استقلالی می‌شدم امثال مرفاوی ‌رشد نمی‌کردند

روزگاری فوتبال ایران با حضور او در آسیا بزرگی می‌کرد.

«کریم باوی» مهاجم خوزستانی دهه ۶۰ و۷۰ فوتبال ایران مدت‌ها است دور از محافل خبری به سر می‌برد. او که متولد ۱۳۴۲ در آبادان است، در گفت‌وگو با «ایسنا» خاطرات دهه‌۶۰ و ۷۰ خود با فوتبال را مرور کرد. کریم باوی کیست؟ برای کسانی که تو را نمی‌شناسند بگو که کجا بودی و چه کرد‌ه‌ای؟

من یک بنده خدا هستم. سال ۴۲ در آبادان به دنیا آمدم. تا سال ۱۳۵۹ که جنگ شد در آنجا بودیم. بعد آمدیم اهواز. جنگ که شدت گرفت مدتی را در اصفهان زندگی ‌کردیم، سپس راهی تهران شدیم و جایی بین میدان شهدا و امام حسین خانه گرفتیم.

وقتی آمدید تهران فوتبال را ادامه دادید؟

بله. سه راه واحدی گل کوچیک و والیبال بازی می‌کردم. یکی از دوستان مرا برد به تیم پولاد و شاگرد پرویز قلیچ خانی شدم. جا دارد از بزرگان فوتبال مثل او، استاد فکری و پرویزخان دهداری هم یاد کنیم.‏

چند سال در پولاد توپ زدی؟

یک‌سال بازی کردم. جنگ اوج گرفته بود. از بسیج تهران ثبت نام کردم و راهی جبهه شدم. حدود ۴۴ ماه در جبهه بودم.

چه شد که در این فوتبال اسم و رسم به هم زدید؟

این هم برای خودش داستانی دارد. پدرم با وامی‌که از شرکت نفت گرفت در فردیس کرج خانه‌ای خرید و به آنجا رفتیم. فردیس آن روزها شهرک کوچکی بود. بچه‌های آن محل تیمی‌تشکیل داده‌ بودند. از جبهه چند روزی مرخصی گرفته بودم. یک روز دوستان گفتند بیا برویم تهران؛ قرار است در گودشهرزاد با یک تیم بازی کنیم. رفتیم آنجا. در تیم حریف امیر قلعه‌نویی و رحیم یوسفی بازی می‌کردند. آن بازی را چهار بر یک بردیم، هر چهار گل را من زدم. دوستی داشتم که در نازی‌آباد همسایه امیر قلعه‌نویی بود. امیر از طریق او پیغام داد که به شاهین بروم. خنده‌ام گرفت. فکر کردم شوخی می‌کنند. شاهین آن زمان برای خودش غولی بود. خلاصه نرفتم سرقراری که با امیر گذاشته بودم. دو روز بعد دوباره دوستم گفت چرا نرفتی؟ این بار میدان امام حسین قرار گذاشتیم. کفش نداشتم. یکی از دوستان که در تیم نیروی هوایی بود کفشی به من داد و با قلعه‌نویی به شاهین رفتم.

برای جوانی در آن سن و سال، شاهین باید جای بزرگی بوده باشد؟

بله همین طور بود. رفتم به عمو نصی گفتم یک جلسه تمرین می‌کنم؛ یا به درد شما می‌خورم یا نمی‌خورم. اگر خوب نبودم معطلم نکنید باید بروم جبهه. در تمرینات یک گل به جواد محمودی زدم که همه تعجب کردند. نصرا... عبداللهی مرا کنار کشید و گفت فردا شناسنامه‌ات را بیاور. عبدا... ملاسعیدی همان‌جا ۲ تا هزارتومانی و ۲ تا پانصد تومانی به من داد. باورم نمی‌شد. گفت بعدا بیشتر به تو پول خواهیم داد. آن زمان سه هزارتومان کلی سرمایه بود برای خودش. مثلا چهار برابر کرایه خانه ما بود. یادم هست بهمن ۱۳۶۳ بود. حاج مصیب سرایدار شاهین که مرا دید که این گونه خوشحالم فقط نگاهم کرد. از نارمک تا انقلاب را دویدم.

از چه زمانی در شاهین بازی کردی؟‏

عمو محراب رفت، نصرا... عبداللهی و حسین گازرانی مربی شدند و تیم دست به جوانگرایی زد، قبل از آن در دوره عمو محراب من جا افتاده بودم و بازی می‌کردم.

اولین بازی تو در شاهین کی بود؟

با بانک ملی بازی داشتیم نیمه اول یک بر صفر عقب بودیم. بین دو نیمه عمو محراب خدا بیامرز گفت: کریم پاشو گرم کن. ترسیدم، ولی رفتم گرم کردم و دقیقه ۷۰ وارد زمین شدم. ۲ تا سرزدم به تیر دروازه یک پشت پا پاس دادم که فرشاد پیوس گل زد و بازی یک بر یک تمام شد. همان‌روز ناصرابراهیمی‌که سرمربی تیم‌ملی بود در ورزشگاه حضور داشت، فردا دیدم روزنامه‌ها نوشته‌اند که به تیم‌ملی دعوت شده‌ام. با همان ۲۰ دقیقه ملی‌پوش شدم و نامم در فهرست ۲۸ نفره تیم‌ملی قرار گرفت. از این حیث در دنیا استثنا هستم.

