصوریان نمی‌سوزاندیم، می‌شد چند سال بعد با عزت و اعتماد به نفس او را روی نیمکت همین تیم نشاند. آیا قرار است همین سناریو برای امثال خاکپور و پیروانی هم تکرار شود؟ زمان مشخص خواهد کرد.