روایت  تنها شاهد قتل در نیمه شب

فرماندار کرج گفت: هیچ طرح و نقشه قبلی برای قتل «روح الله داداشی» از سوی عوامل قتل وجود نداشته است. به گزارش ایسنا، مهدی ایران‌نژاد در نشستی با خبرنگاران که در محل فرمانداری کرج برگزار شد، افزود: این قتل بر اثر یک درگیری خیابانی رخ داده و هیچ حاشیه و مساله پشت پرده برای آن وجود نداشته است. وی با اشاره به اینکه قاتل اصلی یک جوان ۱۷ ساله است، افزود: یکی از سرنشینان خودروی عاملان قتل که شاگرد یک نانوایی است اصلا از خودرو خارج نشده و هیچ دخالتی در قتل نداشته است و فرد دوم نیز با خبرنگار همراه مرحوم داداشی درگیر بوده است و نفر سوم که یک جوان ۱۷ ساله است عامل اصلی قتل است. فرماندار کرج گفت: اشد مجازات برای عاملان این جنایت در نظر گرفته خواهد شد.

در همین رابطه مجید فرجی خبرنگار جوان کرجی که همراه با روح‌الله داداشی در صحنه قتل او حضور داشت در مورد این اتفاق در گفت‌وگو با خبرآنلاین گفت: «حدود ساعت ۱۲:۰۵ شب بود که روح‌الله با آزرای مشکی‌اش آمد در خانه ما در خیابان مالک اشتر تا با هم برویم بیرون. با هم رفتیم از یک سوپر مارکت خرید کردیم و آمدیم توی ماشین نشستیم. کمی که جلوتر رفتیم یک پراید مشکی با بوق‌های وحشتناک (که هنوز صدای آن در گوشم است) پشت ما قرار گرفت و مدام شروع کرد به بوق زدن. مشخص بود دنبال بهانه‌ای برای دعواست چون راحت می‌توانست رد شود. روح‌الله شیشه را پایین کشید تا ببیند طرف چه می‌گوید که راننده چند فحش بد داد و بعد گفت اگر وجود داری بزن کنار. روح‌الله دید طرف سرش برای دعوا درد می‌کند گاز داد که برود، اما پراید مشکی دنبالش آمد و سرانجام جلوی ما پیچید و روح‌الله که دید طرف دست بردار نیست از ماشین رفت پایین تا ببیند حرف حساب آنها چیست. راننده همین که از ماشین آمد پایین دو تا فحش ناموسی داد و قمه را از غلاف بیرون کشید و تا روح الله به خودش بیاید قمه را محکم زیر حنجره روح‌الله کشید. شاید شما بگویید چرا روح‌الله با آن هیکل اسیر این آدم شد که قد بلندی هم نداشت. روح‌الله اصلا آدم دعوایی نبود. اصلا دنبال شر نمی‌گشت. فکرش را هم نمی‌کرد که طرف قمه را بزند اما انگار طرف برای این کار ماه‌ها برنامه ریخته بود چون معطل نکرد و بلافاصله زیر حنجره روح‌الله کشید.»

او ادامه داد: «خون مثل فواره زد بیرون. روح‌الله شوکه شده بود که در همان حالت یکی هم توی قلب روح‌الله زد. آن یکی که کنار راننده نشسته بود آمد طرف من اما چیزی دستش نبود من هم با او گلاویز شدم که راننده را برای کمک خواست. راننده با قمه آمد سمت من و من رفتم سراغ ماشین تا سوئیچ را بردارم، اما سوئیچ نبود. راننده به دوستش گفت بیا بریم زدمش... و بعد با قمه آمد سمت ماشین و نشست توی ماشین و گازش را گرفت و رفت. من دستم به جایی نبود و مدام فریاد می‌زدم کمک. گویا یکی از ساکنان ساختمان‌های آن محل در خیابان پونه غربی زنگ زده بود به ۱۱۰ و گفته بود که تند بیایید که دو تا جوان را اینجا کشتند. ضبط شده صدای او در ۱۱۰ هست. من رفتم سمت روح‌الله که دیدم مدام می‌گوید نامردا زدند تو قلبم.»