حسرت فوتبال ادغام شده از نظم آلمانی و مهارت و خلاقیت آرژانتینی
بهترین حمله، ضدحمله است
انگلیس حمله کرد، آلمان گل زد. تمام بازی همین بود مگر ده دقیقه پایانی نیمه اول که انگلیس هم حملهور بود، هم به تیر دروازه کوبید، هم گل مقبول زد و هم گل نامقبول زد.
اردشیر لارودی
انگلیس حمله کرد، آلمان گل زد. تمام بازی همین بود مگر ده دقیقه پایانی نیمه اول که انگلیس هم حملهور بود، هم به تیر دروازه کوبید، هم گل مقبول زد و هم گل نامقبول زد. آلمان تمرین کرده و تمرین بازی را انجام میدهد. همه حرکات مردان یوآخیم لو به نقطهای از پیش مشخص ختم میشود، آنها با ضدحملههای کمرشکن خود طی دو تا سه پاس از حوالی ۱۸ قدم خودی تا درون ۱۸ قدم حریف ـ آن هم حریفی به نام انگلیس ـ پیش میروند. اگر هم زمان ضدحمله نرسیده باشد به کمک لام، اوزیل، مولر مثلث آتشین مزاجی در سمت راست میسازند که مرکز و دفاعی را میلرزاند و تسلیم میکند.
نظم آلمانی که در همه عرصهها معروف است توسط «لو» خوب به بازی گرفته شده است. شیوه اصلی این است: پس از قطع هرحمله بدون پشتوانه حریف با یک یا دو پاس، توپ بلندی از خط دفاع به خط حمله منتقل میشود. آلمانها لحظه انتقال توپ را بسیار مهم میدانند و بسیار دقیق از تغییر حالت دفاع به حمله استفاده میکنند.
ضدحملههای آلمانی بسیار خوب و مهندسی شده به اجرا درمیآید. لحظهای که یکی از مدافعان سرکار مال خودکردن توپ برای اقدام به تغییر مسیر بازی است، سه مهاجم همزمان با هم و همزمان با مرد مدافع به دو کار مهم مشغولند:
عقب راندن خط دفاع جا خورده و غافلگیر شدن حریف.
بازکردن بازی در انتهای زمین و بازکردن استقرار دفاعی تیم مقابل.
گلهای دوم، سوم، چهارم آلمان از همین فرمول کاملا آشنا استفاده کرد. گل اول کمی مشخصتر و «فردی»تر بود. کلوزه یک تنه به قلب لشگر منهدم و شکستخورده انگلیس زد تا روی پاس بلند دروازهبان تیمش ویژگیهای رفتاری یک مهاجم را که باید تهاجمی بازی کند نشان دهد.
آلمانها ماموریتهای ویژهای برای دو جوان در نظر گرفتهاند. مولر و اوزیل در تیم یوآخیم لو، بازیکنانی مخصوص هستند با وظایفی خاص.اوزیل بازیگردان خط حمله است و مولر راهاندازنده جناح راست. این دو جوان به شکل غیرمتعارف دو نقش در عرصه فرماندهی بازی برعهده دارند، امری که تا امروز در همه تیمها به غیر از تیم «لو» برعهده کهنهکاران و پیر بازیکنان بوده است. شادابی دسته گل آلمان که تا به حال ۹ گل زده است از شادابی فرماندهان بازیاش ناشی میشود.
آلمانها یک اصل را وارد اصول اساسی فوتبال کردهاند
پیش از این گفته میشد: بهترین دفاع حمله کردن است. امروز تیمی که با چهار گل جزیرهنشینان را به «گِل» مینشاند میگوید:
بهترین حمله، ضدحمله است و البته ضدحملههایی که در تمرینهای پیش از مسابقه، هزاربار تمرین و تکرار شده باشد.
آرژانتین رام نشدنی
تا امروز این حسرت بردل بزرگان مانده است که شاهد فوتبالی باشیم ادغام شده از نظم آلمانی و مهارت و خلاقیت آرژانتین. آیا میشود این نظم و این تکنیک و همه جانبهگرایی را به هم پیوند زد؟
مکزیکیها قابل ستایشند نه سرزنش. آنها برابر بهترین تیم جام جهانی از جهت بازی با توپ خوب ایستادند. مارادونا از تمام ثروت و سرمایه کم نظیرش استفاده کرد تا موفق شد.
آرژانتین، مظهر بازی رها و «یله» است. فوتبالی که در آن فوتبالیست از حرکات خود لذت میبرد و تماشاگران را در این خط بصری و حسی، شریک میکند. در بازی آرژانتین نظم غیرمنظمی وجود دارد که دلیل شوت سنگین «تهوز» میشود و همین ویژگی گل درست مسی را با یک گل آفساید برای « تهوز» عوض میکند.
زیادهروی در حرکات آرژانتینیها کم نیست و صحنههای دلپذیر نیز برآمده از درست و غلطهای همین اضافات است.
آرژانتین با ضدحمله کاری ندارد؛ چرا که فقط به حمله آن هم با سبک و سیاق مربوط به خودش عادت کرده است.
آرژانتین روی عادت، روی لحظهها، روی واکنشهای از پیش حساب نشده بازی میکند، در تیم آلمان حساب همه حرکات از پیش معلوم است. به نظر شما کدامیک از این دو سبک ماندگارترند؟ شاید شما هم به ادغام سبکها و برآیند ویژگیها فکر میکنید!
ارسال نظر