آهای.. من پرویز برومند... هنوز زنده هستم
پرویز برومند گلر سابق تیم استقلال تهران حال و روز خوشی ندارد. او این روزها خانهنشین است و شرایط زندگیاش هم خیلیرو به راه نیست. گلری که بدترین شب زندگی ناصر حجازی را با نمایش برابر سایپا در سال ۷۸ رقم زد، حالا از آن اتفاقات پشیمان است. از اینکه فوتبالش نابود شد و شهرتش رفت. او میگوید از روزی که حجازی از دنیا رفته، دو شب سر مزارش رفته و تا توانسته گریه کرده و میداند حجازی از او کینهای نداشته. برومند در بخشی دیگر از این گفتوگوی خواندنی سایت گل میگوید: «آهای من پرویز برومند هستم... نمردهام. همه کسانی که یک روزی پرویز برومند را میشناختید... همه کسانی که یک روزی برایتان زحمت کشیدم و برای شما فوتبال بازی کردم... من زندهام. همه مدیرها، همه مربیها، من زنده هستم. همه همدورهایها، همه رفقایی که توی اردو با هم بودیم... من زنده هستم. کسانی که یک روزی برای من هورا کشیدید و یک روزی به من ناسزا گفتید... من زنده هستم. همه کسانی که اشتباه نمیکنید.... من زنده هستم. همه مردها؛ همه نامردها... من زنده هستم. همه کسانی که یک روزی خودم را به خاطرتان خراب کردم... پرویز برومند زنده است. همه روزنامههای ورزشی که یک روزی روی جلدتان بودم... من زنده هستم.» برومند در بخش دیگری از گفتوگویش ادامه داد: من هنوز هم داعیه بازی کردن دارم. بدنم را نگه داشتم. دارم تمریناتم را انجام میدهم. هنوز ادعا دارم میتوانم بازی کنم. میتوانم حداقل الان بشوم گلر سوم استقلال... اگه یه مربی بیاد... یه مربی که من برایش زحمت کشیدم. یعنی پرویز برومند آنقدر بدبخت شده که گلر سوم یک تیم هم نمیتواند بشود؟!
دروازهبان سابق تیم ملی گفت: کدامتان سراغ من را گرفتید؛ ببینید پرویز برومند مرده یا زنده است... اصلا چطوری زندگی میکند. یک مثال برایت میزنم از یکی از دوستانم که در دوران استقلال همیشه با من بود. روزی شد که من کتفم آسیب دید؛ به امیر قلعهنویی گفتم من دستم ۶ماه دیگر خوب میشود برمیگردم؛ معرفت نکردند این کار را بکنند و رفتند توپالوویچ را آوردند. من دلم شکست و اشتباه بزرگ زندگیام را کردم. قلعهنویی به من گفت بمان ما برنامه داریم برای تو، اما من لج کردم. آن موقع جوان بودم، کلهام باد داشت و از استقلال رفتم. همان موقع ۱۴۰میلیون تومان از استقلال میخواستم. با این حال گفتم رضایتنامه را بدهید من بروم. همین شخصی که گفتم میدانست من ۱۴۰میلیون طلب دارم و بخشیدم. در ایام عید من از او دو میلیون خواستم، آنقدر من را اینور و آنور دواند. آنقدر من را بازی داد. بخواند خودش متوجه میشود. با خودم گفتم بس کنید... یه زمانی من ۲۰۰میلیون از این باشگاه میخواستم و نگرفتم و رفتم. این برایم خیلی درد داشت. همین آقا اگر من فردا بمیرم اولین نفری است که میآید بالای جنازهام. نه به خاطر برومند... خودتان میدانید برای چه میآید. آخرین باری که استادیوم آزادی رفتم سال ۸۵ بود. ما فرهنگ جامعهمان عوض شده است. من فرهنگم برای یک برهه از زمان است و در همان فرهنگ ماندم. فرهنگ آن دوره الان با این دوره از زمان هیچ ربطی ندارد و در تضاد هستند. من فرهنگ آن مردمان را، فرهنگ آن تماشاگران را دوست دارم. دوست دارم همه دوستانم آن شکلی با من باشند که آن زمان بودند... ولی نیستند. ببین، پس تقصیر آنها نیست. تقصیر من است. من هم باید فرهنگم عوض میشد که نشده؛ پس میماند توقع و انتظارم که بیهوده است.
ارسال نظر