بدبازی کردم که اخراجم کنند
کعبی: میخواهم فیکس پرسپولیس باشم
گروه ورزش- حضور حسین کعبی در امارات دوام زیادی نداشت، ۵ یا شاید هم ۶ماه. زود رفت، زود برگشت. قرار بود کمی دیرتر برگردد، اما یکسری نقشه عالی پیاده کرد که کارساز شد، «۲ بازی آخر اینقدر بد کار کردم که خودشان گفتند برو!» بله، اینطور شد که حسین برگشت تهران. البته تمام داستان این نیست. قضیه برمیگردد به چند هفته عقبتر. «آره اوضاع خوب بود. داشتیم زندگی میکردیم که مربی را عوض کردند...» پس معلوم است که تعویض مربی الامارات، موانع را سر راه قرار داد. کعبی حال و حوصله تعریف کردن ندارد. «خب، واقعا حال و حوصلهاش را ندارم. فقط بگویم که این مربی تونسی آمد، یک حرکات بدی کرد. جلسه اول به ما بغل پا یاد میداد. خط داده بودند، شک ندارم. میخواست ما را اذیت کند.»
حسین همان تمرین را میگوید که رضا عنایتی با مرد تونسی مشکل پیدا کرد. یک حرفهایی رد و بدل شد و کعبی به هم ریخت: «رضا عربی نمیفهمید ولی من بلد بودم. چند تا حرف بد زد، قاطی کردم. برگشتم گفتم برو ببین من چند تا بازی ملی دارم که آمدی بغل پا یاد میدهی. اخلاقش گند بود. گفتم اینجا نمیمانم.» این حرف را با خود زد و تصمیم گرفت کنار بکشد. اما گفتند بهتر است بمانی تا خودشان تو را نخواهند. یک نقشه بیعیب هم سروته داستان را هم میآورد. «گفتم اگر خودم برم پول میگیرند یا رضایتنامه میدهند. تو گوشم چوپ پنبه کردم. گفتم مربی هرچی گفت، گفت. جوابش را نمیدادم. ۲ بازی بد کار کردم. از قصد خراب میکردم. رییس باشگاه فهمید. خودش گفت میدانم نمیخواهی واسه مربی بازی کنی. خدا را شکر خودشان گفتند برو. داشتم بال درمیآوردم!» حسین باید مدیون رسول خطیبی باشد. او را رد کردند تا رسول را بیاورند. یعنی اگر خطیبی نمیرفت، الامارات بعید بود کعبی را آزاد کنند: «آره، دقیقا ۳ هفته پیش فهمیدم ولم میکنند. رسول نبود، مرا خلاص نمیکردند. رسول ناجی من بود. از او تشکر میکنم. داشتم دیوانه میشدم. میماندم، افت میکردم.»
حرفهای حسین در مورد الامارات همیشه خواندنی است. هرچیزی که فکرش را کنید در مورد این تیم گفته. نمونهاش این است: «مسخرهترین باشگاه را دارند!» این جمله را زمانی گفت که هنوز پیراهن الامارات را میپوشید. اصلا هم ابایی نداشت. الان که بیرون زده، دیگر قابل کنترل نیست: «جای شبهای برره (!) بازیهای الامارات ر ا نشان دهند جماعت از خنده میترکند. اصلا داستانی است. معمولا که ما با حریفان بازی داشتیم ۲ به ۲۰ بازی میکردیم. یعنی ۹ تا بازیکن ما یکجورهایی را حریف بودند! من و رضا شاهکار میکردیم. شوخی نیست. ۲ نفری جلوی ۲۰ نفر بازی کردن کار حضرت فیل است!» حسین بعد از گفتن این حرفها ولو میشود! اینقدر خوشحال است که میگوید:«تازه میفهمم زندگی یعنی چه!» اما اصلا چرا او تصمیم گرفت به الامارات برود تا آخرش این شود؟ مقصر خودش است، نه کس دیگری: «قبول دارم. اشتباه بزرگ زندگیام بود. من دیدم رضا قرارداد بسته گفتم حتما جای خوبی است. شناختی نداشتم. یک مدت که گذشت دیدم خیلی ضعیفند. بلد نبودند بغل پا بزنند. من و رضا نبودیم این تیم از همان هفته اول سقوط میکرد. رضا کلی گل زد. منم پنالتی میگرفتم. مربی تونسی که آمد همهچیز را ریخت به هم.»الان که داستان کعبی و الامارات به تاریخ پیوسته، او در راه پرسپولیس است. تیمی که عشقش را دارد: «قبل از جامجهانی به انصاریفرد قول داده بودم. من و ابراهیم میرزاپور بسته بودیم، اما گفتم اگر پیشنهاد خارجی برسد میروم. خب، الامارات پیشنهاد داد. پولشان خوب بود، گفتم در ایران نمیمانم. الان که برگشتم، فقط پرسپولیس. از کار دنیزلی هم خوشم میآید، رودربایستی ندارد.»
از آنجایی که پرسپولیس در پست دفاع راست شیث رضایی را دارد، حسین میرود یک خط جلوتر یعنی پیستون راست. «به عنوان بازیکن امید میروم پرسپولیس. کعبی سابق را میبینید. الان خیلی با انگیزهام. آمدهام که فیکس باشم، فرقی نمیکند رقیبم کیست.»
ارسال نظر