قبل از آن در تیم‌های پایه حضور نداشتی؟

در تیم‌ملی جوانان که امیرحاج‌رضایی سرمربی آن بود تست دادم و قبول شدم، دفاع وسط بازی می‌کردم اما بازی‌های تیم لغو شد.

و اما یکی از مباحث جنجالی فوتبال شما استعفای ۱۴ نفر از تیم‌ملی بود که آن زمان می‌گفتند باوی جاسوس دهداری بود.

در سئول بهترین تیم را داشتیم. قبل از دهداری کسانی مثل پنجعلی، چنگیز و... به صورت شورایی تیم را ارنج می‌کردند، اما دهداری که آمد این بساط برچیده شد و این امر برای آن بازیکنان سخت بود. همان‌ها با حمایت بعضی افراد که حتی در مجلس حضور داشتند، عریضه‌ای نوشتند و از تیم‌ملی استعفا دادند و گفتند: تا دهداری هست کار نمی‌کنیم. همان روزها من در اولین جلسه آنها بودم. بعد سیروس آمد و گفت: این‌ها فوتبالشان تمام شده و ما در اول راه هستیم. اگر عریضه را آوردند تو امضا نکن. به‌هرحال من و سیروس و چند تای دیگر امضا نکردیم و دشمنی‌ها با من از آنجا آغاز شد، اما از آنجایی که ماه پشت ابر نمی‌ماند، بعدها همان‌هایی که می‌گفتند باوی جاسوس دهداری بوده از زبان دستیاران پرویز خان شنیدند که چه کسی این مسائل را به گوش دهداری می‌رساند. استدلال آنها این بود که من همشهری دهداری هستم و خبرها را به او می‌دهم، درحالی‌ که کریم باوی قبل از حضور دهداری ملی‌پوش شده بود و به این کارها نیاز نداشت.

دهداری که رفت چه حالی داشتی؟

می‌دانی از چه چیزی عذاب می‌کشم؟ همان‌هایی که روزی باعث شدند تا در آزادی به پرویزخان برف بزنند، بعدها زیر تابوت او اشک می‌ریختند. این‌ها عذابم می‌دهد. ما قدر سرمایه‌هایمان را نمی‌دانیم. می‌گفتند من جاسوس دهداری هستم. دهداری فلان کار را می‌کند و... ما عادت داریم همدیگر را برای منافع شخصی خراب کنیم. همواره خدا را در نظر دارم. سیزده سال است، نماز شبم ترک نشده (اصرار داشت این را ننویسیم ولی می‌نویسیم تا الگویی برای جوانترها باشد، ) من ایمانم ارزشمندترین سرمایه‌ام است.

پروین با تو مشکلی داشت؟

خودش مشکلی نداشت. اطرافیانش باعث می‌شدند تا بعضی مواقع مشکلاتی به وجود بیاید. با رفتن دهداری فوتبال، دوباره دو قطبی شد.

بعد به پرسپولیس پیوستی؟

آره، از استقلال پیشنهاد داشتم، حتی با چنگیز و پورحیدری صحبت کردم و یک بار بیرون با هم ناهار خوردیم، اما به پرسپولیس رفتم. چون اعتقاد داشتم شاهین و پرسپولیس از یک خانواده هستند.

اگر باوی استقلالی می‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟

یک بار شاهرخ بیانی و احدی قرار بود بیایند شاهین، که هواداران ریختند و با چوب و سنگ آنها را برگرداندند (خنده) اگر من استقلالی می‌شدم امثال مرفاوی هیچ‌گاه فرصت رشد نمی‌یافتند.

الان چه می‌کنی؟

مدتی شاگردانی را تعلیم می‌دادم که به سبب اوضاع بدنم آن تمرینات را تعطیل کردم. دنبال کارهای عملم هستم. باید حدود ۶۰ میلیون هزینه عملم را جور کنم و اگر خدا خواست و زنده ماندم بر می‌گردم و قول می‌دهم چند تا کریم باوی تربیت کنم.

فوتبال امروز را چگونه می‌بینید؟

کدام فوتبال؟ فوتبال یک زمانه عشق بود. ما در ۸ آذر ۷۶ دو گل به استرالیا زدیم هر دو گل معنوی بود ولی پلی شد برای رفتن به سمت مادیات. شما اسم این را می‌گذارید فوتبال؟ با همین سن و سالم اگر مشکل پایم را نداشتم از خیلی از این‌ها بهتر بازی می‌کردم. این‌ها فقط به مدل مو توجه می‌کنند.

مگر می‌شود ۹۰ دقیقه بدوی اما عرق نکنی؟ فوتبال قبلا مال پایین‌ شهری‌ها بود، اما الان باید پول بدهی تا بازیکن شوی. خنده‌دار است. کدامیک از این فوتبالیست‌ها معنای فقر را درک کرده‌اند. ماشین‌های آنچنانی، اینها را بی‌انگیزه کرده، تا دل فقرا و رفتگان و... شاد نشود. این فوتبال عقب گرد خواهد داشت. قول می‌دهم با ادامه این روند ۲ سال دیگر فوتبال وجود نداشته باشد.

به عنوان یک پرسپولیسی قدیمی ‌از این تیم بگو؟

دلم به حال هواداران می‌سوزد. این تیم کجا وتیم ما کجا؟چه بگویم. این جسد پرسپولیس است.